این صف چه غذایی میتونه باشه گه منم براش ایستادم...
اونایی که منو میشناسن میدونن...😅😅
اگه گفتید...
اسم این برادرِ خادم الحسین ع حیدر هست..
یک موکب دار در مسیر زیارت زائرین در طریق نجف به کربلا....که همه زندگیش رو نذر آقا کرد....
آقا رسول بلباسی برادر شهید محمد بلباسی تعریف کرد برامون...
تو روزگاری که برای احداث موکب شهید به مشکلاتی برخورد کرده بودن و طرف عراقی در آموزش و پرورش استان کربلا خلف وعده کرده بود به حاج خانم تماس گرفتن مادر شهید به نام امیرالمومنین نذر کرده بودن...
تو راه نجف به کربلا با حیدر آشنا میشن و حیدر با روایت شهید موکب رو در اختیار میذاره...
حالا ارتباط حیدر با اون عکس بچه...
چند روز بعد از برپایی موکب تو امسال بچه حیدر که اسمش علیرضا بود جلوی موکب تصادف میکنه و به رحمت خدا میره..
بچه ۱۱ ساله
عشق و ارادت به سید الشهدا رو ببینید...
حیدر ۵ تا بچه داشت که علیرضا اینجور میشه
همه بچه هاشو تو بیمارستان جمع میکنه..
دست محبت رو سرشون میکشه و این جمله...
این بچه رو هم غسل میدم و هم کفن میکنم...
اما بچه امام حسین نه غسل شد و نه کفن...
کار موکب حتی به ساعتی تعطیل نمیشه و حتی اجازه نمیده کسی شرکت کنه..
آین هست عشق ارباب...
خدا برا ما نگهت داره آقای اباعبدالله
دسته ها یک به یک میان ...
از حرم امام حسین تا حرم امام عباس...
خودشون رو نشون میدن..
الهی به چشم اهل بیت بیان..
و من این جا در حسرت یه نگاه امام....
😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاتون خالی تو حرم حضرت عشق...
ماه خوشگل بنی هاشم...
اما..
این زیارت آخر
بغض خداحافظی
عقده دل...
و هزار تعبیر
فقط دل خوشم که التماسش کردم سفر آخرم نباشه....
راستی اینو یادم رفت....
خیلی و یا درست تر بگم
اکثر خدام به زوار شاید فقط یکبار زیارت بتونن برن...
براشون خیلی دعا کنید..
خستگی هاشون دو بشوره و ببره....
دمتون گرم