【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا] داستان زندگی #شهید_محسن_حججی قسمت١٧ براش می نوشتم: " تو یه بار رفتی سوری
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا]
داستان زندگی #شهید_محسن_حججی
قسمت۱۸
قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده.
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.یاد غم ها و مصیبت هاش.اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت.
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه.
#رهبرانهـ💕
﮼𖡼 به سر😌
هوایِ تو دارم🌱
خدا گواهِ من است👌
#حسین_دهلوی /✍
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
هدایت شده از امام حُسینَم
●•♥️•●
+من نمیفهمم ، بچه مذهبیه بعد از دخترا شماره میگیره میگ میشه واسه سحر بیدارتون کنم ؟؟
_داداش خوبی؟ روزه بخوره تو سرت ...
#بدونتعارف
╔╦══• •✠•❀❀•✠ • •══╦╗
『@imamhosseineman』
╚╩══• •✠•❀❀•✠ • •══╩╝
هدایت شده از 【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴توجه
🔴توجه
#مهم
#مهم
خبر آمد خبری در راه است
طبق روایات شب ۲۳ رمضان مصادف با شب جمعه اگر صدای صیحه آسمانی را بشنویم آن سال سال ظهور خواهد بود.
رفقا فردا شب اون شب قدری است که مصادف شده با شب جمعه😍
بریم آقامون رو بیاریم🥀...
بیاید فردا شب کارو تموم کنیم
هرکسی هر کاری از دستش بر میاد.
فردا شب باید بخوایم
اگر کسی رسانه ای داره اطلاع رسانی کنه
(((سهم شما به نیت فرج ارسال برای چهار نفر)))
#انتشار_حد_اکثری
#امام_زمان
#انتشار_حداکثری
#مانسلظهوریماگربرخیزیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این مداحیای توی حرم کسی داره برای من بفرسته!؟🥲🥺
آیدی👇
@bent_zahra313
هدایت شده از مِثلفرشتہ🕶️′!
+ آقا؟
- بله؟
+ شما بابایِ من را ندیدی؟
او یک رَدایِ سبز دارد، هميشه برای ما غذا میآورد و یک کوله روی پشتش است.
- اسمش چیست؟
+ نمیدانم. هربار پرسيدم، نگفت!
- چه كارش داری؟
+ میخواهم خبرِ خوشی به او بدهم. خبرِ كشته شدنِ علی را
- از اين خبر خوشحال میشود؟
+ آری. مطمئنم او از خوشحالیِ من، خوشحال میشود.
- مرگِ علی را جلویِ او آرزو میکردی؟
+ آری. هميشه غذا كه میآورد، جلويش علی را نفرين میکردم، او هم دستهایش را بالا میبُرد و میگفت: خدایا مرگِ علی را برسان..
مقتدرِمظلوم
هدایت شده از آوای حقیقت💙
فـرداشب،شب۲۳رمـضانهست
مـیدونیددیگہ؟؟!
مـیشہشــبجمـعہ ! !
"روایتقطعےداریم؛
اگرقراربہظہورآقـادرامـسال
باشہ،بـایدسحـریاصبحصداے
صِیحـہےآسمانے(یڪصدایےمانند
رعدوبــرق)روبشنویمواینصیحہ
اگرشــبجمعہ
باشہشنیدهمیشہ
-مـابـایدچیڪارڪنیم ؟ !
بـایدفرداشبتمـامآرزوهـاومناجات
مونوبـزاریمزمـین
فقطوفقطازخـدا
ظہورمولـاروتمنـاڪنیم
ظہوروفــرجحـضرتصاحبالزماݩ
(عجـلالله)مہمتریناتـفاقزندگـے
همہےمـاست
ایـنپـیامروتـاجایےڪہممکنہ
منـتشرڪنیدوفرداشـبراسساعت
¹²شـبهمگےدعاےفـرج(الہےعـظم
البلـاء)بخـونید
انشـاءللهامـسال،سـالِظہـور
اقـاحضرتمہـدےبـاشہ
امـااگـرفردااینصـدارونشنویم
بـایدچندسـالدیگہمنتظربمـونیم،
تـادوبارهشببیستوسـومبشہشب
جمعـہچـونمـاههاےقمـرےهـرده
سـالدهروزجـلومیفتہ💔
پــسبےتفـاوتنبــاشیم . . . !