4_364167730112234045.mp3
26.04M
🔳 نوحه بسیار زیبایِ👇👇
☜《 وقتی که خدا رو قلبم... 》
🎙با نـــوای ملکوتـــی
#شهیـد_حجت_الله_رحیـمـــی🌺
✨ #شب_زیارتی_اباعبدالله
👈 #پیشنهاد_ویژه_دانلود💯
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🔳 نوحه بسیار زیبایِ👇👇 ☜《 وقتی که خدا رو قلبم... 》 🎙با نـــوای ملکوتـــی #شهیـد_حجت_الله_رحیـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹
#دلنوشتـــــه
🌷شهادت❗️
رحمت خاص خداست
و بارانی است که بر هر کس نمیبارد
🔻عاشق دنیا شده را
جام شهادتــ ندهند
#مدافـــع_حــــرم
#شهیـــد_صادق_عدالت_اکبری🌺
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
#دعــاےفرج به نیابت از
👈مــدافــــــــعان وطــــــــــن🔻
#شهدای_حمله_تروریستی_زاهدان🌷
🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶
#عاقبتتان_شهدایی💔🍃
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
🍃🍃🌹
#فــرازیازوصیتــنــامــــہ⇩
🔷امروز بزرگترین جنگ ما مقابل با تهاجمات فرهنگی است روز مصیبت ما آن زمانی است که #حجاب و #حیا از سر زنان و دختران ما کنار برود و #ماهواره ها بر سر در همه خانه ها عَلَم بشود همه مواظب باشید با افرادی که جنگ را #تحریم میکنند و از آن طرف لاف حمایت از #اسلام می زنند تماس نداشته باشید که به خدا سوگند اینها همه #دروغگو و #خائن به اسلام هستند
ـ🔹🔹🔹🔶🔹🔹🔹
مدافــع حــــرم🔻🔻
#شهیــــدمصطفــیزالنــژاد
《سالروز شهادت》
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_هفتاد_و_دوم ۷۲ 👈این داستان⇦《 پایان یک کابوس 》 ـــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هفتاد_و_سوم۷۳
👈این داستان⇦《 حس یک حضور 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎تا زمان رفتن ... روز شماری که هیچ ... لحظه شماری می کردم ... و خدا خدا می کردم ... توی دقیقه نود نظر پدرم عوض نشه ... استاد ضد حال زدن به من ... و عوض کردن نظرش در آخرین دقایق بود🕔 ... حتی انجام کارهایی که سعید اجازه رو داشت ... من که بزرگ تر بودم نداشتم ...😐
به جای قطار 🚉، بلیط هواپیما گرفتن ✈️ ... تا زمانی که پرواز از زمین بلند نشده بود ... هنوز باور نمی کردم ... احساس خوشی و خوشحالی بی حدی وجودم رو گرفته بود ...😁
هواپیما 🛬 به زمین نشست ... و آقا مهدی توی سالن انتظار، منتظر من بود ... از شدت شادی دلم می خواست بپرم بغلش و دستش رو ببوسم ... اما جلوی خودم رو گرفتم ...
خجالت بکش ... مرد شدی مثلا ...👱
توی ماشین ما 🚘... من بودم ... آقا محمد مهدی که راننده بود... پسرش، صادق ... یکی از دوستان دوره جبهه اش ... و صاحبخونه شون ... که اونم لحظات آخر، با ما همراه شد ...
3 تا ماشین شدیم ... و حرکت به سمت جنوب ...🚙
🍃شادی و شعف ... و احساس عزیز همیشگی ... که هر چه پیش می رفتیم قوی تر می شد ...
همراه و همدم همیشگی من ... به حدی قوی شده بود که دیگه یه حس درونی نبود ... نه اسم بود ... نه فقط یه حس... حضور بود ...🍃✨
✨حضور همیشگی و بی پایان ... عاشق❤️ لحظاتی می شدم که سکوت همه جا رو فرا می گرفت ... من بودم و اون ... انگار هیچ کسی جز ما توی دنیا نمی موند ... حس فوق العاده ... و آرامشی که ... زیبایی و سکوت اون شب کویری هم بهش اضافه شد ... سرم رو گذاشته بودم به شیشه ... و غرق زیبای ای شده بودم که بقیه درکش نمی کردن ...💫
صادق زد روی شونه ام ...
به چی نگاه می کنی؟ ... بیرون که چیزی معلوم نیست ...🌌
سرم رو چرخوندم سمتش ... و با لبخند بهش نگاه کردم😊 ... هر جوابی می دادم ... تا زمانی که حضور و وجودش رو حس نمی کرد ... بی فایده بود ...
فردا ... پیش از غروب آفتاب🌅 رسیدیم دوکوهه ... ماشین جلوی نگهبانی ورودی ایستاد ... و من محو اون تصویر ... انگار زمین و آسمان ... یکی شده بودند ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🍀 🍀 🍀
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖