eitaa logo
زندگی شهیدانه
216 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
770 ویدیو
77 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند». ادمین: @Ashahidaneh110 #زندگی_شهیدانه
مشاهده در ایتا
دانلود
باشی و نتوانی عملی انجام دهی. ای علی امروز هم تو را می کوبند، حتی شیعیان تو هم تو را می کوبند، هرکسی که راه تو را در پیش بگیرد می کوبند. گویا مقدر شده است که پیروان راستین تو باید مثل تو لعن و نفرین شوند، تکفیر شوند، کوبیده شوند و در زجر و شکنجه، در دنیایی از غم و درد به ملاقات خدا بروند و آنقدر شکنجه ببینند که هنگام شهادت فریاد برآورند: «فزت و رب الکعبه» به خدای کعبه آزاد شدم. ای علی تشنه ی عدالتم. تو کجایی؟ نمی دانی از ظلم و ستم – که به نام اسلام می کنند – چه رنجی می برم؟ خوش داشتم لحظه ای در کنار عدالت بنشینم و دل دردمند خود را بر تو بگشایم و تو بین من و این همه مدعیان اسلام و مکتب حکم می کردی و داد مرا می ستاندی. ای علی، جز عشق و فداکاری از وجودم تراوش نکرده است، حسودان و توطئه چینان که از اعمال گذشته ی من نمی توانند نقطه ضعفی پیدا کنند، می گویند در آینده خواهیم دید که او آدم تبهکاری است. می گویند نشان خواهد داد که او جنایتکار است! کسانی که خود یک قدم مثبت بر نداشته اند، جز ریا و تزویر و تهمت و توطئه کاری نکرده اند، برای کوبیدن عمل صالح به چنین فریبی دست می زنند و مردم عادی را بدین وسیله می فریبند. ای علی، من ناراحت ظلم و ستمی که بر من رفته و می رود نیستم، من خوشحالم که همدرد توام و این خود نعمتی است. اما ناراحتم که چنین کسانی بر سرنوشت ملت من حاکم شوند، به نام اسلام حرف بزنند، خود را مکتبی بنامند و اسلام را ضایع کنند، و باید هزار و چهارصد سال دیگر صبر کرد تا شاید انقلاب دیگری به وجود بیاید که از این ناخالصی ها پاک باشد و دیگر نگران دسیسه و دروغ و سیاست بازی نباشیم. ای علی، آرزو می کردم که بعد از هزار و چهارصد سال انقلاب اسلامی ما پیروز شود، حق و عدل مستقر شود، حکومتی نظیر حکومت تو برقرار گردد، عشق و محبت بین مردم انتشار پیدا کند، ایمان و عرفان در قلوب مردم جایگزین شود، طاغوت ها از بین بروند، انسان ها از همه ی قید و بندهای مادی و سیاسی و اجتماعی آزاد شوند، فقط در مقابل خدا سجده کنند، مدینه ی فاضله ای به وجود آید که دیگر استثمار و استعمار و دیکتاتوری و ظلم و فساد در آن نباشد، همه جا نور حق را ببینیم، از همه جا زمزمه ی سبحان الله و فریاد الله اکبر بشنویم، همه استعدادهای ما بشکفد، با همه ی توان، با اخلاص و ایثار برای خودسازی و سازندگی جامعه بکوشیم. هنگامی که دشمنی حمله کرد، بی محابا به جنگ او برویم و به آسانی خود را قربانی این مکتب کنیم و دیگر دغدغه خاطر و وسوسه ای نماند. اما ای خدا، با کمال تعجب می بینم که ظلم و ستم به نامی دیگر رخ می نمایاند، ریا و فریب و دروغ در لباس زهد و تقوا خود را می آراید تا جامعه را تسخیر کند. افرادی ناچیز و بی تقوا با تهمت و شایعه، شیعیان راستین علی را می کوبند تا از صحنه خارج کنند.
ای علی، به لبنان رفتم تا با محرومین و مستضعفین آنجا انیس و هم درد باشم. عده ای که لباس دین به تن کرده بودند مرا دشمن می داشتند، از علم و تواضع و فداکاری و استعدادهای من وحشت داشتند، مرا متهم می کردند که یا جاسوسم یا بهایی؛ زیرا ممکن نیست که کسی با این همه علم و این همه امکانات و مقام و زندگی خوب، آمریکا را رها کند و با کمال تواضع، در کمال فقر، بدون هیچ پاداشی، در دامان خطر در جنوب لبنان با فقرا همنشین و همدرد باشد. از نظر آنها باید دلیلی دیگر وجود داشته باشد، لابد زیر کاسه نیم کاسه ای است! خدایا چه بگویم؟ چگونه به درگاه تو استغاثه کنم؟ که عده ای مرا این چنین لعن و نفرین کنند، در حالی که با همه وجود برای کمک به آنها آمده ام و از زندگی و مزایای شیرین آن، گذشته ام، و زن و فرزند را فدا کرده ام، در گوشه فقر و گمنامی در دامان خطر، در میان طوفان های تهمت و ناسزا می خواهم خدمتی به شیعیان محروم تو کنم. آن جا نیز این چنین مرا استقبال می کنند و بر دل دردمندم نمک می پاشند. ای علی، در لبنان موسی صدر را دیدم که با اخلاص و ایثار برای محرومین کار می کرد و در دلش درد زجردیدگان موج می زد، دیدم که شیعیان تو را متحد می کند، به آن ها قدرت می دهد، به آن ها شخصیت می دهد، هویت تاریخی آن ها را زنده می کند، تشیع را که برای آن ها عقده ی حقارت بود به جایگاه انقلابی خود برمی گرداند و مکتب سرخ تشیع را رواج می بخشد و در سایه ی شهادت و فداکاری ارزش و هویت تاریخی شیعه به او باز می گردد. جوانانی که غرب زده بودند، خدا را نمی شناختند، همه ی وجود خود را تسلیم دشمنان کرده بودند، یکباره زنده می شوند، صور اسرافیل در آن ها دمیده می شود، جانی تازه می گیرند و فریاد اعتراض علیه رژیم طاغوتی برمی دارند. انقلابی بزرگ در می گیرد، جوانان با عشق و شور و شوق به استقبال شهادت می روند و مردمی زنده و متحرک قدم در مرحله ی حیات می گذارند که حرکتی عظیم و اجتماعی و تاریخی را پی ریزی می کنند. می بینم که موسی صدر چگونه حیات و هستی خود را وقف شیعیان و محرومان کرده است و با چه نیروی خدادادی این حرکت عظیم تاریخی را هدایت می کند. اما با کمال تاسف شاهدیم که باران تهمت و افترا از همه اطراف بر او می بارد. و این نواده ی تو را می کوبند، لعن و نفرین می کنند و بزرگترین گناهی را که بر من می شمرند این است که چرا از او حمایت می کنم!
ای علی، وضع بر من سخت شد، همه درندگان دندان تیز کردند که مرا بدرند، همه ی صیادان اجتماع دام انداختند که مرا به دام بیاندازند، همه ی توطئه گران فاسد برای نابودی من شروع به فعالیت کردند، نقشه ها ریختند، دسیسه ها طرح کردند. و من هنگامی که خود را کشته یافتم، به سیم آخر زدم، تصمیم گرفتم که علی وار زندگی کنم، از همه چیز خود بگذرم، از مرگ نترسم، کلمه ی حق را در برابر جباران با فریادی سخت طنین انداز کنم و تا زنده ام آزاد باشم و جز خدا نپرستم. در مقابل هیچ قدرتی تعظیم نکنم و هیچ حقی را فدای مصلحت ننمایم و آزادی و شرف خود را به زندگی نفروشم. این چنین کردم. به گرداب های خطر فرو رفتم، طوفان های سخت مرا به هر طرف پرت کرد. در میان امواج مرگ غوطه می خوردم. گاهی زیر امواج دفن می شدم، گاهی بالا می آمدم و چشمانم به آسمان و ستارگان می افتاد که هنوز می درخشند. باز هم می گفتم: «ای خدا جز تو نمی خواهم، جز تو به راهی نمی روم، جز تو نمی گویم، دنیا را سه طلاقه کرده ام و از راه خود برنمی گردم، دست از حق بر نمی دارم. الله، الله من به مکتب خود پایبندم.» موجی دیگر مرا پایین می برد. دیگر چشمک ستاره ای را نمی دیدم و امواج خروشان مرا می ربود و این رقص عاشقانه آن قدر ادامه می یابد تا روزی در زیر این امواج سهمگین مدفون شوم و به سوی خدای خود بازگردم.
در عصر مدرنیته، انسان ها تنها و تنهاتر میشوند. مدرنیته انسان ها رو به سمت فردگرایی های برآمده از منافع شخصی سوق می دهد. ولی عجیب آنکه به همان وزان که انسانها تنها هستند، از خلوت انسشان کاسته شده است. انسان ها تنها هستند، ولی خلوتی ندارند.
همیشه طلب کردن به دنبال ادراک نیاز رقم می خورد. تا نیازی احساس نشود، طلبی رقم نمی خورد و تا طلبی نباشد، حرکتی نیست.
حتی ممکن است، نیاز حقیقی باشد، ولی مادامی که این نیاز برای من کشف و فهم نشود، طلب و حرکتی برای رفع نیاز رقم نمی خورد.
هر چه ادراک و فهم نیاز شدیدتر باشد، حرکت و طلب انسان نیز بیشتر است.
خلوت داشتن و شستشوی دل از غبار و درک حضور به درگاه رب، از آن جمله نیازهایی ست که تا ادراک نشود، برای رفع آن قدمی برداشته نمی شود.
و مدرنیته در عین حال که انسان را تنها می کند، آنقدر برای او دل مشغولی و اضطراب دارد که نیاز به خلوت انس را ادراک نکند.
خلوت داشتن و تفکر به احوال نفس و کجایی و غایت خود را دیدن رزقی ست که تا ادراک نشود، تمنا نمی گردد و حرکتی را رقم نمی زند. https://eitaa.com/shahidaneh110
دیشب با شلیک یک تیر موشک به سرزمین‌های اشغالی علاوه بر صهیونیست‌ها، خود آمریکایی‌ها نیز فهمیدند که این موشک تازه رونمایی شده از کجا پرتاب شده ولی به ناچار کرکره را پایین کشیده و جواب تماس تل‌آویو نشین‌ها را نداده است. شفاف به جهان اعلام کنید؛ دیشب نیم ساعت بعد از بلغور کردن نتانیاهو علیه تیر غیب به کارخانه مواد آلودگی که پر از نیتروگلیسیرین که اتفاقاً در ساخت کاربردی اساسی دارد برخورد کرد و الان هم مواد آن انتشار یافته و قادر به نزدیکی این ماده زرد رنگ نیستیم، والسلام. شبکه ۱۲ اسرائیل: انفجار عظیم در هرتزلیا مربوط به یک پناهگاه قدیمی زیرزمینی با ۳ تن مواد منفجره بوده😁