eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
816 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
43 فایل
گویندچرادل‌به‌شهیدان‌دادی!؟ والله‌که‌من‌ندادم‌آنهابردند💚🌱 بگوشیم👇 https://harfeto.timefriend.net/17230456282329 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 کپی‌رگباری‌؟حلالت‌رفیق 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹❥︎」 「 اِݩقضا!؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 تاثیر اعمال بر روی ۷۰ نسل بعد 🎙 حجت الاسلام و المسلمین 🌸مرکز پاسخـ۱۸۰۲ـگویی ✍ پاسخگوی‌آنلاین‌به‌سوالات‌شرعی
عزیز جان: اینو حتما بخوانید،خیلی نفع میبرید ازعزرائیل پرسیدند: تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. ."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.."ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خدا وندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود.. .ًحتما بخونید.دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش رابکن..روزقیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم..!سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يا رَبَّ العالَمين حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود.ولى شيطان ب بيشتر مردم اجازه ى پخش اين ايه را نميدهد داری حافظه ات زیاد بشه؟؟ ۱-مسواک بزن ,۲-روزه بگیر, ۳-قرآن بخون. داری گوش درد و دندون درد نگیری؟؟ بعد از هر عطسه ای که می کنی بگو:الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین خداوند از چه چیز هایی بیزاره؟ ۱-خوابیدن بدون نیاز ۲-خوردن در حال سیری ۳-خندیدن بی جا چه کسی ثواب شب زنده داران و عبادت کنندگان رو می بره؟ کسی که با وضو می خوابه داری رزق و روزی ات زیاد بشه؟ ناخن هات رو روز جمعه بگیر . خوابگاه شیطان کجاست؟ زیر ناخن بلند روز قیامت چه کسی رو دست بسته میارن و جاش توی دوزخه؟ هر مردی که با زن نامحرم دست بده.) چه کسی راه بهشت رو گم می کنه؟؟ کسی که وقتی نام پیامبر (ص)رو می شنوه،صلوات فرستادن رو فراموش می کنه.پیامبر اکرم (ص) داری گناه های چهل سالت محو بشه؟ هر صبح۱۰بار بر پیامبر صلوات بفرست صل علی محمد و آل محمد .لااله الاالله محمدرسول الله ایا میدونی اگه این نکات را برا سه گروه بفرستی هرکه انجام داد شما هم در ثواب آن شریک هستی و اعمالی که موجب بی برکتی وفقر می شوند. 1.غذا خوردن بدون شستن دست. 2.غذا خوردن بدون گفتن بسم الله. 3.غذا خوردن در تاریکی 4.غذا خوردن درحالت تکیه 5.نوشیدن درحالت ایستاده 6.خوردن نوشیدن درحالت جنابت 7.استفاده از ظروف شکسته. 9.قطع کردن نان با دندان 10.خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید. 11.خوابیدن بین مغرب وعشاء 12.ادرارنمودن زیردرخت 13.ادرار نمودن درحالت ایستاد 14.ادرار نمودن درحمام 15.جارو زدن منزل موقع شب 16.شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده 17.دعا نکردن برای پدر مادر 18.کوتاه کردن ناخن با دندان 19.صدا زدن پدر مادر با اسم آنها 20.گذاشتن تار عنکبوت در خانه ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﻨﯿﺪ ،ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﮐﻨﺪ؟؟؟؟ بگو یا الله هرکس درموقع اذان به موسیقی و ترانه گوش دهد... نمیتواند هنگام مرگ شهادتین بگوید... اگر منتشر نکنی بدانکه شیطان مانع این کارت شده... خدایا به خون امام حسین (ع) هر کسی این را منتشر کرد غم دلش رو رفع کن.....
‏توی دیدار دانشجویی، خانم نماینده‌ی بسیج دانشجویی یه انگشتر به حضرت آقا هدیه دادن،و اظهار خوشحالی کردن که توی دیدارهای بعد ببینن که دست‌شون کردن؛ حضرت آقا مزاح کردن که ما به همه انگشتر می‌دیم، حالا ایشون به ما انگشتر دادن😅 دیروز هم توی انگشتان مبارک آقاجان‌مون بود؛ 😍❤️ فقط خواستم بگم اهمیت برا آقامون به این دقت هست و در ریزترین مسائل آقاجان‌مون به امتش اهمیت می‌ده ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
🔅 ✍ چرا می‌گویند سکوت طلاست؟ 🔹زبان، زره قلب است. زبان از زندگی فرد پاسداری می‌کند. با صدای بلند حرف زدن، طولانی حرف زدن، وحشیانه و سرشار از خشم و نفرت حرف زدن، همه‌ این‌ها بر سلامت انسان اثر می‌گذارند. 🔸این رفتارها خشم و نفرت را در دیگران دامن می‌زند؛ آن‌ها را زخمی، برافروخته و به خشم می‌آورد، و افراد را با هم غریبه می‌کند. 🔹چرا می‌گویند سکوت طلاست؟ چون انسان ساکت هیچ دشمنی ندارد، هرچند شاید دوستی هم نداشته باشد. 🔸او این فراغت و فرصت را دارد که درون خویشتن غوطه‌ور شود و خطاها و کوتاهی‌های خود را مورد بررسی قرار دهد. 🔹او دیگر تمایلی به جست‌وجوکردن این نقص‌ها در دیگران ندارد. 🔸اگر پای شما بلغزد، دچار شکستگی می‌شوید؛ اگر زبان شما بلغزد، سبب شکستن ایمان یا شادی فرد دیگری می‌شوید. آن شکستگی را هرگز نمی‌توان درست کرد؛ آن زخم برای همیشه ملتهب خواهد ماند. 🔹پس از زبان با دقت فراوان استفاده کنید. 🔸هر اندازه ملایم‌تر صحبت کنید، هر اندازه کمتر صحبت کنید و هر اندازه شیرین‌تر صحبت کنید، برای شما و برای جهان بهتر خواهد بود. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
شما🙃 سلام وقتتون بخیر از کانال ما حمایت میکنید @Hosseini1640 -------------------- ما🙂 رفقا حمایتشون کنید🌿 کانالشون تازه تاسیسه😇 شروع خادمے-->۰²/²/²
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پای عشق تو من جون میدم... خانوم سه ساله!:) 🍃♥️ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
با‌آنهایی‌ڪہ‌دوستت‌ندارند هیـچ‌نسبتی‌ندارم‌حسین! ه‌ی‌چ‌نسبتی!♥️ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
تو‌ڪتاب سہ‌دقیقہ‌دࢪقیامت‌ نوشتہ‌بود...! من‌هࢪچےشوخےشوخےانجام‌‌دادم؛ ایناجد؎جد؎نوشتن! _یا‌بہ‌خودت‌میا؎یابہ‌خودت‌میاࢪنت :) ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
! ایناچقدر‌جالبن.. براسگ‌وگربه‌شون‌لباس‌میگیرن اون‌وقت‌خودشون‌میخوان‌لخت‌بشن..!؟ - مهدی‌حسن‌آبادی ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
من با چادرم خوشم:)))) ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
میگن‌آدم‌ها خیلـی‌شبیه‌ڪتاب‌هایی‌ڪه میخونند؛میشـن... رفیق . . . ! نزار‌خاڪ‌بخوره روۍتاقچه اگر‌میخواۍ‌بنده‌واقعی‌‌باشی، قرآن‌بخون وعمل‌ڪن بعد‌شبیه‌اونۍ‌میشی‌ڪه‌خدا‌میخواد... ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_شانزدهم ] نیمه شب بود که به آپارتمانم رسیدم.
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] افشین قرار بود به دیدنم بیاید. توپش پر بود. این چند روزه از حال و روزم بی خبر بود. از همان روزی که ‌به ویلا رفتم گوشی ام خاموش توی داشبرد ماشینم افتاده بود. انگار خیلی نگران شده و چندین بار به آپارتمانم آمده بود و کسی نبود در را به رویش باز کند. از دوستانم حالم را پرسیده و به چند تا از پاتوق های پارتی سرک کشیده بود اما اثری از من نیافته و نگران شده. کارم که تمام شد به خرید رفتم و گوشی را از داشبرد برداشتم و روشن کردم. سیل پیام و تماس های بی پاسخ افشین قبل از حضور خودش، فحش بارانم کردند. غذا گرفتم و حسابی خرید کردم و او را دعوت کردم برای صرف شام. قیافه ی گرفته و اخم آلودش توی چارچوب درب آپارتمان پیدا شد. مجبور بودم علی الحساب بگذارم هرچه دل تنگ و نگرانش می خواهد بارم کند. مجبور؟؟؟؟ حسام و اجبار؟!؟! چه شده بود؟ انگار خودم هم قبول داشتم توی حجمه ی تنهایی ام فقط افشین برایم مانده بود و بس. نمی خواستم به راحتی اورا از دست بدهم و در تنهایی مطلق دست و پا بزنم. مهربانی ام با افشین بی دلیل نبود. کنار کشیدنم از غرور و قبول اجبار، تنها برای از دست ندادن آخرین بازمانده بود... افشین... چقدر او را به خاطر خودم هم که شده دوست داشتم. _ خیلی بیشعوری... خندیدم و گفتم: _ ممنون رفیق بیشعوری از خودته. بفرما... دم در بده. _ چی بهت بگم که لایقت باشه؟ _ هر چه میخواهد دل تنگت بگو افشین ابرو بالا انداخت و بهت زده گفت: _ بسم ا... بین انگشتش را به حالتی مسخره و مثل زنهای خرافاتی گاز گرفت و با تعجب گفت: _ جن زده شدی پسر؟! الان چیکار کنم؟ چی بگم؟! _ خره... بیا شام از دهن افتاد. _ نه... نه... شام چی؟ فعلا بذار بارت کنم تا فرصت به این خوبی به دست آوردم. کدوم گوری بود خبر مرگت؟ _ افشین اون روم داره بالا میاد ها... بیا شام بخوریم مفصل برات تعریف می کنم. شام را که خوردیم برایش گفتم اما نه همه چیز را.‌.. از درد تنهایی و ترسم نگفتم. از فکرهای بیهوده و سردرگمی ام نگفتم. فقط گفتم دوست داشتم چند روزی باخودم خلوت کنم و تنها باشم. _ النا چطوره؟ اخمی کرد و چیزی نگفت _ چی شده؟ _ تو خفه... هر چی میکشم از دست توعه. _ نکنه باهاش به هم زدی؟ _ بمیر... زبونتو گاز بگیر. مگه دوست دخترمه که بهم بزنم؟ نامزدمه. پاره ی قلبمه. _خب حالا... حالمو بهم زدی. چی شده خب؟! _ بخاطر تو رفتم چند تا از پاتوق پارتی ها که پیدات کنم. گفتم لابد بازم خوره پارتی افتاده به جونت. توی یکی از پارتی ها دستگیر شدم. به فلاکت تونستم ثابت کنم من اونجا کاره ای نبودم. النا فهمید فکر کرد رفتم پارتی... الانم باهام قهره. شدید دلخوره و به این راحتی ها از موضعش پیاده نمیشه. خندیدم. از ته دل. نه برای قهر النا یا برای بلایی که سر رابطه شان آمده بود. قیافه ی افشین جلوی چشمم آمد که مأمورها او را گرفته بودند‌. روی کاناپه ولو شدم _ رو آب بخندی کثافط... بریده بریده وسط خنده گفتم: _ به جون افشین خودم با النا حرف میزنم. چی به مأمورا گفتی؟ ... _ لازم نکرده... مشکل منه و خودم حلش میکنم. فقط برا خودم متأسفم که اینقدر برا نامزدم بی اعتبارم... _ ببند بابا... دختره حق داره... از وسط پارتی کشیدنت بیرون. به من احتیاج داری روباه جان، که دمت بشم و شاهدت. و باز هم خندیدم و افشین حرص می خورد. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_هفدهم ] افشین قرار بود به دیدنم بیاید. توپش
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] تا نزدیک نیمه شب افشین مهمانم بود. با النا تماس گرفتم. توپش حسابی پر بود. کمی هم با من سر سنگین حرف می زد. خیلی شاکی و در لفافه به من فهماند که اگر اخلاق افشین تغییر کرده و پایش به پارتی وا شده، آنرا از چشم من می بیند. در واقع خیلی شیک و مجلسی انگ رفیق ناباب بر پیشانی ام چسبانده شد. به النا حق می دادم اما عجیب پا روی غرورم گذاشته بود و با این حرف شأن و ارزشم را خیلی پایین آورد. گذشته از داغ حرف النا، به خاطر خودم و از دست ندادن افشین گفتم: _ النا، تو از بچگی منو میشناسی. می دونی تو چه شرایطی بزرگ شدم. من و افشین رفیق گرمابه و گلستان هم بودیم اما همیشه نیمه ی بیشتر وجود افشین برای تو بی قرار بود. سر رفاقت چندین ساله مون اسیر این قضیه شده. خودت منو میشناسی من نه به کسی باج میدم نه برا کسی تره خرد می کنم و نه بخاطر کسی خودمو کوچیک میکنم و رو میزنم. من وابستگی افشین رو به تو میدونم و از همون بچگی که بخاطر تو دست و پاش شکست همیشه نفر سوم بین خودم و افشین دیدمت. من هرگز به افشین نگفتم همراهم باشه. نه اهل ... خوردنه و نه پارتی رفتن و ... . همیشه یه النا وجود داشته که بخاطر اون خودشو از این مسائل دور کرده و البته به منم تذکر می داد که بتونه مانعم بشه. اما زندگی من با افشین زمین تا آسمون فرق داره. الانم اگه زنگ زدم فقط و فقط بخاطر اول افشین و بعد عشقش به تو و در آخر هم خود تو بوده. نمیخوام بخاطر یه سوءتفاهم بینتون شکرآب بشه. الآنم مختاری، میدونم اونقدر افشین دوست داره که اگه بگی همین الآن قید حسامو بزن بی صدا بلند میشه میاد پیشت. صداتو رو پخش میزنم که بشنوه. بگو... تمام قلبم از حرف النا فشرده بود و بدتر نگران این بودم افشین را تا لحظاتی دیگر از دست بدهم... _ باشه... آشتی... خودت همیشه میگی حسام داداشمه. باشه... بمونین براهم ولی افشین به جون خودت فقط کافیه یه بار دیگه اینجوری اذیتم کنی... خداحافظ و تلفن را قطع کرد. گوشی را همانجا روی کاناپه گذاشتم و به آشپزخانه رفتم و خودم را با شستن میوه مشغول کردم. درست پنج ماه از فوت پدر و مادرم می گذشت. با مادربزرگم سر مزارشان رفته بودیم. عمه، شوهر عمه، نازنین دخترعمه ی پانزده ساله ام و مامان و بابا... همگی در یک ردیف توی یک قطعه از آرامستان بودند. بعد از آن زلزله مادربزرگ ترتیبی داد همه ی اجساد را به شهر خودمان بیاورند که حداقل پنجشنبه ها را در مزار با آنها سر کنیم. من مانده بودم و مادربزرگم که مقبره ششم را برای خودش خریده بود که هم ردیف آنها شود. پنجشنبه ها غروب که باز می گشتیم لحظه شماری می کردم برای هفته ی بعدی و مزارگردی با مادربزرگ و دراز کشیدن روی سنگ مزار مامان و بابا. توی کوچه افشین از دیوار منزل مادربزرگ بالا رفته بود تا از درخت آلویی که شاخه اش از دیوار افتاده بود گوجه سبز بچیند، برای النا که دختربچه ای چهارپنج ساله بود. چشمش که به ما افتاد هول کرد و از دیوار سقوط کرد و دست و پایش شکست. چند روز بعد با مادربزرگ به منزلشان رفتیم برای عیادت و از آنجا دوستی ما آغاز شد. _ النا حرف بدی زد؟ من معذرت میخوام. ظرف میوه را با خود آوردم و گفتم: _ مهم نیست. حق داشته. زودتر برین سر خونه زندگیتون کشتین ما رو... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
💕 ﮼𖡼 هر دل❤️ که بسوی دلربائی نرود🥰 والله که بجز سوی فنائی نرود👌 ﮼𖡼 ای شاد☺️ کبوتری که صید عشق است🕊 چندانکه برانیش بجائی نرود✋ /✍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
•(🌼🌛)• 🦋 بانوجان....!🧕🏻 کم خردان متعقدند اگر حجاب برداشته شود آنگاه زن آزاد است😏 🧐 چه کسی به نام آزادی دیوار خانه اش را برمیدارد....؟🙃😉 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
😆 امروز رفته بودم شهردارى واسه انجام كار ساختمانى كارمنده پرسيد : مالكي يا مملوك ؟ وكيلي يا موكل؟ موجرى يا مستاجر؟ منم گفتم الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب !!! گفت چی میگی! گفتم مگه جوشن کبیر نمیخونی؟ انداختنم بیرون پرونده‌مم پاره کردن😒😂 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
... !!! ....♡....♡... شہدا ضررنڪردند ما در معـرض خطـریم ڪسانـی‌ ڪه شہید نمیشن دو دستہ هستن: یـا هنوز لیاقت پیدا نڪردن! یـا لایق هستن ولـی مأموریتـی دارن ڪه باید انجام بـدن . . . اگر دلت شہادت میخواد بگرد و مأموریت‌ رو پیدا ڪن خلقتت بیہوده نیسـت! برای ڪاری آفریده شـدی؛ پیداش‌ ڪن و به‌ بهترین‌ شڪل انجامش‌ بده 🖐🏽♥️ تا زنـده‌ایم رزمنـده‌ایم ♥🕊 ✨💌 ✨🤩 ♥️✨ اللهم الرزقنا شهادت...الهی آمین ⇠|♥️|•• ツ ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
شہدا . . . وقتی با شهدا رفیق می‌شویم متوجه صفای آن‌ها می‌شویم. آخر تیپ زدن و مد بودن شهدا هستند که تیپ زدند و یوسف زهرا به آن‌ها نظر کرد. ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
خیره بر عکستان مۍگویم... خوشــا راهے ڪھ پایانش شھــادت است!🙃❤️ 🌿 ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
بعضـۍ‌‌ازآیات‌هسـت‌ڪه‌وقتۍ‌میخوانیـم‌؛ شرمندھ‌خـدآمیشویـم... مثـل‌این‌آیِہ: «اَلَیـْس‌َالله‌ُبِڪآف‌‌ٍعَبـْدَهُ آیاخـدآبرآی‌بنـده‌اَش‌‌ڪافۍ‌نیسـت؟🦋 ⁩⁩⃟ ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
لبخندِ خُدا🍃]° بَستھ بھ لبخندِ حُسین است پَس باش↶ پےِ آنچھ خوشایَندِ حُسینـ♥️" است ✨ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
⇠|♥️|•• ツ ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
⇠|♥️|•• ツ ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
⇠|♥️|•• ツ ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
⇠|♥️|•• ツ ⇠|♥️|•• ツ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
🌹یاد آوری اعمال قبل از خواب🌹 حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 👌😘 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید) 💙 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 💛 3. مومنین را از خود راضی کنید (=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات) 💞 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر) ❤️ 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ) 😍 آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟ -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایان فعالیت امروز🦋 شبتون شهدایی🌗✨ -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا