🔻راوی : محمد قطبی
#دفترچه_خاطرات
در عملیات والفجر چهار روی تپه ای مستقر بودیم که اصغر جمالی در آنجا به شهادت رسیده بود. گفته می شد درحال حرکت نا خواسته با یک عراقی رو به رو می شود.عراقی سر نیزه خود را توی سینه او فرو می کند،ایشان هم او را به رگبار می بندد. عراقی به هلاکت می رسد و جمالی به شهادت
#توسل_درضیافت_شهدا
#اشکستان
#شهیدانه
@shahidaneh_ir
#توسل_درضیافت_شهدا
مهمان شهید:
🌷ابوالفضل ذوقی🌷
یکشنبه۱۶ اردیبهشت
🔹مکان:
خیابان شهید بهشتی.کوی جمال آباد
🔻وعده:
نماز مغرب و عشا.مسجدقائمیه جمال آباد
#توسل_درضیافت_شهدا
#اشکستان
#شهیدانه
@shahidaneh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از روحیات اخلاقی شهید برامون گفت:
#برادرشهید ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حاشیه وصیت خوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطره ای اشک #فرج نزدیک است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤مدیون روضه های امام صادقیم🖤
راوی :رضا شجری
#دفترچه_خاطرات
بعد از اینکه در عملیات والفجر ۳ مجروح شدم مجددا به لشکر ۴۱ ثارلله رفتم عملیات والفجر ۴ انجام شده بود.
لشکر ۴۱ ثارالله در دشت آزادگان استقرار داشت. در آنجا با یک نفر آشنا شدم که هندی بود. اولین بار بود که می دیدم یک نفر از اتباع بیگانه در لشکر ۴۱ فعالیت دارد. دست و پا شکسته فارسی حرف می زد. او می گفت: از هند آمده ام، در مس سرچشمه رفسنجان کار می کنم. در آنجا عاشق یک دختر رفسنجانی شدم بعد از مسلمان شدن با این دختر ازدواج کردم. چندمین بار است که به جبهه آمده ام.
این هندی قبلاً سیک بوده و از احکام و آداب اسلامی کمتر آگاهی داشته است.
او می گفت: جرأت ندارم به هندوستان بروم زیرا سیک ها فهمیده اند که من مسلمان شده ام .اگر بروم مرا می کشند.
آیین سیک خاص خودشان است. ریش های خود را بلند می گذارند و زیر آن را با کش می بندند. یک چیزی بین هندو و اسلام را قبول دارند.
چند سال بعد که خودم به هند رفتم از نزدیک با سیک ها آشنا شدم. حتی معبد سیک ها هم رفتم. آنها خیلی افراطی و تندرو هستند. نسبت به آیین خود تعصب دارند. می شود گفت یک چیزهایی از اسلام گرفتهاند و یک چیزهایی هم از هندو باهم قاطی کرده نامش را گذاشتهاند مذهب سیک.
ایران که جزایر مجنون را گرفت، رزمندگان از خوشحالی همدیگر را در آغوش گرفته و گریه میکردند. این هندی به بهرام گرجی که بچه آران بود می گفت: برادر گرجی ما که پیروز شده ایم چرا شما گریه می کنید؟ به او گفت: این اشک شوق است.
بچه ها از او پرسیدند: دوست داری شهید شوی؟ جواب داد: الان یک مقداری کار دارم، انشاالله دفعه بعد دوست خواهم داشت شهید شوم.
#توسل_درضیافت_شهدا
#اشکستان
#شهیدانه
@shahidaneh_ir
#توسل_درضیافت_شهدا
مهمان شهید:
🌷 محمدرضا دیمی🌷
یکشنبه۲۳ اردیبهشت
🔹مکان:
خیابان شهید بهشتی.کوی شهید صلواتی
بالاتر از مرکز جراحی پارسیان
🔻وعده:
نماز مغرب و عشا.حسینیه شهیدصلواتی
#توسل_درضیافت_شهدا
#اشکستان
#شهیدانه
@shahidaneh_ir