eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌°•|🍃🌸 °•{اولین شهید بوسنی حجـــــت الاســــــــلام #شهید_سيدمحمدحسين_نواب🌹}•° #دستنوشته_شهید ◽️سلام بر بوسنی، سلام بر مظلومیت، سلام بر مساجدت، سلام بر مسلمانانت، ای قامت برافراشته در دیار کفر، ای دیار اسلام، سلام بر سبزه‌هایت که بوی بهشت را زنده می‌کند. ◽️اینجا در دل اروپا بر مناره‌های نیمه ویران، ندای دلنشین اذان چه دلپذیر است، چه روح افزاست، آیا باورمان می‌شد که در قلب اروپا، ندای دلنشن قرآن را بشنویم همراه با گریه هزاران هزار، مادر داغ دار و کودکان یتیم! ◽️درهای محبت بسویتان گشوده شد، خدایا چه می‌بینم و چه می‌شنوم، چگونه بیان کنم، از روح بلند مادری بگویم که با اشکش پذیرایمان بود، او جز اشک چیزی نداشت، به پایمان ریخت و جز آه نوایی نداشت نثارمان کرد. ◽️خدایا اینجا چه می‌بینم خمینی پرستان این دیار، داغ خمینی را با دیدنمان تازه می‌کردند و در غمش خون می‌گریستند. ◽️سلام بر تو ای بوسنی برای همیشه تو بوسنی خواهی ماند و افتخار پرچم رسول الله ﷺ همیشه نصیب توست تو زنده‌ای تا اسلام زنده است. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_شانزدهم ⬇️ 🔴 #منزل_بیست_وسوم ◾️ #نام_منزل⇦قُطقطانیه ◽️ #وجه_تسمیه⇦نام یکی از چشمه‌ها
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔴 ◾️ ⇦قصر بنی مقاتل ◽️ ⇦در این محل قصری متعلق به مقاتل بن حسان بوده است. ◽️ ⇦چهارشنبه اول محرم سال ۶۱ هجری قمری معادل یازدهم مهرماه ۵۹ شمسی. ◽️ ⇦حدود نیمروزی در این منزل درنگ بوده است. ◽️ ⇦۱. قصری که هنوز بقایای آن دیده می‌شده است. ۲. مسجد نسبتا بزرگ. ۳. چند بنا و خانه ساده گلی و سنگی. ۴. چند حلقه چاه. ◽️ ⇦۱. دیدار با عبیدالله بن حر جعفی. عبیدالله شجاع و شاعر و سخنور بود که از کوفه بیرون آمده بود تا نه در سپاه عبیدالله باشد نه در سپاه اباعبدالله. امام، حجاج بن مسروق، هم قبیله‌ای او را فرستاد تا به همراهی دعوتش کند. حجاج به خیمه شکوهمند و اشرافی او درآمد و او را دعوت کرد. عبیدالله گفت: من از کوفه بیرون آمدم تا نه با موافقان باشم نه با مخالفان. حجاج موضوع را با امام باز گفت. امام خود به دیدن و دعوت آمد و گناهان گذشته‌اش را به یاد آورد و فرمود با من همراه باش تا پاک شوی. عبیدالله بن حر پیشنهاد اسب خود (ملجمه) و شمشیر و غلام کرد که امام نپذیرفت و فرود: خیری در تو و شمشیر و اسبت نیست. عبیدالله بعدها پشیمان شد و بر مزار اباعبدالله سوگواری کرد. او در جنگ صفین همراه امیرمومنان بود ولی جدا شد و به معاویه پیوست. ۲. نوشته‌اند در این منزلگاه انس بن حارث به امام رسید و با او همراه شد. ۳. خواب دیدن امام و گفت و گو با علی اکبر را در این منزل نیز نوشته‌اند. ۴. حر همچنان همراه امام بود. امام از این منزل اندکی به سمت راست رفت و به کربلا رسید. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #برگی_از_خاطرات ◽️آنقدر متواضع و بی‌ادعا بود که گاهی برخی از نیروهای مهندسی حتی تا پایان مأموریتشان نمی‌فهمیدند که او فرمانده است؛ چرا که در تمام مدت همانند دیگر نیروها پا به پای آنها کار می‌کرد و لحظه‌ای ابراز خستگی و درماندگی نمی‌کرد. ◽️یک بار عده‌ای از راننده‌های پایه یک که برای تسویه حساب آمده بودند از من سراغ ملاآقایی را گرفتند، آنها می‌گفتند پس این فرمانده کجاست که هیچوقت پیدایش نیست! به ما نشانش بدهید تا لااقل یکبار هم که شده چهره‌اش را ببینیم. ◽️ملاآقایی روی یک دستگاه مشغول بکار بود وقتی آنها را پیش او بردم همگی حیرت زده گفتند: ایشان فرمانده بود و ما نمی‌دانستیم! این آقا که همیشه با ما بود و در کنارمان کار می کرد!!   °•{سردار رشیداسلام #شهید_حجت‌الله_ملاآقایی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•|🍃🌸 #کلیپ #سلام_بر_محرم ☢ نمآهنگ بسیار زیبای 《رفیقم حسین》 🎙حامد #زمانی 🎙عبدالرضا #هلالی #پیشنهاد_ویژه_دانلود💯 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #فرازی_از_وصیتنامه #شهید_ناصرالدین_باغانی🕊🌹 🔴 #امّا_شهادت_چیست؟ ◽️آنگاه که دو دلداده به هم می‌رسند و عاشق به وصال معشوق می‌رسد و بندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می‌افکند و محو تماشای رُخ یار می‌شود ،آن هنگام را جز #شهادت چه نام دیگری می‌توانیم داد؟ ◽️آن هنگام که رزمنده‌ای مجاهد، بسوی دشمن حق می‌رود و ملائک به تماشای رزم او می‌نشینند و شیطان ناله بر می‌آورد و پای به فرار می‌گذارد و ناگهان غنچه‌ای می‌شکفد، آن هنگام را جز #شهادت چه نام می‌توانیم داد؟ °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافع حرم #شهید_مسعود_عسگری🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️تو ای خواهرم آنچه که بیش از سرخی خون من استعمار را می‌ترساند سیاهی چادر توست؛ پس در حفظ #حجابت زینب گونه باش. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻سردار دفاع مقدس🔻 #شهید_محمد_محســــن‌پور🌷 《سااروز شهـــــادت》 ●فرمانده عملیات سپاه بابل #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #شنبـــــہ ☀️ ۹ شهریـــور ۱۳۹۸ 🌙 ۲۹ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 31 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یار‌َبّ‌َالْعالَمیــــٖـن 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️پیامبـــــر اکرم (ﷺ) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا خورشید ... سرک می‌‌کشد و می‌داند از دست تـو چـایِ صبــح ، خوردن دارد .. بفرمایید چای آتشی #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{سردار #شهید_سیدمحمدعلی_جهان‌آرا🌹}•° #برگی_از_خاطرات ◽️اميدی به زنده ماندن نداشتيم، مرگ را می‌ديديم، بچه‌ها توسط بی‌سيم، شهادت‌نامه خود را می‌گفتند و يك نفر پشت بی‌سيم يادداشت می‌كرد؛ صحنه خيلی دردناكی بود. ◽️بچه‌ها می‌خواستند شليك كنند، گفتم: ما كه رفتنی هستيم، حداقل بگذاريد چند تا از آنها را بزنيم، بعد بميريم. ◽️تانك‌ها همه طرف را می‌زدند و پيش می‌آمدند. با رسيدن آنها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپی‌جی داشتيم؛ با بلند شدن از گودال، اولين تانك را بچه‌ها زدند. دوم‌ی در حال عقب‌نشينی بود كه به ديوار يكی از منازل بندر برخورد كرد. جيپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب‌نشينی تانك، بلند شدم و داد زدم: 《الله اكبر، الله اكبر...》 حمله كنيد؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود... راوی 👈 خود شهید °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #برگی_از_خاطرات #شهید_حسن_امیــری‌فــــر🕊🌹 🔸ایستاده بود یک گوشه و مےگفت: اینها رو بذارید اینجا، ڪنسروها رو بذارید توی قفسہ، سیب و خیارها رو بذارید اون ڪنار، هندوونه ها رو بذارید جلو یخچال. 🔸بارها را کہ خالے مےڪردیم، گفتم: عمو اینجا عجب چیزهای خوبے داریدها، لااقل بیا و یکی دوتا از این هندونه‌ها رو بده ما هم بخوریم 🔸کفگیر رو برداشت و زد پشت دستم، گفت: بیخود! اینها مال عزیزهای منه کہ اینجا روزه مےگیرن. . . راوی👈 همرزم شهید 🔻معروف به عمو حسن جبهه‌ها شهادت ⇦شلمچه، عملیات کربلای۴ #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_بیست‌وهشتم _إ علے آقا چرا دوتا دس
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ تولد امام رضا نزدیک بود🎊🎉 و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونݧ و همونجا هم ثبتش کنیم📝 لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز حلقہ‌هامونو💍 یہ شکل سفارش دادیم علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت😐 مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بودݧ.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند.😊 اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم بلیط قطار🚞 واسہ ۸صبح بود مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند😊 نگاهم میکرد علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے؟؟باز چہ نقشہ‌اے تو سرتہ، ها❓ از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده😁 گفت هیچے یاد این شعره افتادم: "دوست دارم خنده‌ات را چادرت را بیشتر هست زیبا سادگی از هرچه زیبا بیشتر ما دوتا-ماه عسل-مشهد-حرم صحن عتیق عشق میچسبد همیشه پیش آقا بیشتر" خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقدکنیم💞 ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفر و ماه عسل و یکے کنے؟؟آره علے؟؟ نه خانومم .ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم.🤔 لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم😊 اسماء؟؟ جانم علے؟؟ یعنے فردا میشے مال خود خودم؟؟ مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے.😞 کمک نمیخواے؟؟ ݧه دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم😴 کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم، بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت. وقتے پیشش بودم دلم❤️ میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ هیییییی... تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم برگشتم علے بود إ بیدار شدے؟؟😊 آره دیگہ اذانہ🍃 خانوم تو نخوابیدے نه؟؟ نه داشتم فکر میکردم🤔 بہ چے؟؟ بہ تو علے همیشہ پیشم میمونے؟؟😳 معلومہ کہ میمونم .دستش و گذاشت رو قلبش❤️ گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم؟؟ حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ‌ها.🍃 سجاده هامونو پهݧ کردم و چادر نمازم سرم کردم. آقا شما شروع کنم مݧ بہ شما اقتدا کنم با لبخند نگاهم کرد و گفت :آخ چہ حالے بده ایݧ نماز🍃✨ اللہ و اکبر... واقا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز انگار همہ‌ے فرشتہ‌ها🍃✨ از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بودݧ . "السلام و علیکم و رحمہ اللہ برکاتُ" بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧ و نصیبم کردے🙏 قند تو دلم💖 آب شد .صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود. سوار قطار🚞 شدیم پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد تقریبا ساعت ۸شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود 🕌 دستم و گذاشتم روسینمو زیر لب زمزمہ کردم "السلام و علیک یا علے بن موسے الرضا" بغضم گرفت .موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید 😢 علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوندݧ.واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش🔥 میکشوند. "آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده" خدایا🍃 صداے مرد مݧ، حرم آقا مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا؟ بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد😭😭 قطار🚞 از حرکت وایساد بابا رضا اومد داخل کوپہ ما إ چیشده چرا گریہ کردید😳😭 بہ احترامش بلند شدیم هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها... خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین ..😔 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286