eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 #سلام_آقای_من💕 #مهدے_جان به رو سیاهی من نگاه نکن 🍃🌸و به دستهایم که خالی و گنهکارند قلبم را ببین که هر روز، 🌸🍃صبح و شام تو را می خوانند.‌ صبحی که یاد تو در آن شکفته می شود 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
💠⚡️💠⚡️💠 💔 رازیست ڪہ تنهابہ باید گفتـــ .. دلم یڪـــ دنیـا میخـواهد شبیـہ شـما ڪـہ همـہ چیــزش بـوے خــــدا بدهـد... 💔 🌹 ـ-------------~♥~-------------- 🌼ســــــلامـ... 🌸🍃 🍃🌸↬ @shahidane1
✨🌹✨🌹✨🌹✨ #شهیدسیفعلی_نظری ابربکوه به سال 1345 متولد شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل رفت و در دهلران روز 5 مرداد سال 67  وقتی که با منافقین کوردل در عملیات مرصاد در حال مبــــارزه بود بــه #شهادتـــــ❤️ـ رسید. پیکر مطهر این شهید عزیز پس از #29سال چشم انتظاری مادرش در تفحص پیدا شد و خانواده منتظر او بعد از سالها بی قراری در ایام سوگواری #شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره(س) پیکر مطهر شهیدشان را در معراج شهدا به آغوش کشیدند.🌹🌹 ـ~~~~~~~~~~~~~~~ #شهیدسیفعلی_نظری❤️🍃 👈سالــــــروزولادتــــــ🌸🌼 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
💛ــــــــــــــــــ🌹ــــــــــــــــــ💛 ✨رفتی تو و توان پریدن مرا نبود ✨باید در این مسابقه فکری دگرکنیم ✨شرمنده ایم که از توجدا،زنده ایم هنوز ✨ #تقدیر مانبود که باهم سفر کنیم ـ°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• مــدافــ🔻حــــرمـ🔻ــــع #شهیدمســــلم_خیــــزابــ🌹🍃 ❣《ســــالــــــروزولادتــــــــ》❣ 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🔴 #شهادت یعنی... ڪوچه‌ ے خلوتے را میخواهم بی‌ انتها، براے رفتن❤️ بے واژه، براے سرودن 🎼 و آسمانے براے پـرواز ڪردن عاشقانہ اوج گرفتن و رها شدن...🕊🌹 ‌✨🔹✨🔹✨ 🔻شهادت ۱۳۹۰ سردشت در درگیری با گروهکـ تروریستی پژاک #شهـید_عبدالصمد_امیدپور🌹🍃 #شهادت_نصیبمون 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌷ــــــــ🌷ــــــــ🌷 ✨《خطی از وصیتنامه》✨ #خدایا تو را شکر می کنم که قدرت شناخت و ستایش خویش که راه مستقیم را برایم نمایاند و نصرتم داد تا بتوانم در راهت گام بر دارم را به من عطا نمودی . #سپاس_تو_را که یاری ام نمودی تا بتوانم خوب و بد را تشخیص بدهم و از میان آن دو ،خوب را انتخاب کنم . حمد تورا که نیرویم بخشیدی تا بتوانم با آن از #دینت که سند رهایی ما مستضعفان از زیر یوغ مستکبران است ،به دفاع بر خیزم .👌 ـ********************* #سردارشهیدعلیـرضاماهینـــے💔🍃 👈سالروزشهادتــــــــــــ🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــان_مدافــــع_عشق💞 #قسمتــــ_ســـے و هفتم ۳۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◀️ چن
رمــــــان_مدافــــع_عشق💞 و هشتم ۳۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔘چی کار کنی؟ – شما بشین عزیز. 🔹می نشینی. پشت سرت می ایستم. حوله را روی سرت می گذارم و آرام ماساژ می دهم تا موهایت خشک شود. دست هایت را بالا می آوری و روی دست های من می گذاری.☺️ – زحمت نکش خانوم. – نه زحمتی نیست. زود خشک بشه تا بریم حرم.✨ 🔹سرت را پایین می اندازی و در فکر فرو می روی. در آینه به چهره ات نگاه می کنم: به چی فکر می کنی؟ 🔻– به اینکه این بار برم حرم، یا مرگمو می خوام یا حاجتم رو. و سرت را بالا می گیری و به تصویر چشمانم در آینه خیره می شوی. دلم می لرزد. این چه خواسته ای است! از تو بعید است! کار موهایت که تمام می شود، عطرت را از جیب کوچک ساکت بیرون می آورم و به گردنت می زنم. چقدر شیرین است که خودم برای زیارت آماده ات می کنم.🍃 🔸چند دقیقه ای راه بیشتر به حرم نمانده که یک لحظه لبت را گاز می گیری و می ایستی. مضطرب نگاهت می کنم.😳 – چی شد❓ – هیچی خوبم. یکم بدنم درد گرفت.😞 – مطمئنی خوبی؟ می خوای برگردیم هتل؟ – نه خانوم. امروز قراره حاجت بگیریما.🍃✨ لبخند می زنم، اما ته دلم هنوز می لرزد. نرسیده به حرم از یک مغازه آبمیوه فروشی یک لیوان بزرگ آب پرتغال طبیعی می گیری و با دو نِی کنارم می آیی.😍 – بیا بخور ببین اگر دوست داشتی یکی دیگه بخرم. آخه بعضی آب میوه ها تلخ می شه.🍹 به دو نِی اشاره می کنم. – ولی فکر کنم کلاً هدفت این بوده که تو یه لیوان بخوریما. 🔹می خندی و از خجالت، نگاهت را از من می دزدی. تا حرم دست در دستت و در آرامش مطلق بودم. زیارت با تو، حال و هوایی دیگر داشت. تا نزدیک اذان مغرب در حیاط نشسته ایم و فقط به گنبد نگاه می کنیم. از وقتی که رسیدیم مدام نفس می زنی و درد می کشی، اما من تمام تلاشم را می کنم تا حواست را پی چیز دیگر جمع کنم.🌹 🔸نگاهت می کنم و سرم را روی شانه ات می گذارم. 🔻این اولین بار است که این حرکت را می کنم. صدای نفس نفس زدنت را حالا به وضوح می شنوم. دیگر تاب ندارم. دستت را می گیرم و می گویم: می خوای برگردیم❓ – نه من حاجتمو می خوام.😭 – خب به خدا آقا میده. تو الآن باید بیشتر استراحت کنی. مثل بچه ها بغض و سرت را کج می کنی.😔 – نه یا حاجت یا هیچی. 🔸از وقتی من فهمیده ام شکننده تر شده. همان لحظه آقایی با فرم نظامی از مقابلمان رد می شود و درست در چند قدمی ما، سمت چپمان می نشیند. نگاه پر از دردت را به مرد می دوزی و آه می کشی. مرد می ایستد و برای نماز اقامه می بندد. تو هم دستت را در جیب شلوارت فرو می بری و تسبیح📿 تربتت را بیرون می آوری. سرت را چند باری به چپ و راست تکان می دهی و زمزمه می کنی: .💔 بره🌾 ⚡️ ؟😭 🔻باز لرزش شانه هایت و صدای بلند هق هقت، نفس هایت به شماره می افتد. نگران دستت را فشار می دهم. “نفس نزن جانا که جانم می رود.” ـ ـ ✨🍃✨ 🍃🌸↬ @shahidane1
💖✨💖 ❤️ #عشق همین خنده های ساده توست وقتی با تمام غصه هایت می خندی تا از تمام غصه هایم رها شوم❣❣ امیر مهدی💖 نازدانه #شهید_حسین_مشتاقی🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
4_5832469045693122123.mp3
1.44M
🔸 #خاطره_شهید 🔸 #سفرعشق... #صــــوتــــ۵☢ سید بانیروهاش با متانت برخورد میکرد یک شب کنار سفره شام نشسته بودیم دونفر ازبچه هارو که باهم مشکل داشتن.. 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 👈#خاطرات_شهدا 🔻🔻بگذر از من🔻🔻 🔹مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمان‌ها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. 🔸رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.🙂 🔹ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. 🔸رنگش عوض شد و سکوت کرد 🔹گفتم: چه شده مگر❓ 🔸گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که مین‌گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد❓ 🔹خندیدم 🔸باخنده گفت: تو نمی‌گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده‌ای؟😔 🔻بگذر از من!🔻 #شهید_محمد_ابراهیم_همت🌹🍃 #سردار_خیبر 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖