هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
🚩 همه زمان ها عاشورا و همه زمین ها کربلاست و در هر زمانی باید ولی خدا را یاری کرد...
✅ همصدا با حزب الله لبنان و سید حسن نصرالله، همه ما عزاداران حسینی خطاب به مولایمان امام خامنه ای فریاد میزنیم:
#ای_پسر_حسین
#تو_را_تنها_نمیگذاریم ....
🌷جانم میرود🌷
قسمت سیو هفتم
✍ فاطمه امیری
شهاب کلافه دستی داخل موهایش کشید با دیدن پدرش به سمتش رفت
مهیا سفره یکبارمصرف را پهن کرد و غذا ها را چید
خودش نمی دانست چرا یکدفعه ای اینطوری رسمی صحبت کرد
از شهاب خیلی ناراحت بود آن لحظه که زن عمویش او را به رگبار گرفته بود چیزی نگفته بود الان آمده بود عذرخواهی ڪند اما دیر شده بود سر سفره حرفی زده نشد همه از اتفاق ظهر ناراحت بودند
مریم برای اینکه جو را عوض ڪند گفت
ـــ مهیا زهرا اسماتونو بنویسم دیگه برا راهیان نور
زهرا ـــ آره من هستم
مریم که سکوت مهیا را دید پرسید
ــــ مهیا تو چی ??
ـــ معلوم نیست خبرت می کنم
چند روز از آن روز می گذشت در این چند روز اتفاقات جدیدی برای مهیا افتاد اتفاقاتی که او
احساس می کرد آرامش را به زندگیش باز گردانده اما روزی این چیز ها برایش کابوس بودند بعد آن
روز مهیا چند باری به خانه شان آمده بود و ساعاتی را کنار هم می گذراندن
امروز کلاس داشت نازی از شمال برگشته بود و قرار گذاشته بودند بعد کلاس همدیگر را در آلاچیق دانشگاه ببینند
مهیا با دیدن دخترا برایشان دست تکان داد به سمتشان رفت لبخندی زد و با صدای بلندی سلام کرد
ــــ به به سلام دخیا
اما با دیدن قیافه ی عصبی نازی صحبتی نکرد
ــــ چی شده
به زهرا اشاره کرد
ـــ تو چرا قیافت این شکلیه
ـــ م من چیزیم نیست فقط
نازی با عصبانیتـــ نه زهرا تو چیزی نگو من بزار بگم مهیا خانم تو این چند روزو کجا بودی چیکار می کردی
اها حسنات جمع می کردی این ...
به زهرا اشاره کرد و ادامه داد
ــــ این ساده ی نفهمو هم دنبال خودت ڪشوندی که چه
مهیا نگاهی به زهرا که از توهینی که نازی به او کرده بود ناراحت سرش را پایین انداخته بود انداخت
ــــ درست صحبت کن نازی
ـــ جمع کن برا من آدم شده "درست صحبت کن "
مغنعه اش را با تمسخر جلو آورد
ــــ برا من مغنعه میاره جلو
دستش را جلو اورد تا مغنعه مهیارا عقب بکشد که مهیا دستش را کنار زد
ــــ چیکار میکنی نازی تموم کن این مسخره بازیارو
نازی خنده ی عصبی کرد
ـــــ ببین کی از مسخره بازی حرف میزنه دو روز میری خونه حاج مهدوی چیکار. چیه هوا برت داشته برا پسرش بگیرنت آخه بدبخت توی خرابو کی میاد بگیره
با سیلی ڪه روی صورت نازی نشست نگذاشت ڪه صحبت هایش را ادامه بدهد
همه با تعجب به مهیا نگاه می کردند مهیا که از عصبانیت می لرزید انگشتش را به علامت تهدید
جلوی صودت نازی تکان داد
ــــ یه بار دیگه دهنتو باز کردی این چرت و پرتارو گفتی به جای سیلی یه چیز بدتری میبینی فهمیدی
کیفش را برداشت و به طرف خروجی رفت
نازی دستی بر روی گونش کشید و فریاد زد
ادامه دارد ...
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
سلام
در ادامه مراسم سوگواری ایام شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام،
رکن خانواده و جوانان قرارگاه مسجد برگزار میکند؛
"شاخصهای خانواده عاشورایی"
سخنران:
حجهالاسلام ربیعی
از امشب چهارشنبه به مدت ۳شب/ پس از نماز عشا
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین الدین
امام زادگان عشق
http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=9139
چند راهکار طلایی
+ چگونه درباره حجاب با دوستانمان گپ بزنیم؟