🏴…🌸…🏴
°•{سردار
ملقب به "جعفرخان"
#شهید_محمد_جعفرخانی🕊🌹}•°
#برگی_از_خاطرات
🔴 #مژده_شهادت
◽️گفت: بچهها میخوام بهتون مژده بدم! گفتیم: مژده!؟
◽️گفت: آره، بعد نگاهی به چهره تک تک بچهها کرد و ادامه داد: انشاءالله توی این عملیات که میخوایم بریم ۱۲ نفر از ما رفتنی شدند! باتعجب گفتیم: یعنی چی، چی شده!؟
◽️گفت: خواب دیدم که ۱۲ نفر از جمع ما شهید میشن!! بچه ها میگفتن یعنی حاجی میشه ما هم به آرزومون برسیم؟
◽️جعفرخان گفت: چرا نمیشه، فقط بیشتر تلاش کنید، خودسازی کنید؛ اما دیگه چیزی از ماجرای دوازده شهید نگفت.
◽️بعدها از یکی از نزدیکان فرمانده شنیدم که جعفرخان، در عالم رویا #امام_حسین(ع) را دیده بودند؛ او مژده شهادت را از مولایش شنیده بود و دوازده یار خود را هم در کنار سیدالشهداء(ع) دیده بود.
◽️جعفرخان حتی نحوه شهادت بچهها را میدانست، شنیدم که به برخی از شهدا گفته بود که چگونه شهید خواهند شد؟! برخی را هم گفته بود شما مجروح میشوی و ..
🔻فرمانده یگان ویژه صابرین
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🌸…🏴
🔴 #شهدای_امنیت_و_اقتدار
◽️صابرین یعنی مردان مجاهدی که دارای سه بعد ایمان، توان علمی و تخصصی و توان جسمی بالا هستند.
◽️۱۳ شهریور سال ۱۳۹۰، سالروز پیروزی مقتدرانه ایران در نبرد با عناصر پژاک و برقراری امنیت در ارتفاعات جاسوسان شمالغرب و همچنین سالروز شهادت گروه صابرین گرامی باد.
🔻گروه یگان ویژه صابرین
#سردار_شهید_محمد_جعفرخانی
#شهید_علی_بریهی
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_یوسف_فدایینژاد
#شهید_حسین_رضایی
#شهید_صمد_امیدپور
#شهید_محمد_محرابیپناه
#شهید_مصطفی_کمیل_صفریتبار
#شهید_مسلم_احمدیپناه
#شهید_مجتبی_باباییزاده
#شهید_محمد_منتظرقائم
#شهید_سیدمحمود_موسوی
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت زهیر به دست امام حسین .mp3
2.37M
🏴…🏴…🏴
#فایل_صوتی
🏴 #شب_پنجم_محرم۹۸
🎙حجت الاسلام # دارستانی
◾️هدایت زهیر به دست امام حسین(ع)
#بسیار_شنیدنی👆👆
#پیشنهاد_ویژه_دانلود💯
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻جهادگـــــر🔻
#شهید_امین_آقابابا_شیـــــرازی🌷
《سالروز ولادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#پنجشنبـــــہ
☀️ ۱۴ شهریور ۱۳۹۸
🌙 ۵ محـــرم ۱۴۴۱
🌲 5 سپتامبر 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #لااِلهَاِلااللّهُالْمَلِكُالْحَـــقّالْمُبیـــنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام حســن عسڪری (ع)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
#سلام_بر_محرم
#پنجم_محرم
#حضرت_زهیر_و...
◾️این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت سالة امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.
◾️زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.
#ســــــلامــ
#صبحتون_حسینـی
#رزقتـــــون_کربلایــــی
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
#سلام_بر_محرم
#پنجم_محرم
#عبداللهبنحسن
#بزرگمردکوچک
◾️عبداللّه بن حسن كه در آن زمان یازده سال بیشتر نداشت عموى خود را نگریست كه دشمن او را از هر سوى در میان گرفته است، یاراى دیدن بیشتر این منظره را نداشت بى اختیار به سوى عمو دوان شد.
◾️عمّهاش زینب خواست عبدالله را بگیرد، امّا او از چنگ عمّه گریخت و خود را به عمو رساند؛ در این هنگام بحربن كعب شمشیر را بلند كرد تا بر حسین فرود آورد. عبداللّه فریاد زد: اى ناپاك، آیا مىخواهى عمویم را بكشى؟
◾️بحر ضربه خود را فرود آورد و عبداللّه دست خویش سپر كرد. شمشیر دست عبداللّه را برید و دست به پوست آویزان ماند.
◾️یادگار امام مجتبى علیه السلام فریاد زد: یا عمّاه. آنگاه خود را در دامن عمو انداخت. عمو او را به خود فشرد و فرمود: پسر برادر، بر آنچه بر تو نازل شده است صبر كن و اجر خود را از خداوند بخواه، كه خداوند تو را به پدران پاكت ملحق كند.
◾️در همین حال كه عبدالله بر دامن عمو بود حرملة بن كاهل تیر به سوى او افكند و او را به شهادت رساند.
#ســــــلامــ
#صبحتون_حسینـی
#رزقتـــــون_کربلایــــی
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
°•{سردار
#شهید_سیدمحمد_صنیعخانی🕊🌹}•°
#فرازی_از_وصیتنامه
◽️مطمئن باشيد كه انقلاب و حكومت به رهبری امام خامنهای تحويل آقا امام زمان(عج) خواهد شد.
◽️به امت شهيد پرور توصيه مینمايم رهبر عزيزمان، علی زمان را تنها نگذارند و تا ظهور آقا امام زمان(عج) پشتيبان ولايت و رهبری باشند.
🔻فرمانده ترابری سنگین سپاه
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_سیوسوم کنار قبرها نشستیم فاتحہ خ
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_سیوچهارم
تاحالا کربلا نرفتہ بودم....چیزے نمونده بود تا اربعیݧ تقریبا یک ماه...
با خوشحالے نگاهش کردم و گفتم:جان اسماء راست میگی⁉️
_لبخندے زد و سرشو بہ نشونہے تایید تکوݧ داد😊
دوستم یہ کاروانے داره اسم دوتامونو بهش دادم البتہ برات سخت نیست پیاده اسماء❓
پریدم وسط حرفشو گفتم:مݧ از خدامہ اولیݧ دفعہ پیاده اونم با همسرجاݧ برم زیارت آقا.
آهے کشیدو گفت:انشااللہ ما کہ لیاقت خدمت بہ خواهر آقا رو نداریم حداقل بریم زیارت خودشوݧ😔
_از جاش بلند شد و دو سہ قدم رفت جلو،دستش و گذاشت تو جیبشو وهمونطور کہ با چشماش تموم شهر رو برانداز میکرد دوباره آهے کشید
هوا سرد🌬 شده بود و نفسهاموݧ تو هوا بہ بخار تبدیل میشد
کت علے دستم بود.
احساس کردم سردش شده گوشاش و صورتش از سرما قرمز شده بودݧ😐
کت و انداختم رو شونشو گفتم
بریم علے هوا سرده....🌬
_سوار ماشین شدیم ایندفعہ خودش نشست پشت فرمون. حالش بهتر شده بود اما هنوز هم تو خودش بود...
علے؟
جانم
بہ خوانوادهے مصطفے سر زدے
آره صب خونشوݧ بودم
خوب چطوره اوضاعشون❓
اسماء پدر مصطفے خودش زماݧ جنگ رزمنده بوده.امروز میگفت خیلے خوشحالہ کہ مصطفے بالاخره بہ آرزوش رسیده اصلا یہ قطره اشک😢 هم نریخت بس کہ ایݧ مرد صبوره مثل بابارضا دوسش دارم😍
_اما مادرش خیلے بہ مصطفے وابستہ بود.خیلے گریہ میکرد با حرفاش اشک هممونو درآورد😭
میگفت علے تو برادر مصطفے بودے دیدے داداشت رفت، دیدے جنازشو نیاوردن
حالا مݧ چیکار کنم❓
آرزو داشتم نوههامو بزرگ کنم،بعدشم انقد گریہ کرد از حال رفت...😭
علے طورے تعریف میکرد کہ انگار داشت درمورد پدر مادر خودش حرف میزد
آهے کشیدم و گفتم؛زنش چے علے
زنش مثل خودش بود از بچگے میشناسمش خیلے آرومہ🍃
آروم بے سروصدا اشک میریخت😭
اسماء مصطفے عاشق زنش بود فکر میکردم بعد ازدواجش دیگہ نمیره اما رفت خودش میگفت خانومش مخالفتے نداره؛ اخمهام رفت تو هم و گفتم:خدا صبرشون بده
سرمو بہ شیشہ ماشیݧ تکیہ دادم و رفتم تو فکر🤔
_اگہ علے هم بخواد بره مݧ چیکار کنم؟
مݧ مثل زهرا قوے نیستم
نمیتونم شوهرمو با لبخند راهے کنم من اصلا بدوݧ علے نمیتونم...😔
قطره هاے اشک رو صورتم جارے شد😭 و سعے میکردم از علے پنهانشو کنم
عجب شبے بود ...
بہ علے نگاه کردم احساس کردم داره میلرزه دستم گذاشتم رو صورتش خیلے داغ بود...🤒
علے،خوبے، بزن کنار
خوبم اسماء
میگم بزن کنار
دارے میسوزے از تب🤒
با اصرارهاے من زد کنار سریع جامونو عوض کردیم صندلے و براش خوابوندم و سریع حرکت کردم
لرزش علے بیشتر شده بود و اسم مصطفے رو زیر لب تکرار میکردو هزیوݧ میگفت
ترسیده بودم.😱اولین بیمارستاݧ نگہ داشتم
هر چقدر علے رو صدا میکردم جواب نمیداد
سریع رفتم داخل وگفتم یہ تخت بیارݧ
علے و گذاشتݧ رو تخت و بردن داخل
حالم خیلے بد بود دست و پام میلرزید و گریہ میکردم😭 نمیدونستم باید چیکار کنم. علے خوب بود چرا یکدفعہ اینطورے شد❓
براے دکتر وضعیت علے و توضیح دادم
دکتر گفت:سرما خوردگے شدید همراه با شوک عصبے خفیفہ
فشار علے رو گرفتݧ خیلے پاییـݧ بود براے همیـݧ از حال رفتہ بود
بهش سرم وصل کردݧ💉
ساعت۱۱بود.گوشے علے📱 زنگ خورد فاطمہ بود جواب دادم
الو داداش
_سلام فاطمہ جاݧ
إ زنداداش شمایے، داداش خوبہ❓
آره عزیرم
واسه شام نمیاید❓
بہ مامانینا بگو بیرو بودیم. علے هم شب میاد خونہ ما نگراݧ نباشݧ
نمیخواستم نگرانشو کنم و چیزے بهشون نگفتم
سرم علے تموم شد
بادرآوردݧ سوزݧ چشماشو باز کرد😶
میخواست بلند شہ کہ مانعش شدم
لباش خشک شده بود و آب میخواست
براش یکمے آب ریختم و دادم بهش
تبش اومده پاییݧ
لبخندے بهش زدم و گفتم🙂
خوبے،با زور از جاش بلند شدو گفت:خوبم
مݧ اینجا چیکار میکنم اسماء ساعت چنده❓
هیچے سرما خوردے آوردمت بیمارستاݧ🏥
خوب چرا بیمارستاݧ میبردیم درمانگاه
ترسیده بودم علے
_خوب باشہ مݧ خوبم بریم
کجا❓
خونہ دیگہ
ساعت ۳نصف شبہ استراحت کݧ صبح میریم
خوبم بریم
هر چقدر اصرار کردم قبول نکرد کہ بمونہ و رفتیم خونہ ما.....🍃
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
════════ ✾💙✾💙✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
🏴…🏴…🏴
#فرازی_از_وصیتنامه
#شهید_احمدعلی_ازگلی🕊🌹
◽️شهید با خون خود جامعه را به حرکت در میآورد و با خون خود جامعه ظلمانی و بیروح را چون روز، روشن و نورانی میکند و راه را بر دیگر بندههای خداوند باز و جاودانه میسازد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
°•{مدافع حرم
#شهید_امیر_کاظمزاده🕊🌹}•°
#خصوصیات_اخلاقی_شهید
◽️شهید کاظمزاده تک فرزند پسر خانواده و از همون کودکی در غیاب پدر با توجه به شرایط کاریشون به عنوان مرد خونه شناخته میشد.
◽️بسیار خویشتندار و بخشنده بودند و بسیاری از کمکهای خیری که انجام داده بودند بعد از شهادتشون از طرف دوستان اعلام میشد، کم حرف بود، رازدار مادر و غمخوار خانواده بود. تقریبا همه روی امیر تو خانواده حساب ویژهای باز میکردند. با وجود داشتن چهار تا خواهر، همه کاره و انیس مادر بود.
🔺《جاویدالاثر》
🔻 #نحوه_شهادت⇦انفجار مهیب تانک که چیزی از پیکر مطهر باقی نماند...
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
°•{مدافع حرم
#شهید_ایوب_رحیمپور🕊🌹}•°
◽️موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: "نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود، فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم"
◽️عکسهای حضرت آقا و سیدحسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
رجزخوانی حضرت قاسم .mp3
13.94M
🏴…🏴…🏴
#فایل_صوتی
🏴 #شب_ششم_محرم۹۸
🎙حجت الاسلام #دارستانی
◾️رجز شنیدنی حضرت قاسم
#بسیار_شنیدنی👆👆
#پیشنهاد_ویژه_دانلود💯
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻دادستان کل انقلاباسلامی🔻
#شهید_آیتالله_علی_قدوســـــی🌷
《سالروز شهـــــادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#جمعـــــہ
☀️ ۱۵ شهریور ۱۳۹۸
🌙 ۶ محـــرم ۱۴۴۱
🌲 6 سپتامبر 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
#اَللَّهُـمَّصَلِّعَلیمُحَمَّـدٍﷺوَآلِمُحَمـَّدﷺ
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️حضرت بقیةالله الاعظم (عجلالله تعالی فرجه الشریف)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
#سلام_بر_محرم
#ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#اولینروزمحاصرهآب
◾️شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع).
◾️وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه میبینی؟
◾️قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!
شهادت طلبی قاسم(ع) و پافشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.
#ســــــلامــ
#صبحتون_حسینـی
#رزقتـــــون_کربلایــــی
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
°•{مدافع حرم
فرمانده لشکر زینبیون
#شهید_اکبـــــر_نظـــــری🕊🌹}•°
◽️شهید اکبر نظری از معدود ایرانیهای لشکر زینبیون بود که به عنوان یک فرمانده، رزمندههای مدافع حرم پاکستانی را در جبهه مقاومت اسلامی همراهی کرد.
◽️میگفت: زینبیون نعره حیدری دارند. وقتی تیپ زینبیون میخواست عملیات کند، هیچ چیز جلودار آنها نمیشد، آنقدر با شجاعت میجنگیدند که همه حیرت میکردیم.
◽️درباره ایمانشان صحبت میکرد و میگفت: نماز خواندن ما در مقابل نماز آنها هیچ نبود. میگفت: من وقتی عبادت آنها را میدیدم از خودم خجالت میکشیدم.
◽️بچههای زینبیون را خیلی دوست داشت، وقتی همسرم مجروح میشود خود بچههای پاکستانی داوطلب میشوند تا بروند و پیکر مجروح او را بیاورند و حتی هنگام انتقال او، دو نفر از بچههای پاکستانی شهید میشوند.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_سیوچهارم تاحالا کربلا نرفتہ بودم
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_سیوپنجم
هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد که بمونہ و رفتیم خونہ ما...
جاشو تو اتاق انداختم.هنوز حالش بد بود و زود خوابش برد😴
بالا سرش نشستہ بودم و بہ حرفایے کہ زده بود راجب مصطفے فکر میکردم🤔
بیچاره زنش چے میکشہ هییی خیلے سختہ خدایا خودت بهش صبر بده ...😔
دستمو گذاشتم رو سرش، باز هم تب کرده بود دستمال و خیس کردم و گذاشتم رو سرش🤕
دیگہ داشت گریهام میگرفت تبش نمیومد پاییݧ🤒
بالاخره گریم گرفت و همونطور کہ داشتم اشک میریختم😭 پاشویش کردم
بهتر شد و تبش اومد پاییݧ .
اذاݧ صبح و دادݧ
یہ بغضے داشتم چادر نمازمو برداشتم و رفتم اتاق اردلاݧ
بغضم بیشتر شد یہ ماهے بود رفتہ بود
سجادمو پهݧ کردم و نماز صبح و خوندم🍃
بعد از نماز تسبیح📿 و برداشتم و شروع کردم بہ ذکر گفتݧ
دلم آشوب بود، یہ غمے تو دلم بود کہ نمیدونستم چیہ
بغضم ترکید، چشمام پر از اشک شدو صورتمو خیس کرد😭
با چادرم صورتم و پاک کردم و رفتم سمت پنجره پرده رو زدم کنار
تو کوچہ رو نگاه کردم حجلہے یہ جوونے رو گذاشتہ بودݧ و کلے پلاکارد ترحیم عجیب بود اومدنے ندیده بودم یاد حرفے کہ اردلاݧ قبل رفتݧ زد افتادم
"شهید🌷 نشیم مییریم"
قلبم بہ تپش افتاد اصلا آروم و قرار نداشتم💓
رفتم اتاق خودم علے با اوݧ حالش بلند شده بودو داشت نماز میخوند🍃
بہ چهارچوب در تکیہ دادم و تماشاش میکردم
نمازش کہ تموم شد برگشت کہ بره بخوابہ چشمش👀 افتاد بہ مݧ
باصدایے گرفتہ گفت: إ اونجایے اسماء
آره تو چرا بلند شدے از جات ؟؟؟
خوب معلومہ دیگہ واسہ نماز🍃
خیلہ خوب برو بخواب ،حالت بهتره؟؟؟؟؟
لبخند کمرنگے🙂 زدو گفت مگہ میشہ پرستارے مثل توداشتہ باشم و خوب نباشم؟؟عالیم
خیلہ خوب صبر کݧ داروهاتو💊 بدم بهت بعد بخواب
داروهاشو دادم ،پتو رو کشیدم روشو با اخم گفتم بخواب وگرنہ آمپول💉 و میارمااااا
خندیدو گفت چشم تو هم بخواب چشمات قرمز شده خانم😳
سرمو بہ نشونہ تایید تکوݧ دادم
خیلے خستہ بودم تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابم برد😴
ساعت نزدیک ۱۲ظهر بود کہ با تکوݧهاے ماماݧ بیدار شدم
ماماݧ اسماء بیدار شو ظهر شد..
بہ سختے چشمامو باز کردم و ب جاے خالے علے نگاه کردم👀
بلند شدم و نگراݧ از ماماݧ پرسیدم
علے کو؟؟؟؟؟
علیک سلام دو ساعت پیش رفت بیروݧ
کجا⁉️
نمیدونم مادر ،نزاشت بیدارت کنم گفت خستہاے بیدارت نکنم
گوشے📱 و برداشتم و شمارشو گرفتم
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
چند بار پشت سر هم شمارشو گرفتم اما در دسترس نبود
اعصابم خورد شد گوشے و پرت کردم رو تخت و زیر لب غر میزدم😖
معلوم نیست با اوݧ حالش کجا رفتہ اه
ماماݧ همینطور با تعجب😯 داشت نگاهم میکرد
سریع لباسامو پوشیدم ،چادرمو سر کردم و رفتم سمت در
ماماݧ دنبالم اومد و صدام کرد🗣
کجا میرے دختر؟؟ دست و صورتت و بشور صبحونہ بخور بعد
ݧه ماماݧ عجلہ دارم
امروز میخوام برم خونہ اردلاݧ پیش زهرا تو نمیاے؟؟؟
ݧه ماماݧ شما برو اگہ وقت کردم منم میام
درو بستم و تند تند پلہهارو رفتم پاییݧ وارد کوچہ شدم اما اصلا نمیدونستم کجا باید برم😳
گوشیمو از کیفم برداشتمو دوباره شماره ے علے و گرفتم📱
ایندفعہ دیگہ بوق خورد اما جواب نمیداد
تا سر خیابوݧ رفتم و همینطور شمارشو میگرفتم
دیگہ ناامید شده بودم بہ دیوار تکیہ دادم و آهے کشیدم هنوز خستگے دیشب تو تنم بود😔
چند دیقہ بعد گوشیم📱 زنگ خورد
صفحہ ے گوشے و نگاه کردم علے بود سریع جواب دادم
الو علے معلوم هست کجایے؟؟
علیک سلام اسماء خانم .مݧ تو راهم دارم میام پیش شما😊
کجا رفتہ بودے با اوݧ حالت؟؟؟
خونہے مصطفے اینا بعدشم حالم خوبہ خانوم جاݧ
خیلہ خب کجایےدقیقا؟؟
دارم میرسم سر خیابونتوݧ
مـݧ سر خیابونمونم اهاݧ دیدمت دستم✋ و بردم بالا و تکوݧ دادم تا منو ببینہ
سوار ماشیݧ🚙 شدم و یہ نفس راحت کشیدم
نگاهم کردو گفت :کجا داشتے میرفتے؟؟
اخم کردم و گفتم دنبال جنابعالے
مگہ میدونستے مـݧ کجام؟؟؟
ݧه ولے نمیتونستم خونہ بمونم نگراݧ بودم😯
ببخشید عزیزم کہ نگرانت کردم ،خواب بودے دلم نیومد بیدارت کنم رفتم خونہ لباسامو عوض کردم و رفتم خونہ مصطفے اینا ببینم چیزے نمیخواݧ مشکلے ندارݧ؟
خب چیشد ؟؟؟
خدارو شکر حالشوݧ بهتر بود⁉️
علے کاش منو هم میبردے میرفتم پیش خانم رفیقت
بعد از ظهر میبرمت
دستم و گذاشتم رو سرش ݧه مثل ایݧ کہ خوبے خدارو شکر تبت قطع شده بریم خونہ ما برات سوپ🍜 درست کنم
إ مگہ بلدے؟؟؟؟
اے یہ چیزایے
باشہ پس بریم
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
════════ ✾💙✾💙✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
🏴…🏴…🏴
°•{طلبه، مدافع حرم
#شهید_محمد_پورهنـــــگ🕊🌹}•°
🔴 #ترور_بیولوژیک_شهید_مدافع_حرم
◽️هوا خیلی گرم بود، همسرم توسط یکی از نیروهای نفوذی دشمن که اهل سوریه هم بود و مدتی با ایشان کار میکرد مسموم شد.
◽️این فرد یک لیوان آب به همسر من تعارف کرده بود. ظاهر آب هم که هیچ تفاوتی با آبهای سالم نداشت. اما همسرم میگفت همان موقع که آب را نوشیدم درد شدیدی در معدهام احساس کردم. چندساعت بعد وقتی ایشان به خانه آمد حالش خیلی بد بود.
◽️دکتر از همان اول تشخیص مسمومیت داد اما ما فکر می کردیم که یک مسمومیت ساده غذایی است؛ تصورمان این بود که با مصرف دارو حالش بهتر می شود. اما این اتفاق نیفتاد. سم رفته رفته بیشتر اثر کرد. علائم دیگری هم از راه رسید، مثل تب شدید، علائم سرماخوردگی، خون ریزی معده، تهوع شدید و ضعف و سردرد و سرگیجه.
◽️در نتیجه همسرم در بیمارستان بستری شد و آنجا بود که تشیخص دادند که سم وارد خونشان شده و حتی چند واحد خون جدید به ایشان تزریق کردند که به خیال خودشان تعویض خون انجام شود. اما چون در #ترور_بیولوژیک سم در مرحلهای وارد بدن میشود که قابل شناسایی نباشد و به سرعت هم اثر کند،
◽️ظرف سه هفته این سم در بدن همسرم اثر کرد و کبد ایشان را از کار انداخت، طوریکه ظاهر کبد ایشان سالم بود اما در داخل کاملا از کار افتاده بود. ما همانجا به تشخیص فوق تخصص خون و دستور مافوق همسرم، به ایران برگشتیم اما به خاطر پیشرفت بیماری، همسرم ظرف یک هفته در بیمارستان شهید شد.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
°•{سردار
#شهید_سیدیونس_فاطمی🕊🌹}•°
#فرازی_از_وصیتنامه
◽️آنان كه دل خويش را به نور عشق زنده كردند و جان دادند، جاودانه شدند. آنان كه برای هميشه زندهاند و نزد خدای خويش روزی میخورند و آن پاكدلانی كه به جستجوی پروردگار خويش برخاستند و او را يافتند و وقتی يافتندش به او محبت ورزيدند و چون لبريز از محبت او شدند، عاشق او شدند و هنگامی كه عاشق شدند خدا هم عاشقشان شد و تنشان كه حجاب جان بود را از ميان برداشت و خود خون بهای خون مقدسشان گشت.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
#شهیدانه
◾️نزدیڪ ایام محرم ڪہ میشد
دیگہ دل تو دلش نبود؛ جواد بود و پیراهن مشڪی ڪہ ڪل ایام ماه محرم و صفر تنش بود..
◾️خیلی مقید بود هر شب حتما در هیئت حضور داشتہ باشہ، اڪثر وقتها هم تو آشپزخانہ مسجد بود و مشغول آماده ڪردن شام هیئت...
🔻جواد ثابت ڪرد بچہ هیئتی آخرش #شهید میشہ...
°•{مدافعحرم
#شهید_جواد_محمدی🕊🌹}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
3(1).mp3
9M
#فایل_صوتی
◾️روضه جانسوز حضرت علیاصغر (علیه السلام)😭😭
🏴 #شب_هفتم_محرم
🎤حاج حیدر #خمسه
#پیشنهاد_ویژه_دانلود💯
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻مدافـــع حـــرم🔻
#شهید_عـــــادل_سعـــــد🌷
《سالروز شهادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#شنبـــــہ
☀️ ۱۶ شهریور ۱۳۹۸
🌙 ۷ محـــرم ۱۴۴۱
🌲 7 سپتامبر 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یارَبَّالْعالَمیــــٖـن 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️پیامبـــــر اکرم (ﷺ)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
#سلام_بر_محرم
#هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر(ع)
◾️علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبه حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید.
◾️مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: "خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن، آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بستهاند".
◾️در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایهای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است.
◾️شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنهها را میبینی تحمل این مصیبتها بر من آسان میشود.
#ســــــلامــ
#صبحتون_حسینـی
#رزقتـــــون_کربلایــــی
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯