eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5938021517714524219.mp3
8.34M
🎧🎧🎧 ◼️ #شهادت_حضرت_مسلم🏴 🌴شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم 🌴کاشکی برات آقاجون نامه نمی‌نوشتم 🎤 #جوادمقدم ⏯ #زمینه 👌فوق زیبا #پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافــــع حــــرم #شهید_رضـــــا_دامـــــرودی🕊🌹}•° #نحوه_شهـــــادت ⇣ ⇣ ◽️روز سوم محرم توی عملیات مجروح شد. تیر به ناحیه سر اصابت کرده بود. شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاکش را روی زمین بکشیم و آرام آرام بیایم عقب. ◽️رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده می‌شد، چاره‌ای نبود اگر اینکار را نمی‌کردیم، می‌افتاد دست تکفیری‌ها. 🔻رضا در عشق به حضرت رقیه(س) سوخت و پیکرش در مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد. "مثل کاروان اسرای اهل بیت…" ◽️رضا زنده ماند و زخم این سنگ و خار را تحمل کرد و بعد روحش پر کشید و آسمانی شد… ◽️فرمانده می‌گفت این مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین، همون مسیر ورود اهل بیت به شام هستش… راوی 👈 همرزم شهید °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_هشتم _اسماء؟؟ بله گلها💐 رو جا گذا
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ _۵ دیقہ بعد رامین رسید.. سوار ماشین🚙 شدم بدون اینکہ حرفے بزنہ حرکت کرد. _نگاهش نمیکردم به صندلے تکیہ داده بودم بیرون و نگاه میکردم همش صداے سیلے و حرفاے مامان تو گوشم میپیچید باورم نمیشد.😳 اون من بودم کہ با مامان اونطورے حرف زدم❓ واے کہ چقدر بد شده بودم _باصداے بوق ماشین بہ خودم اومدم رامیـن و نگاه کردم👀 چهرش خیلے آشفتہ بود خستگے رو تو صورتش میدیدم چشماش قرمز بود مثل این کہ دیشب نخوابیده بود😔 دستے بہ موهاش کشید و آهی از تہ دل دلم آتیش🔥 گرفت آشوب بودم طاقت دیدن رامیـن و تو اون وضعیت نداشتم _ناخودآگاه قطره اشکی😢 از چشمام سرازیر شد رامیـن نگام کرد چشماش پر از اشک بود😭 ولے با جدیت گفت: اسماء نبینم دیگہ اشک و تو چشمات اشکم و پاک کردم و گفتم: پس چرا خودت.... حرفم و قطع کرد و گفت بخاطر بیخوابے دیشبہ😑 بیخوابے❓چرا❓_آره نگرانت بودم خوابم نبرد جلوے یہ کافے شاپ نگہ داشت رفتیم داخل و نشستیم سرش و گذاشت رو میز و هیچے نگفت چند دیقہ گذشت سرش و آورد بالا نگاه کرد تو چشام👀 و گفت: اسماء نمیخواے حرف بزنے چرا میخوام خوب منتظرم رامیـن مامان مخالفت کرد دیشب باهم بحثمون شد خیلے باهاش بد حرف زدم اونقدرے که...😔 اونقدرے که چی اسماء❓ اونقدرے که فقط با سیلے ساکتم کرد دیشب انقدر گریہ کردم😭 که خوابم برد و نفهمیدم زنگ زدے پوفے کرد و گفت مُردم از نگرانے اما حال خرابش بخاطر چیز دیگہ بود ترجیح دادم چیزے نگم و ازش نپرسم اون روز تا قبل از تاریکے هوا باهم بودیم همش بهم میگفت که همه چے درست میشہ و غصہ نخورم😐 چند بار دیگہ هم با مامان حرف زدم اما هر بار بدتر از دفعہ‌ے قبل بحثمون میشد و مامان با قاطعیت مخالفت میکرد😵 اون روزها حالم بد بود دائم یا خواب بودم یا بیرون حال و حوصلہ‌ے درس و مدرسہ هم نداشتم میل بہ غذا هم نداشتم خیلے ضعیف و لاغر شده بودم روزهایے که میگذشت تکرارے بود در حدے که میشد پیش بینیش کرد😞 رامیـن هم دست کمے از من نداشت ولے همچنان بر تصمیمش اصرار میکرد و حتے تو شرایطے که داشتم باز ازم میخواست با خانوادم حرف بزنم اوایل دے بود امتحانات ترمم شروع شده بود یہ روز رامیـن بهم زنگ📱 زد و گفت باید هم و ببینیم  ولے نیومد دنبالم بهم گفت بیا همون پارکے که همیشہ میریم تعجب کردم😳 اولین دفعہ بود کہ نیومد دنبالم لحنش هم خیلے جدے بود نگران شدم سریع آماده شدم و رفتم رو نمیکت نشستہ بود خیلے داغون بود...😔 _رفتم کنارش نشستم. سرش و به دستش تکیہ داده بود سلام کردم بدوݧ ایـݧ کہ سرشو برگردونہ یا حتے نگام کنہ خیلے سرد و خشک جوابم و داد حرف نمیزد نمیفهمیدم دلیل رفتاراشو کلافہ شده بودم بلند شدم که برم کیفم و گرفت👜 و گفت بشیـݧ باید حرف بزنیم_با عصبانیت نشستم و گفتم: جدے❓خوب حرف بزݧ ایـݧ رفتارا یعنے چے اصلا معلومہ چتہ❓ قبلنا غیرتت اجازه نمیداد تنها بیام بیروݧ چیشده که الاݧ.. 😖 حرفم و قطع کرد و گفت اسماء بفهم دارے چے میگے وقتے از چیزے خبر ندارے حرف نزݧ اولیـݧ بار بود که اینطورے باهام حرف میزد مـݧ که چیز بدے نگفتہ بودم. ادامہ داد ... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌸 🍃 روز بخشیده شدن گناهان و روز نیایش ... و روز بارش چشم‌های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد التمـــــاس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{امير سرلشـــــكر #شهيد_ابراهيم_ذوالفقـــــاری🕊🌹}•° #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ◽️ای كسانیكه مأمور دفن من هستيد وقتی كه مرا در قبر می‌گذارند، مشت‌هايم را گره كنيد تا همه بدانند من با مشت گره كرده به سوی دشمن رفتم، دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بی‌خبران آگاه شوند من با ندای "الله‌اكبر" بر دشمن تاختم، و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبونی كشيدم تا #شهادت نصيبم شد. 🔻يادآور می‌شود كه جنازه شهيد با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره كرده بود، بدون اين كه كسی از متن وصيتنامه اطلاع داشته باشد به خاك سپرده شده است. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهید_ابوالقاسم_سلیمــــانی🕊🌹 ◽️سرور آزادگان حسيـــــن(ع) شهيـــــد فرمود: اگر آخر زندگى اين دنيـــا مــــرگ سياه است چه بهتر آنكه انسان با مـــرگ سرخ #شهـــــادت در راه خداوند از دنيـا برود. ◽️ما هم به نداى حسين زمانمان، امام خمينى بت شكن لبيك گفته و شهادت را انتخاب كرده تا به منافقين، گمراهان، سياه دلان و دشمنان انقلابمان ثابت شود اگر سروهاى بلندى و گلهاى سرخى چون مطهرى‌ها و مفتح‌ها و بهشتى‌ها و رجايى‌ها به هدف خود رسيدند سى و شش ميليون لاله‌ی ديگر در صف شهدا منتظر شهادت هستند. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 / ●•[ ⇣⇣ به آسمـــ🕊ــان رفتن نیست به خـــــــــود آمـــــــدن است ...]•● 🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #برگی_از_خاطرات #شهید_ابراهیــــم_هـــــادی🕊🌹 #بزرگترین_دشمن ◽️همیشه آیه‌‌ی "وَجَعَلْنٰـــــا" را زمزمـه می‌کرد؛ ‌گفتم: آقا ابراهیم این آیه برای محافظت در مقابل دشمنـــه، اینجا که دشمن نیست ! نگاه معنا داری کرد گفت: 《دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود داره؟!》 ◽️بارها در وسوسه‌های شیـــطان، این جمله حکیمانـــــه آقا ابراهیم را با خود مرور می‌کردم تا به حدیـــــث زیبـــــای امیرالمؤمنیـــــن (ع) برخـورد کردم که فرموده‌اند: 《اَعْدی عَدُوّك نَفْسُكَ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْكَ دشمن‌ترين دشمنانت، نفس شیـطان درونی توست》 #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻سرلشکر خلبان🔻 #شهید_هاشـــــم_آل‌آقـــــا🌷 《ســـــالروز شهـــــادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #دوشنبـــــہ ☀️ ۲۱ مـــــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۱۰ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 12 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاقٰاضِـــــے‌َالْحٰاجٰاٺـــــ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن (ع) ▫️امام حسین (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #عیدانه 🌼 مولای من، یا مهدی! ◽️در انتظارت می‌مانم تا روزی که درِ باغِ خدا را باز کنی و عطر دل‌انگیز حضورت در سراسر عالم بپیچد. ◽️"با جانی آماده قربانی شدن" چشم به راهت می‌مانم تا بیایی و بیقراری‌هایم، با یک تبسّمت آرام گیرد؛ آن وقت، با تو بودن چه خوش است و یک قطره از جام وصالت نوشیدن چه خوش گوار... #عیدِ_قربان #من_آندم_که_فدای_تو_شوم #یامهدی 🌸🍃فرا رسیدن عید سعید قربان و آغاز ایام فرخنده غدیریه را به محضر مقدّس امام زمان عجّل الله فرجه الشریف و همه‌ی شیعیان و دوستداران اهل‌بیت علیهم‌السلام تبریک و تهنیت عرض می‌نمائیم 🍃🌸 #عیــدتون‌مبارڪــــ✨ #روزتــــــان‌بشـــــــــادی💝 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{فرمانده والامقام 🕊🌹}•° 🔴 بشارت شهادت محسن نورانی از زبان ◽️حاج همت، محسن را خواست و به او گفت: «محسن، تو به شهادت می‌رسی» محسن كه كمی جا خورده بود، گفت: « چطور مگه حاجی؟ ◽️حاج همت ادامه داد: «من خواب ديدم كه تو به شهادت ميرسی، شهادتت هم طوری است كه اول می‌كنن و بعد از اينكه آزار و شكنجه‌ات دادن و تو خواسته‌های اونها رو برآورده نكردی، تو رو می‌كنن و به می‌رسی. 🔻سه روز بعد خواب حاج همت تعبير شد. در عمليات والفجر ۳ در مرداد ۶۲ و درآزاد سازی مهران، ماشين تويوتايی كه سرنشينان آن نورانی، برقی، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر ۲۷ بودند در منطقه قلاجه به كمين منافقين خورد. پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند همه سرنشينان جزء يك نفر جلوی چشم يكديگر در حاليكه زخمهای عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به رسيدند ... ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ 💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی #شماره⇦۲۰ 👈 تصویـــــر بـاز شـود ⇧⇧⇧ •\هر ڪھ خـــــدا را •\بیش ا
🔷🔹🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی #شماره⇦۲۱ 👈 تصویـــــر بـاز شـود ⇧⇧⇧ #شهـــــــــادتـــــ💔 ذخیـــــره انسان است بـــــراے روز مبــــــــــادا؛ 《مبـــــادایے ڪہ اے ڪاش بادا ...》 #شهید_ابراهیـــــم_یعقوبـــــی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_نهم _۵ دیقہ بعد رامین رسید.. سوار
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ ببیـݧ اسماء ۱ سال باهمیم💑 چند ماه بعد از دوستیموݧ بحث ازدواج و پیش کشیدم و با دلیل و منطق دلیلش و بهت گفتم شرایطمم همینطور همـوݧ روز هم بہ خانوادم👨‍👩‍👧‍👦 گفتم جریان و اما بہ تو چیزے نگفتم. از همـوݧ موقع خانوادم منتظر بودݧ ک مـݧ بهشوݧ خبر بدم کے بریم براے خواستگارے اما مـݧ هر دفعہ یہ بهونہ جور میکردم چند وقت پیش همون موقعے ک تو با مامانت حرف زدے خانوادم منو صدا کردݧ و گفتـݧ ایـݧ دختر بہ درد تو نمیخوره وقتے خوانوادش اجازه نمیدݧ برے خواستگارے💞 پس برات ارزش قائل نیستـݧ چقد میخواے صبر کنے.... ولے مـݧ باهاشوݧ دعوام شد😔 حال ایـݧ روزام بخاطر بحث هرشبم با خوانوادمہ دیشب باز بحثموݧ شد. بابام باهام اتمام حجت کرد و گفت حتے اگہ خوانواده‌ے تو هم راضے بشـݧ اوݧ دیگہ راضے نیست ببین اسماء گفتـݧ ایـݧ حرفها برام سختہ اما باید بگم دیشب تا صبح فکر کردم حق با خوانوادمہ خوانواده‌ے تو منو نمیخواݧ منم دیگہ کارے ازم بر نمیاد مخصوصا حالا کہ...😔 گوشیش زنگ📱 خورد هل شد و سریع قطعش کرد نزاشتم ادامہ بده از جام بلند شدم شروع کردم بہ خندیدݧ😁 و دستهام و بہ هم میزدم👏 آفریـݧ رامیـݧ نمایش جالبے بود با عصبانیت بلند شد و روبروم ایستاد اسماء نمایش چیہ جدے میگم باید هم و فراموش کنیم اصلن ما بہ درد هم نمیخوریم از اولم... از اولم چے رامیـݧ اشتباه کردیم❓یادمہ میگفتے درست‌تریـݧ تصمیم زندگیتم، بدوݧ مـݧ نمیتونے زندگے کنے چیشده😳 حالا!! اسماء جاݧ تو لیاقتت بیشتر از اینهاست اره معلومہ که بیشتر تو لیاقت من و عشق❤️ پاکے بهت دارم و ندارے فقط چطورے میخواے روزهایے که با تو تباه کردم و بهم برگردونے❓ سکوت کرد😐 دوباره گوشیش زنگ📱 خورد و قطع کرد پوزخندے بهش زدم و گفتم هہ جواب بده تصمیم جدید زندگیت از دستت ناراحت میشہ‌ از جاش بلند شد اومد چیزے بگہ کہ اجازه ندادم حرف بزنہ بهش، گفتم برو دیگہ نمیخوام چیزے بشنوم😲 سرش و انداخت پاییـݧ و گفت ایشالا خوشبخت بشي و رفت براے همیشہ باورم نمیشد پاهام شل شد و افتادم زمیـݧ بہ یہ گوشہ خیره شده بودم اما اشک نمیریختم آرزوهام و تصوراتم از آینده روسرم خراب شد😳 از جام بلندشدم چشمام سیاهے میرفت نمیتونستم خودم و کنترل کنم یہ ساعتے بود رامیـݧ رفتہ بود خودم و به جلوے در پارک رسوندم صحنہ‌اے رو که میدیدم باورم نمیشد😳 رامیـݧ بایکے از دوستام دست در دست👫 و با خنده میومدݧ داخل پارک احساس کردم کل دنیا داره دور سرم میچرخہ قلبم به تپش💓 افتاده بود و یہ صدایے تو گوشم میپیچید دیگہ چیزے نفهمیدم از حال رفتم... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌸 #کلام_شهید ◽️خداوندا نمی‌خواهم غریـب شهیــــد شوم و از خـــدا می‌خواهم که شهیـــــد بی‌کفن باشم و می‌خواهم در این بیابان بمانم تا به کربلا نزدیکتر باشم.. °•{ســـــردار والامقام #شهید_غلامرضـــا_پروانـــــه🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{جانبـــاز جنگ شهیـــــد تـــــرور #شهید_طالـــب_طاهـــــری🕊🌹}•° 🔻شهید طالـب طاهـــری ۱۷ سال بیشتر نداشت که در عملیــــــات به اصطـــــلاح مهندسی #منافقین شهیـــــد شد. جانبـــاز جبهه‌های جنگ با صدام بود که به دست عناصر سازمان منافقین ربوده و به طرز فجیعی به شهـــــادت رسید ... 👈 ادامه مطلب↓↓ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 °•{جانبـــاز جنگ شهیـــــد تـــــرور #شهید_طالـــب_طاهـــــری🕊🌹}•° 🔻شهید طالـب طاهـــری ۱۷ س
°•|🍃🌸 ⬇️ ⬇️ 🔴 ◽️منافقین در سطح شهر تهران خانه‌های تیمی داشتند و فعال بودند. در کمیته با محسن میرجلیلی همکار بود. این‌ها یک خانه تیمی منافقین را در خیابان آذربایجان شناسایی می‌کنند و مراقب آمدوشد‌ها به آن خانه می‌شوند. منافقین می‌فهمند که خانه تیمی‌شان تحت نظر است. ترفندی می‌زنند و سه نفر از آنان را با لباس کمیته به زور سوار ماشین می‌کنند و به خانه ابریشم‌چی که یکی از شکنجه‌گاه‌هایشان بود، می‌برند. ◽️حمام خانه را عایق‌بندی کرده بودند تا صدای کسانی که شکنجه می‌کردند به بیرون نرود. پنج شبانه روز را شکنجه می‌کنند. برای اعتراف گرفتن از طالب و دوستش از شیوه‌های کمک می‌گیرند.   ◽️منافقین که قصد داشتند از و دوستش اعتراف بگیرند تنها با فریاد الله‌اکبر الله‌اکبر و دوستش مواجه می‌شوند. عصبانی می‌شوند و اقدام به انجام شکنجه‌های وحشتناک می‌کنند. ◽️یکی از منافقین به نام جلال گفت: من با عصبانیت چاقو را بالای گوش گذاشتم و گوشش را بریدم. بعد بینی‌اش را بریدم و خون تمام سر و صورتش را گرفت و بیهوش شد؛ بعد با میله آهنی به جانش افتادیم. ◽️مسعود قربانی، یکی دیگر از منافقین در اعترافاتش گفت: آب جوش آوردیم روی پایشان که پر از تاول بود ریختیم. ◽️در ادامه اعترافات منافق دیگری به نام جواد محمدی با چاقو چشم را از حدقه درمی‌آورد. پوست بدنش را با چاقو می‌کند و بعد با شیشه شکسته پوست بدن را جدا می‌کنند. ◽️خود منافقین از آن همه استقامت تعجب کرده بودند و می‌گفتند چطور این جوان ۱۷ ساله این شکنجه‌های وحشتناک را تحمل می‌کند. آنقدر آب جوش روی بدن بچه‌ها ریخته بودند که مو و پوست آن‌ها به راحتی از بدنشان جدا می‌شد؛ حتی وقتی فهمیده بودند که در بدن ترکش وجود دارد با اتو جای ترکش را سوزانده بودند. 🔻پدر شهید درباره شهادت پسرش می‌گوید: «وقتی به کمیته انقلاب رفتم، پیکر ۳ شهید را دیدم. پاسداران از من خواستند تا فرزندم را از میان این سه شهید شناسایی کنم اما به دلیل رفتارهای غیرانسانی و شکنجه‌های وحشیانه منافقین فرزندم قابل شناسایی نبود. برای شناسایی عاجز شده بودم که به یاد جای ترکشی که در کمر داشت، افتادم.‌ از پاسداران خواستم پیکرها را به پشت برگردانند تا شاید از روی ترکش بدنش شناسایی شود. سوره «والعصر» را زیر لب زمزمه می‌کردم که شهدا را به پشت برگرداندند. یک دفعه چشمم به جای سوختگی «اتوی برقی» افتاد که دقیقاً در جای ترکش بر پشت کمر فرزندم گذاشته بودند. با دیدن این صحنه دیگر چیزی متوجه نشدم و تنها از خدا خواستم که در آن لحظه به من صبوری عطا کند. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ 💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 🔴 با تاریخ واقعه ◾️قدم به قدم با قافله امام حسین(ع) از مکه تا کربلا / گزارشی از وقایع ۱۲ منزل مسیر کاروان به قلم 👈 دکتر محمدرضا سنگری، پژوهشگر تاریخ در مطالعات و پژوهش‌های عاشورایی ⬇️ 🔻 ◾️ آگاهی بخشی به همسفران در هر منزل، به ویژه در زمان پیوستن همراهان جدید. ◽️امام سجاد (ع) می‌فرماید: پدرم در همه منازل با اشاره به ماجرای حضرت یحیی، از شهادت خویش می‌گفت. در طول راه از مسافران کوفه و ساکنان منازل اطلاعات لازم را دریافت می‌کرد. 🔻 ◾️ راه چه از پیش و چه از پس ناامن است. در پشت سر تهدید عمروبن سعید بن عاص حاکم مکه است و در پیش رو نگهبانان و عناصر اموی. ◽️شیخ مفید می‌گوید: «بلافاصله پس از شنیدن خبر حرکت امام حسین (ع) از قادسیه تا خفان و میان قادسیه تا قطقطانه تحت مراقبت شدید حصین بن نمیر، سالار نگهبانان کوفه قرار دارد» 🔻 ◾️ مراقبت از راههای اصلی و فرعی خروجی و ورودی کوفه، محاصره کامل کوفه با حدود چهار هزار نفر برای جلوگیری از ورود کاروان امام، دستگیری و قتل مسافران مشکوک توسط گشتی‌های اطلاعاتی و حفاظتی عبیدالله زیاد. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #شهیدانه❣ 👈 #زمیـــــن در برابر بزرگی و قـــداست 👈 #شهیـــــد💔 سکوت اختیار کرده است.. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #دلنوشته همه می‌گویند: خوش به حال فلانے "شهیـــ🌹ـــد شد" اما هیــــــچ ڪس حـــــواسش نیســــت ڪہ فلانے برای شهیـــــد شدن شهید بودن را یاد گرفٺــــ ... °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_حسین_معز‌غلامـــی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_محمدحسین_محمدخانی🌹}•° ◽️پســـــرم؛ شربت شیرین شهادت گوارای وجودت و تو لایق شهادت بودی حالا که با شهدا همنشین شدی سلام ما را به شهدا برسان و دست ما را بگیر ◽️خداوندا امانتت را با چهره‌ای خونین و سرخ به سوی تو می‌فرستم، خدایا او را از ما قبول کن. راوی 👈 مادر شهید #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻سردار دفاع مقدس🔻 #شهید_محمـــــدتقی_پکـــــوک🌷 《ســـــالروز شهـــــادت》 ●فرمانده دلاور توپخانه لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯