شـھیـــــــدانــــــہ
🔸کربلای چهار و قصه #آن_آشنای_منافق (۲) بعد توئیت درست یا نادرست دکتر محسن رضایی، سوراخ موش اجاره کن
🔸کربلای چهار و قصه
#آن_آشنای_نفوذی (۳)
بعد از عملیات #الی_بیت_المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، مخالفین ادامۀ جنگ پا بر عرصه رسانه ای گذاشتند و خواهان پایان جنگ شدند (نهضت آزادی) جنگ درست یا نادرست تحت عنوان #تنبیه_متجاوز ادامه یافت...
#سوال؟
چه کسی برای اینکه تصمیم گیرندگان ادامه جنگ را تنبیه کند تا #نهضت_آزادی را محق نشان دهد؛ اطلاعات مربوط به عملیات رمضان و ... را در اختیار دشمن قرار داده بود؟
#کربلای_چهار
#آشنا_نفوذی
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
4_5834720845506807286.mp3
1.22M
🔸نفوذ کلام
#صــــوتــــ۹☢
گردان حضرت مسلم(ع) سه گروهان داشت فرماندهی گروهان سلمان به عهده سیدمجتبی بود
سعه صدر و صمیمیت سید باعث شد که...
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#ســیــــــــــره_شــهــــدا⇧ #شمــــــاره (9⃣)🔻🔻 ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 💢دانشآموز باید «کاپیتان» باشه❗️
#ســیــــــــــره_شــهــــدا⇧
#شمــــــاره (0⃣1⃣)🔻🔻
━━━━━💠🌸💠━━━━━
💢 دانشآموز باید خوشبو باشه❗️
▫️همیشه خوشبو بود، مسجد که میآمد خوشبوتر! میگفت: «اگر شما بخواهید پیش یک مقام یا شخص مهمی بروید، چه میکنید؟ سعی نمیکنید بهترین حالت را داشته باشید؟
موقع نماز هم شما در مقابل مهمترین مقام دنیا و آخرت قرار دارید؛ پس هم حواستان را خوب جمع کنید و هم خوشبو باشید.»💓
♦️ این آدم خوشبوی خاطره ما، نوجوان #شهید_مجید_عامری، یک روز هم عطر خوشبوی واقعی رو انتخاب کرد؛ یعنی #شهادت رو...❤️🕊
🔻#شهید_مجید_عامری🌹🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
#یــــــادش_بخیــــــــــر🌹
شــــماره ــ (1)
ــــــــــــــــــــــــــــ
داشتن اهداف بلند و آرمان در زندگی یکی از شاخصه های زندگی اسلامی است
شهید محمد مهدی در بیان و عمل همه ی کارهایش را با افق ظهور، تنظیم میکرد
⚘زندگی میکرد به امید ظهور، ⚘طرح می داد به شوق نزدیک تر کردن ظهور ، ⚘کار میکرد به امید قدمی به سوی ظهور
به برخی از دوستانش گفته بود طرحهایم، ما را به ظهور نزدیک میکند و به برادرش وعده داده بود امسال به سوی ظهور گامهایی بر خواهیم داشت ...
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌸 #الگــوگــرفتــــن_ازشهــدا🌸
✍ آقا مهرداد خیلـی از #غیبــت بدش میومد اصلا خوشش نمیومد جایی نشسته ڪسی غیبت کنه... سعی میڪرد مجلس رو #ترڪ ڪنه...
تو خـونـه همیشه میگفتن دلـم میخواد تو خـونـه من "غیبــت" نباشه
دلم میخواد #خدا و #ائمه به خونه زندگی من یه جور دیگه نگاه ڪنن...
👌بسیار #مهـربـان بودن و #مودب..رفتـارش با فامیل و همسایه زبانزد بود انگار این مـرد خوبی تمام رو داشت،
هیـچ وقـت #عصبـانیـت ایشون رو نمیشد دید بے انـدازه #صبــور بودن
و مـدام #ذڪــر_لبش این بود...و #ڪفــی_بـاللـه_نـاصــرا ✨
، پایین #نوشته هاش همیشه این ذڪر رو می نوشت تا صبورے براے خانوادشون بمونه...
همیشه بهش میگفتم آرزوم اینه دخترمون مثل خودت صبور باشه
ڪه به خواست خدا همین جورے هم شده...
ـ~~~~~~~~~~~~~~
#شهیدمدافع_حرم_مهرداد_قاجاری💐
#سالروز_شهادت🕊
👈 #راوے؛ همسـرشهیـد
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#شهــــداےمــــــداح👆 #شمــــــاره(1⃣1⃣) 🍃🍃🌹 #فرازےازوصیتنــــامه👇 💠برادرها برخیزید که اسلام به #خ
#شهــــداےمــــــداح👆
#شمــــــاره(2⃣1⃣)
🍃🍃🌹
#فرازےازوصیتنــــامه👇
💠 «زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیّت لقای خدا و #شهادت بود
امروز بعد از گذشت این مدت، راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.🌸
ـ≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥
👈 ذاکر و عارف دلسوخته
#فرمانده_دلاور_گردان_یازهرا {س}
"#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده"🌹🍃
شادےروحش #صلوات🌼
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمت_سیوسوم🔻 👈این داستان⇦《دلت می آید؟》 🍁نهار رسیدیم سبزوار ... کنا
#داستان_دنباله_دارنسل_سوخته🔻
#قسمت_سیوچهارم۳۴🔻
👈این داستان⇦《گدای واقعی》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❣راست می گفت ... من کلا چند دست لباس داشتم ... و 3 تا پیراهن نوتر که توی مهمونی ها می پوشیدم ... و سوئی شرتی که تنم بود ... یه سوئی شرت شیک که از داخل هم لایه های پشمی داشت ... اون زمان تقریبا نظیر نداشت و هر کسی که می دید دهنش باز می موند ...👌
حرف های سعید ... عمیق من رو به فکر فرو برد🤔 ... کمی این پا و اون پا کردم ... و اعماق ذهنم ... هنوز داشتم حرفش رو بالا و پایین می کردم که ... صدای پدرم من رو به خودم آورد ...
- هنوز مونده کدوم یکی رو بهش بده ...
رو کرد سمت من ...😒
- نکرد حداقل بپرسه کدوم یکی رو نمی خوای ... هر چند ... تو مگه لباس به درد بخور هم داری که خوشت بیاد ... و نباشه دلت بسوزه #تو_خودت_گدایی باید یکی پیدا بشه لباس کهنه اش رو بده بهت ...😕
دلم سوخت ... سکوت کردم و سرم رو انداختم پایین ... خیلی دوست داشتم بهش بگم ...
- شما خریدی که من بپوشم؟😐 ... حتی اگر لباسم پاره بشه... هر دفعه به زور و التماس مامان ... من گدام که😔 ...
صداش رو بلند کرد و افکارم دوباره قطع شد ...
- خانم ... اینقدر دست دست نداره ... یکیش رو بده بره دیگه... عروسی که نمیری اینقدر مس مس می کنی ...😟 اینقدر هم پر روئه که بیخیال نمیشه ...
صورتش سرخ شد ... نیم نگاهی به پدرم انداخت ... یه قدم رفت عقب ...😳
- شرمنده خانم به زحمت افتادید ...😢
تشکر کرد و بدون اینکه یه لحظه دیگه صبر کنه رفت ... از ما دور شد ... اما من دیگه آرامش نداشتم ... طوفان عجیبی وجودم رو بهم ریخت ...
ـ********************
#ادامــــــه_دارد....💐
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖