May 11
🌹🍃🌹🍃🌹
▫️محسن خیلی دوست داشت #حضرت_آقا را از نزدیک ببیند، حتی در وصیت نامهاش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا #دست_متبرکشان را به روی سرم بکشد که البته قسمتش نشد اما بعد از #شهادتش، حضرت آقا همین جا #سر_مزار محسن آمد و چند دقیقه ای ایستاد. همین عکس است که خیلی معروف شده.💔
🔶مدافــــــع حــــــرم🔻
#شهیــــدمحســن_قطاســــلو🌹🍃
《ســــالــروزشهــــادتــــــــ》
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
#زندگینامــــــه
♻️ #فرنگیس_خانوم...
▫️یک روز در اواخر غروب، فرنگیس به همراه پدر و برادرش برای تهیه غذا و آب آشامیدنی از دره به روستا می آیند که در داخل روستا متوجه حضور نیروهای عراقی شده و با آنها درگیر می شوند ...
▫️در این درگیری برادر او #شهید شده اما فرنگیس با در دست داشتن یک تبر به دو نظامی مسلح عراقی حمله می کند که یکی را کشته و دیگری را به اسارت خود در می آورد.
▫️اما فرنگیس که اکنون 50 سال سن دارد و روزهای سختی را سپری می کند اخیرا به دلیل بیماری در بیمارستان شهدای کرمانشاه بستری شده است.
#سلامتی_شیر_زنان_اسلام_صلوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــان_مدافــــع_عشق💞 #قسمتــــ_شصـــت و چهارم ۶۴ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎یک نا
#رمــــــان_مدافــــع_عشق💞
#قسمتــــ_آخر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎کیفت را دستت می دهم و محمدرضا را در آغوش می گیرم. همان طور که از اتاق بیرون می روی نگاهت👀 به کمد لباسمان می افتد، غم به نگاهت می دود. دیگر چرا؟…
چیزی نمی پرسم. پشت سرت خیره به پای چپت که نمی توانی کامل روی زمین بگذاری، حرکت می کنم.
سه سال پیش پای آسیب دیده ات را شکافتند و آتل بستند. میله ی آهنی بزرگی که به برکت وجودش نمی توانی درست راه بروی. سه سال عصای بلندی رفیق شبانه روزی ات شده❗️
دیگر نتوانستی به جنگ بروی و مدافع حرم بشوی. زیاد نذر کردی… نذر کرده بودی که بتوانی مدافع بشوی!…امام رئوف هم طور دیگر جواب نذرت را داد. مشغول حوزه شدی و بالاخره لباس استادی تنت کردند. سرنوشتت را خدا از اول جور دیگر نوشته بود.🍃
جلوی در ورودی که می رسی”لا حول ولا قوه لا باالله” می خوانم و آرام سمتت فوت می کنم.✨
– می ترسم چشم بخوری به خدا! چقدر بهت استادی میاد❗️
– آره.
استاد با عصا.😁
می خندم و می گویم: عصاش هم می ترسم چشمش بزنن…👁
لبخندت محو می شود.
– چشم خوردم ریحانه!… چشم خوردم👁 که برای همیشه جا موندم… نتونستم برم! خدا قشنگ گفت جات اونجا نیست…کمد لباسو دیدم… لباس نظامیم هنوز توشه…😔
نمی خواهم غصه خوردنت را ببینم. بس بود یک سال نماز شب های پشت میز با پای بسته ات… بس بود گریه های دردناکت…😭
سرت را پایین می اندازی. محمدرضا سمتت خم می شود و سعی می کند دستش را به صورتت برساند. همیشه ناراحتی ات را با وجودش لمس می کرد. آب دهانم را قورت می دهم و نزدیک تر می آیم…
– علی!.. تو از اولش قرار نبود مدافع حرم باشی… خدا برات خواسته… برات خواسته جور دیگه خدمت کنی!… حتماً صلاح بوده. اصلآً… اصلاً..🍃
به چشمانت👀 خیره می شوم. در عمق تاریکی و محبتش…
– اصلاً تو قرار بوده از اول مدافع عشقمون باشی… مدافع زندگیمون!…مدافعِ…😍❤️
آهسته می گویم: من…
خم می شوی تا پیشانی ام را ببوسی😘 که محمد رضا خودش را ولو می کند در آغوشت. می خندی.
– ای حسود!
معنا دار نگاهت می کنم.🤔
– مثل باباشه.
– که دیوونه مامانشه❓
خجالت می کشم و سرم را پایین می اندازم. یک دفعه بلند می گویم: وااای علی کلاست❗️
می خندی.. می خندی و قلبم را می دزدی.. مثل همیشه.❤️
– عجب استادی ام من! خداحفظم کنه…
خداحافظی که می کنی به حیاط می روی و نگاهم پشتت می ماند…
چقدر در لباس جدید بی نظیر شده ای.. سیدِ خواستنی من!👌
سوار ماشین که می شوی، سرت را از پنجره بیرون می آوری و با لبخند دوباره خداحافظی می کنی.😊👋
– برو عزیز دل❗️
یاد یک چیز می افتم… بلند می گویم: ناهار چی درست کنم؟
از داخل ماشین صدایت بم به گوشم می رسد: عشق.❤️
بوق می زنی و می روی. به خانه بر می گردم و در را پشت سرم می بندم. همان طور که محمدرضا را در آغوشم فشار می دهم سمت آشپزخانه می روم. در دلم می گذرد که حتماً به خاطر دفاع از زندگی بوده. بیشتر خودم را تحویل می گیرم و می گویم: نه. نه. دفاع از من.❣
محمد رضا را روی صندلی مخصوصش می نشانم. بینی کوچکش را بین دو انگشتم آرام فشار می دهم.
– مگه نه جوجه❓…
آستین هایم را بالا می دهم. بسم الله می گویم.✨ خیلی زود ظهر می شود. می خواهم برای ناهار عشق بار بگذارم.❤️😍
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
پـــایــان
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
#کلام_شهیـــــد
♻️ از خصوصیات اخلاقیش این بود که خسته نمیشد و پای اعتقادات وایساده بود تا آخرین قطره خونش همش میگفت تکلیف اینه که ما بریم الان سوریه.
▫️هیچوقت این بشر خواب نداشت برا نمازصبح که بیدار میشد تا دوشب تو پایگاه کوثر بود همیشه به این منظور که باید بحث امـــــربه معــــــــــروف و نـــــهی از منکر را به جدیت روش کار کنیم.، باید سعی کنیم قدرت جذبمون و ببریم بالا.
#مدافـــع_حــــرم
#شهیـــد_علی_بیات🌹
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
#خاطرات_شهـــــدا
💢 یک روز به پسرم گفت:«دعا کن شهید شوم و مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام بمانم. به همین دلیل سه سال و نیم گمنام بود.
💢الان هم اگر آمده به خاطر بی قراری ما بوده است خودش خیلی دوست داشت پیش حضرت زینب(س) بماند. گوشت و خونش را در سوریه گذاشت و استخوانش را برای ما آورد که این هم برای ما افتخار است.
#مدافـــع_حــــرم
#شهیـــد_سیدجلال_حبیباللهپور 🌹
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖