eitaa logo
امام زادگان عشق
99 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
315 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ تو ۴۰۰ ثانیه میشه چیکار کرد؟ میشه تقریبا ۴ تا تست ریاضی زد. میشه یه مسابقه کشتی رو نگاه کرد. میشه نصف بیشتر یه ساندویچ رو خورد. و آخرش هم میشه این وسط اسرائیل رو با خاک یکسان کرد... خلاصه اینجوریه که سردار حاجی زاده به فرمانده‌ها و مردم ایران میگه تا شما یه چایی تازه دم بخورید اسرائیل تموم شده😁🇮🇷 . •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈
انتخابات مهمه انتخابات مهمه انتخابات مهمه ❓چطور متوجه توپخانه دشمن شویم؟ ❓منفعت دشمن از حمله به انتخابات چیست؟ در این پست می خواهیم کوتاه اما نقطه زن به پاسخ این دو سوال بپردازیم: 🔹 پاسخ پرسش اول؛ در کلام مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد ارتحال امام مورد اشاره قرار گرفت؛ آنجا که فرمودند بدبین کردن مردم به از شیوه های یأس آفرینی دشمن است. هر کس به هر شیوه ای شما را از حضور در انتخابات منع کرد یا با بی اثر جلوه دادن انتخاب شما،بذر یأس در دل تان کاشت، بدانید توپ چی دشمن است. 🔹اما سوال دوم؛ منفعت دشمن از حمله به انتخابات چیست؟ اگر افراد جامعه به ویژه دوستان انقلاب در مسیر انتخابات کم کاری کنند و ناامید شوند و میدان سیاست را که به اقتصاد و معیشت جامعه، گره کور خورده؛ خالی کنند، دچار قلت می شویم و کثرت بر جبهه غربگرای همسو با دشمن غالب می گردد؛ رای همسو با دشمن، بر آراء دوستان پیشی می گیرد و مجلس آتی به جای همراهی با دولت، آماده می شود برای استیضاح هر روزه وزراء؛ شاید هم عزل رئیس جمهور قبل از پایان 4 سال! در نتیجه شاهد رشته شدن سیاست گذاری های موفق دولت، در دو سال گذشته خواهیم بود. باید آگاه باشیم هر یک رأی کمتر در صندوق ها و یا هر رأی اشتباه، در زندگی تک تک مردم و حتی در سرنوشت ایران عزیز اثرگذار است. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و چهارم فصل دوم بلدچی شانزده ساله (۲) ... روزهای سال ۱۳۶۰ به اندازه یک ماه می‌گذشت. درگیری پشت درگیری. کسانی که از جبهه بر می‌گشتند با دشمنان نقابدار و مرموزی به نام مجاهدین خلق ایران مواجه می‌شدند. بیشتر آنها هم دانش آموز بودند یا دانشجو. افکار انحرافی آنها پوششی از اسلام را در ظاهر و باطنی از کفر و الحاد را در مغز و محتوا داشت لذا عوامل دست پایین به راحتی اقدام به ترور می‌کردند. در یکی از این اقدامات یک فرد منافق دو نفر را به شهادت رساند و خودش نیز به شدت مجروح شد. او را به بیمارستان انتقال دادند. بچه‌های سپاه دست او را با دست‌بند به تخت بستند و یک اسلحه یوزی به من دادند و گفتند مراقبش باش. طبق روال دکترها و پرستارها می‌آمدند و او را پانسمان می‌کردند و من هم چهار چشمی مراقبش بودم. بعد از چند روز، بچه‌های اطلاعات سپاه با عجله آمدند و گفتند که باید به سپاه انتقالش بدهیم. متعجب شدم. ابتدا فکر کردم که یا من وظیفه‌ام را به درستی انجام نداده‌ام یا دکترها و پرستارها.اما ماجرای دیگری یود. من وقتی سوار آمبولانس شدیم متوجه شدم که یک تیم آماده و مسلح برای آزاد کردن او به بیمارستان آمده بودند. از هوشمندی و سرعت عمل بچه‌های سپاه خوشم اومد. شهریور ماه ۱۳۶۰ با گرمای طاقت فرسا رسید. گفتند: آقای فخرالدین حجازی به همدان آمده و در مسجد جامع شهر برای مردم سخنرانی می‌کند. روز ۱۱ شهریور بود و کیپ تا کیپ مردم در مسجد نشسته بودند و میان انبوه جمعیت متراکم جای سوزن انداختن نبود. آقای حجازی با صدای غرا و با لحنی پرکشش صحبت می‌کرد. صحبت‌های داغ داغ. این بخش از آن خطابه فراموش‌نشدنی در خاطرم مانده است که می گفت: "مردم همدان افتخار کنید به جوانان خود افتخار کنید به جوانان بسیجی و سپاهی. جوانان شما الان در جبهه سرپل‌ذهاب به دنبال خلق یک حماسه جاودانه هستند و ..." سخنرانی آقای حجازی مرا از زمین مسجد جامع جدا کرد و به جبهه برد. فکر می‌کردم جامانده از قافله عاشورا هستم. باید خودم را به هر شکل به سرپل ذهاب می‌رساندم. با عجله به خانه رفتم. لباس خاکی جبهه‌ام را پوشیدم. قرآن را بوسیدم و حتی مجال خداحافظی با خواهران و برادرانم را پیدا نکردم. به طور اتفاقی مادرم را در کوچه دیدم که از جلسه قرآن بر می‌گشت. با او در حد چند کلمه بیشتر حرف نزدم. در چهره‌اش آرامش بود و در جان من اضطراب. با عجله خودم را به مینی‌بوسی که آماده رفتن به سرپل ذهاب بود، رساندم.شامگاه ۱۲ شهریور ماه بود که به سرپل ذهاب رسیدم ... ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ 🌸زیارت روز جمعه🌸 🌸 زیارت امام زمان علیه السلام درروز جمعه 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَا مَوْلاَكَ عَارِفٌ بِأُولاَكَ وَ أُخْرَاكَ‏ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ‏ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ‏ يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ‏ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ‏ وَ أَنَا يَا مَوْلاَيَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلاَيَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلاَدِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ‏. ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل چیـنم و تعریف ڪنم بوی تو را صـد غنچـہ بچینم ندهد بـوی تـو را چہ ڪنم چاره ندارم ڪه جدایـم از تو زڪجا غنچہ بچینم ڪه دهد بوی تو را؟ سلام ✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💢 اعمال عبادی روز جمعه 🔹نماز جمعه 🔹غسل جمعه 🔹به جا آوردن نمازهای مستحب، مانند نمازهای نافله 🔹روز جمعه، نمازهای هدیه به پیامبر اكرم(ص) و حضرت فاطمه(س)، نماز اعرابی و نماز جعفر طیار 🔹خواندن دعاهای اختصاصی روز جمعه 🔹خواندن زیارت‌های خاص این روز، مانند زیارت امام حسین(ع) و زیارت امام زمان(عج) 🔹صلوات فرستادن بر پیامبر اكرم 🔹تلاوت قرآن به ویژه برخی سوره‌هایی كه به خواندن آنها سفارش شده است. 🔹دعا كردن و طلب مغفرت از خداوند 🔹فراگیری دین 🔹انتظار فرج ولی عصر و دعا برای ظهور او 🔹خواندن دعای سِمات در غروب 💢آداب روزجمعه 🔸استفاده كردن از عطر و چیزهای خوشبوكننده 🔸مسواک زدن 🔸كوتاه كردن مو و ناخن و شارب 🔸پوشیدن بهترین لباس 🔸فراهم كردن نیازهای اهل خانه 🔸زیارت اهل قبور به ویژه قبر پدر و مادر 🔸عیادت بیماران 🔸صدقه دادن 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اينم يه ايده‌ی خوب برای مهمونياتون🤩 نوشيدنياتون رو داخلش بزارين و خيلی شیک پذیرایی كنيد...😊 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•کلم پلو شیرازی🍲• این کلم پلو یکی از خوشمزه ترین هاست حتما درستش کنید 😍 موادلازم: -کلم قمری ۳ عدد -برنج ۳ پیمانه -پیاز رنده سده و آب گرفته شده ۱ عدد متوسط -گوشت چرخ شده ۳۰۰ گرم -نمک فلفل سیاه زردچوبه به مقدار لازم -کره ۷۰ گرم یا روغن زیتون -شوید ترخون جعفری ریحون ۱۵۰ گرم -زعفران به مقدار لازم ‌ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
دختر و حجاب _1.mp3
4.8M
🧕چگونه دخترم را به حجاب علاقمند کنم ؟ 🔸رکن اول حجاب :اعلام وفاداری به خانواده ✅احترام به مادر خانواده ✅مادر به خودش احترام بگذارد و شیک پوش باشد ✅خوش اخلاق بودن مادر خانواده ... ادامه دارد 🎙 حسین افشاری 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙《استاد عالی》 ثوابی عجیب با یک عمل برای اموات که آثار آن تا قیامت جاریست... اموات و شهدا رو یاد کنیم با فاتحه وصلوات ✨روح عزیزان آسمانی شاد و یادشان گرامی 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و چهارم فصل دوم بلدچی شانزده ساله (۲) ... روزهای سال ۱۳۶۰ به اندازه یک ماه می‌گذشت. درگیری پشت درگیری. کسانی که از جبهه بر می‌گشتند با دشمنان نقابدار و مرموزی به نام مجاهدین خلق ایران مواجه می‌شدند. بیشتر آنها هم دانش آموز بودند یا دانشجو. افکار انحرافی آنها پوششی از اسلام را در ظاهر و باطنی از کفر و الحاد را در مغز و محتوا داشت لذا عوامل دست پایین به راحتی اقدام به ترور می‌کردند. در یکی از این اقدامات یک فرد منافق دو نفر را به شهادت رساند و خودش نیز به شدت مجروح شد. او را به بیمارستان انتقال دادند. بچه‌های سپاه دست او را با دست‌بند به تخت بستند و یک اسلحه یوزی به من دادند و گفتند مراقبش باش. طبق روال دکترها و پرستارها می‌آمدند و او را پانسمان می‌کردند و من هم چهار چشمی مراقبش بودم. بعد از چند روز، بچه‌های اطلاعات سپاه با عجله آمدند و گفتند که باید به سپاه انتقالش بدهیم. متعجب شدم. ابتدا فکر کردم که یا من وظیفه‌ام را به درستی انجام نداده‌ام یا دکترها و پرستارها.اما ماجرای دیگری یود. من وقتی سوار آمبولانس شدیم متوجه شدم که یک تیم آماده و مسلح برای آزاد کردن او به بیمارستان آمده بودند. از هوشمندی و سرعت عمل بچه‌های سپاه خوشم اومد. شهریور ماه ۱۳۶۰ با گرمای طاقت فرسا رسید. گفتند: آقای فخرالدین حجازی به همدان آمده و در مسجد جامع شهر برای مردم سخنرانی می‌کند. روز ۱۱ شهریور بود و کیپ تا کیپ مردم در مسجد نشسته بودند و میان انبوه جمعیت متراکم جای سوزن انداختن نبود. آقای حجازی با صدای غرا و با لحنی پرکشش صحبت می‌کرد. صحبت‌های داغ داغ. این بخش از آن خطابه فراموش‌نشدنی در خاطرم مانده است که می گفت: "مردم همدان افتخار کنید به جوانان خود افتخار کنید به جوانان بسیجی و سپاهی. جوانان شما الان در جبهه سرپل‌ذهاب به دنبال خلق یک حماسه جاودانه هستند و ..." سخنرانی آقای حجازی مرا از زمین مسجد جامع جدا کرد و به جبهه برد. فکر می‌کردم جامانده از قافله عاشورا هستم. باید خودم را به هر شکل به سرپل ذهاب می‌رساندم. با عجله به خانه رفتم. لباس خاکی جبهه‌ام را پوشیدم. قرآن را بوسیدم و حتی مجال خداحافظی با خواهران و برادرانم را پیدا نکردم. به طور اتفاقی مادرم را در کوچه دیدم که از جلسه قرآن بر می‌گشت. با او در حد چند کلمه بیشتر حرف نزدم. در چهره‌اش آرامش بود و در جان من اضطراب. با عجله خودم را به مینی‌بوسی که آماده رفتن به سرپل ذهاب بود، رساندم.شامگاه ۱۲ شهریور ماه بود که به سرپل ذهاب رسیدم ... ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و پنجم فصل سوم بلدچی شانزده‌ساله (۳) شهری خالی از سکنه که انفجار توپ و خمپاره‌ها نیمه ویرانش کرده بود. فکر می‌کردم اینجا هم مثل مریوان است اما در مریوان زندگی عادی مردم در جریان بود و در سرپل‌ذهاب پرنده هم پر نمی‌زد. جبهه به فاصله ۷ کیلومتر جلوتر از شهر بود. جایی که شب قبل بچه‌های سپاه استان همدان تمام توانشان را گذاشته بودند کوهی به نام قراویز را که مشرف به شهر سرپل ذهاب و جاده قصرشیرین است آزاد کنند. هر که از خط برگشته بود غم زده بود و ناراحت. همان شب از سرپل ذهاب با یک خودروی سیمرغ به شهرکی به نام المهدی که عقبه جبهه قراویز محسوب می شد رفتیم. از انبوه مجروحانی که روز و شب گذشته به آنجا انتقال داده شده بودند فهمیدیم نبرد سختی در این گرمای کشنده تابستان روی داده است. می‌گفتند که بیشتر بچه ها در سینه کوه و روی قله شهید شده‌اند و پیکرشان همان بالا مانده است. شب سوم در تاریکی مطلق بی هیچ سهمی از مهتاب ما با چند نفر به زیر قله قراویز که دست دشمن بود رسیدیم. نگهبانی زیر پای دشمن و در دامنه قراویز با فاصله کمتر از ۱۰۰ متر پایین تر از سنگرهای آنها، توأم با کنجکاوی و هیجان بود. یواش یواش سنگر نشینی کلافه‌ام می کرد. دشمن شلیک می‌کرد و ما فقط نظاره می‌کردیم. یک روز وقتی در شهرک المهدی بودیم، جوان فرز و چابکی را دیدم که زیر آن گرما یک تنه دارد چاه می کند. پرسیدم: چه کار می کنی!؟ - خوب می‌بینید که چاه آب می‌کنم. - چاه‌کن هستی یا کار دیگری داری؟ - توی جبهه هر کاری را باید یاد گرفت. حتی چاه کندن را. وقتی فهمیدم که نمی‌خواهد از کارش حرف بزند و این خصلت بچه های گشت و شناسایی بود، گفتم: - حداقل می‌گویی اسمت چیه؟ - مهدی بیات. - حالا شناختمت شما برادر شهید مجید بیات هستی که چند ماه پیش روی همین جاده سرپل ذهاب رفت زیر تانک دشمن. با ملایمت پرسیدم: می‌شه مرا هم با خودتان به گشت و شناسایی ببرید؟ فکر نمی‌کردم این سوال که همینطوری الله بختکی پرسیده بودم، نتیجه بدهد. نگاهی به من کرد و گفت: اما شما سن و سالت خیلی کمه ولی اگر به چشم آقا جعفر بیایید سن و سال مهم نیست. حتماً می‌بردت. فهمیدم که زدم به خال. معطل نکردم و رفتم بیش حبیب که پیش او اعتبار داشتم و ازش خواستم مرا به همان مسئول گروه شناسایی یعنی آقا جعفر معرفی کند و از بخت خوب من حبیب پذیرفت و به همین سادگی من شدم کوچکترین عضو گروه ۱۲ نفره گشت و شناسایی در میان در جبهه میانی سرپل ذهاب. ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا