eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
810 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
43 فایل
گویندچرادل‌به‌شهیدان‌دادی!؟ والله‌که‌من‌ندادم‌آنهابردند💚🌱 بگوشیم👇 https://harfeto.timefriend.net/17230456282329 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 کپی‌رگباری‌؟حلالت‌رفیق 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹❥︎」 「 اِݩقضا!؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
عڪسے ڪھ باعث تحول ¹⁸⁰ درجھ شد 🙂🧡
#7 حسم دگࢪگون شدھ بود . گفتم خدایا چࢪا اینطورے شدم؟ بھ عڪس نگاه ڪردم گفتم تو ڪے هستے؟ چرا اینقدر آرامش میدے به آدم؟ چرا حال منو اینطورے ڪردے؟ .... خیلے برام عجیب بود انگار عڪس باهام حرف میزد 🙂🍀 رفتم اینترنت اسم شھید رو جست‌وجو ڪردم عڪس و خاطرات رو آورد بالا. هر عڪس جدیدے ڪھ از شھید میدیدم بیشتر جذب میشدم بیشتر علاقھ‌ پیدا میڪردم برا تحقیق راجبش ✨♥️ یھ حس خیلے قشنگے داشتم ڪھ واقعا قابل توصیف نیست .زندگینامھ رو خوندم یھ سرے خاطرات رو خوندم عڪس هارو نگاه ڪردم و علاقھ‌مند شدم بھ سیرت و شخصیت شھید 🖇🦋 بھ حرف دوستم اعتماد ڪردم. بھ عڪس نگاھ ڪردم گفتم ببین نمیدونم چم شدھ نمیدونم چرا دارے باهام اینڪارا رو میڪنے ولے اگر واقعا تو زندھ‌اے و میتونے بهم پیام برسونے بسم‌اللھ .... من رو بھ این نتیجھ برسون 🙂💙 من تورو انتخابت میڪنم ولے فقط بخاطر اینڪھ بفهمم این حرفا راستھ یا نھ.... خلاصھ بھ دوستم گفتم اینو انتخاب ڪردم و دیگھ اونم زیاد پیگیر نشد 😊 دیگھ شھید ڪار خودش رو ڪرده بود. این رو بعد ⁴ سال فرستاد تو راهم تا یھو بشھ یھ رابط ڪھ عڪس شھید رو بم نشون بده و بره..... دقیقا حس شب همون روز رو یادمھ 🌙 خوابم نمیرد هر ڪارے میڪردم چهرش از جلو چشام نمیرفت . انگار میخواست با عڪسش بهم بفھمونھ دارم میبینمت . مےتونستم این رو از درون حس ڪنم. داشت منو نگاھ میڪرد حواسش بهم بود 🌥✨ نمیتونستم چشامو ببندم . فورا چهرھ شھید میومد جلو چشام . سریع رفتم سراغ گوشیم و دوبارھ نگاھ ڪردم عڪسشو 💫🌻 گریم گرفت . گفتم چیڪار دارے میڪنے با من؟؟؟ چرا منو اینطورے ڪردے؟؟؟ چرا یھ لحظھ هم از یادم نمیرے؟؟؟ بھ عڪس نگاھ ڪردم و برا اولین بار گریھ ڪردم 💔 تو قلبم آشوب بود . نمیدونستم حسم خوبھ یا بد . مجھول الحال بودم . یھ حال ناشناختھ 🙃🍂 با گریھ خوابم برد . فردا صبحش چشامو باز ڪردم گوشیمو روشن ڪردم. هنوز عڪس شھید.... و دوبارھ اون آرامش همیشگے🌸✨ ناخودآگاھ لبخند نشست رو لبم . نگاهم خیلے صمیمانھ و پر از حس خوب بود . بازم یھ نگاھ متفاوت .... چند روز اول فقط درگیر عڪس و خاطرات شھید بودم . خودمم نمیدونستم دارم چڪار میڪنم فقط اینو میفهمیدم ڪھ وابستھ شدم..... وابستھ بھ چے؟ بھ ڪے؟ بھ ڪسے ڪھ وجود نداشت؟ نمیدونم فقط میدونستم ڪھ نمیتونم شھید رو از یادم ببرم انگار سال‌ها بود این شخص رو میشناختم . یھ حس آشنایے ، یھ حس صمیمیت ، یھ حس برادرانھ .... من برادر حقیقے ندارم . اون موقع رو یادمھ ڪھ میفهمیدم نگاهم بهش بد نیست یھ نگاھ متفاوتھ حس میڪردم برادر من اینھ . برادرے ڪھ هیچ ڪس از داشتنش غیر من و خدا و شھید خبر نداشت 🙂🌱 نم نم اطلاعاتم راجب شھید و زندگیش رفت بالا . هرروز اطلاعات بیشتر وابستگے هاے بیشتر علاقھ بیشتر..... شھید من رو جذب میڪرد بھ خودش . یھ چیزے میگم شاید عجیب باشه ولے انگار من و شھید تو یھ راستا بودیم پر از آدم . من هے شھید رو پیدا میڪردم و میرفتم سمتش اما اون رو دوبارھ گم میڪردم . ڪم ڪم از شھید نشونھ میدیدم ڪھ میگفت بیا من اینجام بیا دنبالم منم همش میرفتم جلوتر.... همین اشارھه‌هاے شھید چیزے بود ڪھ خودم میرفتم دنبالش تا برسم بهش . خودم رفتم دنبال دین . رفتم تحقیق ڪردم اسلام چیھ شھید چیھ خدا ڪیھ راه درست چیھ اصلا حجاب چیھ؟؟؟ فڪر میڪردم شھید رو میتونم تو اینا پیدا ڪنم 🙃🕊 شھید من رو مثل یھ آهن‌ربا متصل میڪرد بھ اینا . بخاطر شھید میرفتم تحقیق میڪردم اطلاعاتمو میبردم بالا و هرروز بیشتر از دیروز بھ این راھ علاقھ پیدا میڪردم 💚 این تحول رو تو خودم احساس میڪردم . وقتے میرفتم بیرون اصلا نمیتونستم دیگھ بھ پسرا نگاھ ڪنم فورا چھرھ شھید میومد جلوم . نمیتونستم با رفقام مثل قبل ڪیف ڪنم . نمیتونستم مثل قبل تیپ خفن بزنم . نمیتونستم مثل قبل اونقدر احساس آزادے و بیشخصیتے ڪنم. حجابم هنوز درست نبود اما ڪم ڪم میفهمیدم ڪارام اشتباھ بودھ ڪم ڪم آگاھ میشدم بھ شناخت راھ درست بھ شناخت خدا 💕 ڪم ڪم علایقام تغییر ڪرد . حجابم هے بھتر میشد بیشتر بھ خدا و شھدا و دین علاقھ‌مند میشدم . این تغییرات رو خانواده متوجھ میشدن میگفتن حالت خوبھ دختر؟ چتھ اینقدر تو خودتے؟ چرا دیگھ بیرون نمیرے ؟ چرا دیگھ سرد شدے؟ فقط میگفتم خوبم چیزیم نیست.... هر روز آگاھ تر از دیروز .... ڪم ڪم اعتقادات از درون درست شد حجاب ظاھر درست شد ڪارهاے بدم ترڪ شد پارتے و مهمونے مختلط ڪنسل شد ارتباط با اون دوستام ڪنسل شد ⁸⁰⁰⁰ و خوردھ‌اے شمارھ پاڪ شد حساب ڪاربرے ها پاڪ شد نگاھ هاے بد ترڪ شد ..... از اینجا بھ بعد من پامو گذاشتم تو راھ و سبڪ جدیدے از زندگے ڪھ خودم با جون و دل انتخابش ڪرده بودم ....
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
#7 حسم دگࢪگون شدھ بود . گفتم خدایا چࢪا اینطورے شدم؟ بھ عڪس نگاه ڪردم گفتم تو ڪے هستے؟ چرا اینقدر آرا
#8 شخصے ڪه تازھ متحول شدھ مسلما نمیتونھ درست با ڪسایے ڪھ نمیتونن باهاش ڪنار بیان راھ بیاد 🚶🏻‍♂💔 خیلے دل نازڪھ.... تحمل اینو ندارھ ڪه بزارھ هرڪے هر چے دلش میخواد بهش بگھ .... بالاخره اونم آدمھ دلش میگیره ، قلبش میشڪنھ ، تحملش سر میاد .... اوایل تحول من با ڪوچڪ‌ترین حرف ڪھ بهم میگفتن ناراحت میشدم و میرفتم گریھ میڪردم 🍂 خداوڪیلے خیلے حس بدیھ وقتے ببینے ڪسے نیست حالتو درڪ ڪنھ . فقط خودتے و خدات و یھ قلب شڪستھ در برابر یھ ملت گمراھ 🙂💔 متحول شده‌ها میفهمن چے میگم .... خیلے ناراحتم میڪردن جورے ڪھ بعضے وقتا واقعا بھ سرم میزد دست بڪشم از این راھ . بالاخرھ فرد متحول شدھ مثل یھ جونھ تازھ جون گرفتھ و سر از خاڪ بیرون آوردھ هست.... میزد بھ سرم ولے نمیتونستم 🙃 وابستھ بودم . هرچند ڪھ اعتقادم هنوز محڪم محڪم نبود .... یڪ بار خیلے اذیت شدم . مغزم پر بود از طعنھ هایے ڪھ میزدن . رفتم اینترنت و دوتا ڪلیپ از شھید ولایتے فࢪ دانلود ڪردم . گفتم مثل همیشھ آرومم ڪن شھید ♥️ رو تخت نشستھ بودم تو حیاط . ڪسے هم خونھ نبود . یڪے از ڪلیپا گذاشتن سنگ مزار بود و اون یڪے قسمتے از مراسم تشیع شھید بود . 🌿 سر جمع هر دوتاش یھ ده دقیقھ تا ربع ساعتے بود . تا اولین ڪلیپ رو دیدم اشڪ از چشام روانھ شد . دلمم ڪھ از اون حرفا گرفتھ بود دیگھ بدتر 💔 احساس میڪردم غمگین‌ترین آدم جھانم . ڪسے ڪھ تمام درد و رنج‌هاے دنیا انباشتھ شدھ رو ڪولش و باید الان خودش رو با گریھ خالے ڪنه🙂💔 هیچ‌وقت هیچ‌وقت تو عمرم اونقدر گریھ نڪرده بودم . زااااار میزدما 🚶🏻‍♂ مداحے ڪھ رو ڪلیپ بود عطش غمم رو بیشتر میڪردم . انگار تند تند قلبم دارھ بر اثر تیر ضربھ میخورھ.... خیلے بیتابے میڪردم چشام دیگھ نمیدید نزدیڪ بود خون ازش ببارھ 🖐🏻🥀 تا ربع ساعت حال من همین بود.... خراب خراب خراب.... یھ چیزے میگم یھ چیزے میشنوے ... درڪش سختھ برات ولے بدون بدترین حال رو داشتم 🍂✨ ڪلیپ ها تمام شد . داشتم غش میڪردم حالم خیلے بد بود . گوشیمو گذاشتم زمین . داشتم اشڪ چشامو پاڪ میڪردم یھو دیدم تو یھ لحظھ گوشیم خود بھ خود وارد تلگرام توے چنل رسمے استقلال با چندین میلیون عضو شد و آخرین عڪس خود بھ خود دانلود شد و ڪلیڪ شد روش 😳 مثل گاراج دهنم باز موندھ بود . خدایا این چھ وضعشه ؟ چش شده گوشیم ؟ چشامو باز ڪردم بغضم رو قورت دادم و عڪس رو نگاھ ڪردم . 💙 واقعا داشتم میمردم . دستام مثل بید میلرزید . ڪل بدنم یخ ڪردھ بود و دستام خیس عرق شدھ بود . تو عڪس یڪے از بازیڪناے استقلال بود ڪھ در حال دویدن بود . بالاے عڪس نوشتھ بود ⇣ آرام باش و سرت را پایین بگیࢪ . حتے خدا هم میداند ڪھ تو چھ ࢪاھ زیبایے را شروع ڪࢪدے 💙🦋✨ دقیقا همین متن . یھ حس عجیبے از درون بھم گفت این داداش حسینھ . دیدے بھت نشونھ داد؟ دیدے چطور دارھ تورو تشویقت میڪنھ بھ ادامھ دادن راهت؟ دیدے چطور باهات در ارتباطھ ؟ بھ نتیجھ‌اے ڪھ میخواستے رسیدے؟ میبیے شھید چطورے آرومت میڪنھ ؟ میبینے دارھ بھت عفت رو یاد میدھ ؟ اینارو دقیقا انگار ڪسے بھم میگفت 😻✌️🏻 داشتم از ذوق گریھ میڪردم . وسط حیاط جیغ میڪشیدم گفتم داداش حسین تویے؟ واقعا این تو بودے بھ من پیام رسوندے؟ 😭💔 فورا پیام دادم بھ دوستم همونے ڪھ فرستادھ شھید ولایتے بود . همھ چیو گفتم و عڪس رو براش فرستادم . گفتم یعنے داداش حسینمھ ؟ گفت هیچ چیزے غیر از این نیست. آخھ این جملھ چھ ربطے به بازیڪن استقلال داره؟ چرا بابد بعد از حس تو شڪل بگیره ؟ این خود حسین بودھ ڪھ حرفشو بھت رسوندھ 😻☝️🏻 نمیتونم بگم اون موقع چھ حسے داشتم .یعنے اصلا نمیشھ گفت . اینقدر شرمنده شدم بخاطر اون حرفایے ڪھ میزدم.... اون ڪارا..... اون رفتارا ..... اون مسخرھ در آوردنا..... گفتم شھید ولایتے تو منو عاقلم ڪردے تو معجزھ ڪردے برام همین جا و همین الان قول میدم بهت ڪھ میشم همونے ڪھ انتظار دارے..... اونقدر تغییر میڪنم ڪھ همھ انگشت بھ دهن بمونن . حالا بھ هر سختے هم ڪھ باشه. همش مے‌ارزھ بھ یڪ لبخند آقا امام زمان 🌱 همون روز همون‌جا شد اولین نشونھ شھید و اولین عھد مھم زندگے و شروع تحول و سبڪ جدیدے از زندگے من 🙂🧡 اون روز ¹ خرداد ¹³⁹⁸، ⁹ ماه بعد از شھادت شھید بود ..... همھ چے از اون روز شروع شد ....❣ من تازھ وارد تلاطم زندگے و امتحان اصلے خدا از زندگیم شدم دیگھ از اون روز بھ بعد من فھمیدم دردایے ڪھ از حرف و رفتار‌هاے اطرافیانم میڪشیدم برا من هیچے نبوده . تازھ طعم اصلے درد رو چشیدم با امتحاناتے ڪھ خدا ازم میگرفت و میگیرھ🥀 ..... 💔 ☝️🏻 🥰🥰 بخشنده ترین بخشنده
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_دوم ] من اصلا شخص کنجکاوی نبودم. تا به خاطرم
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:« » [ ] صبح قبل از رفتن به مغازه به شرکتی زنگ زدم که کسی را برای نظافت منزل بفرستند. گفتم حتی الامکان پیرترین کارگر را بفرستند. حوصله ی چشم و ابرو نازک کردن بعضی از آنها را نداشتم که معلوم نبود برای نظافت می آیند یا... خانم ۶۰ ساله ای را فرستادند و خلاف ظاهرش به سرعت و یک ساعته همه جا را برق انداخت. طبق قانون کار مزدش را دادم و برابر با مزدش مبلغی را بعنوان انعام کف دستش گذاشتم. آدم عاطفی نبودم اما از اعماق قلبم ناراحت بودم که این زن با این سن و سال مجبور بود که در منازل مختلف و با مواجهه با اخلاق ها و خرده فرمایشات مختلف کار کند. انگار دلم سوخته بود. از همان لحظه تصمیم گرفتم که هرگز از هیچ شرکتی نظافت چی نخواهم. ساعت از ۱۱ ظهر گذشته بود. مغازه از منزل جدیدم کمی دورتر بود و رفتنم به آنجا آن هم در این ساعت بی فایده بود. لباسم راعوض نکردم و مشغول یک آشپزی جانانه و پسر پسند شدم. املتی درست کردم که فقط اسمش املت بود اما هر چه که بگویی توی املت مخصوص سرآشپز حسام پیدا میشد. با لذت تخم مرغ ها را اضافه می کردم که افشین تماس گرفت. _ ها... چی میخوای؟ _ بی ادب سلامت کجاست؟ _ علیک هم براتو... بنال ببینم... _ چرا مغازه نیستی؟ _ نرسیدم بیام. رفتی مغازه؟ _ بابا دمت گرم... پاک آبرومو بردی دیگه... _ چی میگی بابا حال ندارم. درست بگو ببینم چته؟ _ مگه قرار نبود امروز النا بیاد مغازه ت؟ خوبه دیشب کلی سفارش کردم تخفیف بدی. الآن زنگ زده میگه سرکارم گذاشتی رفیقت نیست. مغازه ش بسته. حوصله توضیح دادن به افشین را نداشتم. از گرسنگی ضعف میرفتم و ای دل غافل... املت نازنینم سوخته بود و بوی سوختگی همه جا را برداشته بود. دوست داشتم افشین را از گوشی بیرون بکشم و کله اش را له کنم. با لحنی عصبی گفتم: _ نبودم که نبودم. مغازه خودمه اختیارشو دارم. اصلا حال کردم امروز نرم. تو هم مارو کشتی با این دخترخاله جونت. هی النا اینو گفت النا اونو گفت النا کوفت النا درد... افشین هم پشت خط عصبی شده بود و با نعره هردو تماس را قطع کردیم. پنجره را باز کردم که بوی سوختگی از فضا خارج شود. با عصبانیت به سمت یخچال رفتم. ظرف ... را پر کردم و آنرا یک نفس سر کشیدم. به اندازه کافی از عصبانیت داغ بودم و با نوشیدن ... داغتر شدم. صدای اذان مسجد بلند شد و از پنجره ی باز آشپزخانه بر محیط خانه غالب گشت. با حرص پنجره را روی هم کوبیدم و رو به روی تلویزیون نشستم و مشغول دیدن تکرار فوتبال دیشب شدم. عجیب گرسنه ام بود. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:« #توبه_نصوح » [ #قسمت_سوم ] صبح قبل از رفتن به مغازه به شرکتی زنگ
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] هر چه تنقلات از شب قبل مانده بود خوردم اما مدام حس ضعف می کردم. بلند شدم و بی حوصله از منزل بیرون رفتم. توی پارکینگ وقتی که چشمم به ماشین آقای خانی همسایه ی بی ملاحظه ی طبقه ی سوم افتاد که درست پشت ماشین من پارک شده بود و راهی برای خروج من از پارکینگ نگذاشته بود دیگر به سیم آخر زدم. عجب روز نحسی بود امروز. باتوپ پر به سمت آسانسور رفتم و یک راست سراغ آقای همسایه... چند بار زنگ را زدم و آقای خانی با چشم خواب آلود در را به رویم گشود. بدون اینکه اجازه دهم حرفی بزند با حالتی عصبی گفتم: _ آقای خانی دیگه دارید از حد می گذرونید. چند بار بگم ماشینتونو سپر به سپر ماشین من نذارید؟ من همش دو هفته س که اومدم به این آپارتمان اما این سومین باره که دارم با این مسأله مواجه میشم. ملاحظه هم خوب چیزیه. تحمل هم حدی داره. یه بار حرفمو به هر کسی میگفتم فهمیده بود. بدون اینکه جوابم را بدهد خطاب به همسرش گفت: _ خانوم... بازم این پسره ماشینو آورده تو پارکینگ؟ مگه من نگفتم ما این واحدو بدون حق پارکینگ اجاره کردیم؟ از برخوردش کلافه شدم. سری تکان دادم و از پله ها به سرعت پایین رفتم و توی ماشینم منتظر نشستم. آقای خانی با آرامش عمدی و بی تفاوتی حقارت آمیزی سوار ماشینش شد و آنرا از پارکینگ بیرون برد. عصبانیتم به آخرین حد خود رسیده بود. ماشینم را بیرون زدم و دلم خواست من هم کمی آزارش دهم. ریموت پارکینگ را زدم و مانع ورود خانی به پارکینگ شدم. سرم را از شیشه ماشین بیرون کشیدم و گفتم: _ دفعه ی دیگه جلو خونه تون نمیام. با ماشینم ماشینتونو هل میدم و میبرمش بیرون. این ماشین خیلی محکمه و مطمئن باشید خال بر نمیداره. هوای این آهن پاره تونو داشته باشید. انگشت اشاره ام را بالا آوردم و گفتم: _ بهتره تهدیدمو جدی بگیرید. عینک آفتابی را روی چشمم زدم و ماشین را از جا کندم و با سرعت دور شدم. انگار دلم خنک شده بود و کمی آرام شدم اما غر غر کردنم که تمامی نداشت. _ مرتیکه احمق ماست... انگار مردم نمی فهمن غلطای خودشو گردن پسرش میندازه. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
🍃🌺 تصویری جالب از مراسم پریشب احیا، که چهار نوجوان دهه هشتادی یک قرآن همراه داشتند.. ما همگی، در شکوفایی ظرفیت معنوی نوجوانان و رفع موانع ویژه آن در این دوران، مسئولیم. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ؛ فیلم کوتاه ۱۳۰ثانیه‌ای درباره‌ ✅ اگر در ۴۴ سال گذشته دست کم ۴۰۰ فیلم کوتاه این چنینی درباره حجاب و فلسفه آن ساخته بودیم، اکنون شاهد گرفتار شدن تعدادی از بانوان در منجلاب خانمان‌سوز بی‌حجابی نبودیم. ✍️ حتی اگه قبلا دیدی ارزش دوباره دیدنو داره! ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
یه‌جهادهم‌هست که‌نیازی‌به‌تفنگ‌وتیر‌وترکش‌نداره فقط‌کافیه‌خودکاروکتابت‌روبگیری‌ دستت📚 میشی‌سربازانقلاب‌توجبهه‌علم‌📝 وبا تهذیب نفس.. فقط‌اراده‌کن.. تادشمن‌وزمین‌بزنی...✌️🏻 وسربازخوبی‌ برای امام زمان(عج)باشی🌿!" مثل‌؛شهیده راضیه کشاورز ♥️ که‌میگفت: میخوام خیلی خوب درس بخونم تا یار با سوادی واسه امام زمان(عج)بشم🌼-! 📚 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
جوانی که وقتی به محرمات الهی‌ میرسد؛ چشم میپوشد، امام‌زمان(عج) به او افتخار میکند! کاری‌کن‌امام‌زمان‌(عج)با‌لبخند‌ بهت‌نگاه‌کنه:)🍃💛 (ره)🌱 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
خوش‌بحالش‌بشودهرڪه‌حرم‌رفت‌ حسین.. خودمانیم‌ولی،گاه‌حسادت‌ڪردم...💔:) ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
!'' رفیق‌‌ ٺو مجازیے همه‌ بلدن‌ خوب‌ باشن! همھ بلدن‌ علامه‌ باشن! همھ بلدن‌‌ نمازخون‌ باشن! همھ بلدن‌ تسبیح‌ به‌ دست‌ باشن! همھ بلدن‌ اِدعای‌ شھید زنده‌ بودن‌ بڪنن! همھ، همھ ڪاࢪے از دستشون‌ بر میاد! اما‌ ٺو اونی‌ باش‌ که‌ درون‌ و‌ بیࢪونش‌ با هم‌ مو نمیزنھ! همونی‌ باش‌ ڪھ وقٺۍ امام‌زمان‌‌ کاراتو میبینھ! بگهہ این‌ خیلیۍ بهھ فڪࢪ منه‌ها !!:) !! ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انچه خوبان همه‌دارند تو یک جا داری.. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
💕 ﮼𖡼 جان❤️ در قدمش کنم🌱 که آرامِ دل است😌 /✍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
«🌸😍» 📌آخه دیدن موی خانما چه تاثیری میتونه روی اقایون بزاره؟ 🤔 مو دیگه.... 😏 ⭕️اگر اهل شعر و ادبی با ما همراه باش ☺️ ○༺🦋༻ ○ 🐚 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من برای رعایت حجاب خودم هزاران دلیل دارم: ۱جلب رضایت خدا ۲ آرامش روانی ۳ انقراض بی بند و باری ۴ آرامش فردی و اجتماعی ۵ تحکیم بنیان خانوداه ۶ کاهش خیانت و نا امنی ۷ شکر نعمت زیبایی و تقویت شان و منزلت زن، تنها برخی از دلایل منه برای تقیت به حجاب اسلامی
من شکایت دارم... از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست چرا نمیفهمی؟:/ این تکه پارچه ی مشکی، از هرجنسی که باشد حُرمت دارد:)
‌حجاب احترام به حُرمت های الهی وَ چادر حجاب برتر بله ی بلندی من است به یکتا معشوق عالم به خدای مهربانم
یه نفر بهش گفت اخه تو این گرما با این چادر مشکی چطوری میتونی طاقت بیاری؟ گفت شنیدم آتیش جهنم خیلی گرمتره
چادرمن! تو با من بزرگ شدی! با لحظه های زندگیم همراه بودی با من زیر باران ماندی و خیس شدی با من قد کشیدی تغییر کردی با من زیر افتاب گرمت شد.... رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا همسری رو قسمتت کنه.... ---->مگر اینکه یه زن از فضا بیاد😧😃
🌹یاد آوری اعمال قبل از خواب🌹 حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 👌😘 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید) 💙 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 💛 3. مومنین را از خود راضی کنید (=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات) 💞 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر) ❤️ 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ) 😍 آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟ -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایان فعالیت امروز🦋 شبتون شهدایی🌗✨ -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
16-ba dastaye baste oomadidi.mp3
14.98M
مداحی غواص های دست بسته ❣با دستای بسته اومدید با بال شکسته اومدید ❣
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
didi-har-goori-ke-bood.mp3
9.42M
دیدی هر جوری که بود این دفعه هم اومدمو