❄️ ســــــــلام
❄️ به روز یکشنبه اول بهمن ماه ۱۴۰۲خوش آمديد
صبح زمستانی تون بخیر ❄️
❄️یکشنبه تون پُـر برکت
برای امروزتون از خدا❄️
میخواهم هر آنچه
صلاحتون هست ❄️
براتون رقم بزند
من به دستان خـدا❄️
ایمان دارم بهترین ها سهمت
خواهدشد❄️ 🌼🍃
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
انسان شناسی 59.mp3
10.73M
#انسان_شناسی ۵۹
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_نظری_منفرد
✖️هرقدر معلومات دینی بالاتری داشته باشید!
✖️هرقدر عبادت بیشتری داشته باشید!
✖️هرقدر شبزندهداری بیشتری داشته باشید!
✖️هرقدر اعمال خیر بیشتری داشته باشید!
نمیتواند شما را به عاقبت بخیری نزدیک کند،
💡مگر اینکه شما قوانینِ برقراری تعادل میان پنج قوهی نفس خود را آموخته باشید!
در این مجموعه، این قوانین را آرام آرام میآموزیم.
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
عن الصادق علیهالسلام:
لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ اَیَّامَ حَیَاتِی
سلام و عرض ادب خدمت همسنگران گرامی
اصلیترین ماموریت قرارگاه خادمیاران مهدوی؛ "دانستن، اجرا و ترویج سبک زندگی منتظرانه" در سطح شهر مقدس قم است.
از آنجاییکه رسیدن به این هدف اساسی؛ مستلزم دانستن معارف مهدوی در سطحی قابل قبول است تا این معارف به باور تبدیل شده و ما را به سبک زندگی مطلوب برساند؛
لذا دورههای معرفتی کارگاه "سواد مهدوی" در دستور کار قرارگاه است.
انشاءالله با تجهیز به علم و معرفت مهدوی، خادمان شایستهای برای آن امام حاضر و ناظر و غریب باشیم.
✳️ دومین دوره کارگاه؛
"سواد مهدوی"
ویژه بانوان خادمیار مهدوی ساکن در منطقه خضر نبی علیهالسلام و مساجد پنجگانه
◀️ جلسه اول:
سهشنبه؛ سوم بهمن ساعت ۱۶
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
شهرک شهید زینالدین. خ شهید پاییزان. خ دکتر حسابی.
📖 درخدمت استاد حجةالاسلام دکتر سیداحمد موسوی
ثبت نام: هنگام نماز خدمت خواهر بزرگی
پایگاه بسیج خواهران "عقیلهبنیهاشم"
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود استان قم
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
🔸🌺🔸--------------
@khademyaran_mahdavi
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَرَّ التَّقِيَّ الْإِمَامَ الْوَفِيَّ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ
و
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ
🌹🌹جشن میلاد حضرت امام جواد علیه السلام و میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام
سخنران: حجتالاسلام والمسلمین دکتر بیات ( استاد حوزه و دانشگاه. مدیر سابق رادیو معارف)
مداح: برادر علی مهدیان
⏱زمان: یکشنبه اول بهمن ماه.پس از نماز عشاء
🕌 مکان: بنیاد شهرک شهید زین الدین خ دکتر حسابی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚عمری ست گداییم، ولی غصه نداریم
💚سقف سرمان سایهی دیوار جواد است
🌸ولادت امام محمد تقی(ع) نهمین ستاره آسمان امامت و ولایت را به تمام شیعیان را تبریڪ میگوییم.
هدایت شده از هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
-1173217536_-112727105.mp3
2.87M
🎙 #قسمت_بیست_و_ششم از کتاب #دکل
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🕒 مدت: ۵ دقیقه و ۵۸ ثانیه
💾 حجم: ۳ مگابایت
اولین مستند داستانی گام دوم انقلاب
به قلم: روح الله ولی ابرقوئی
ناشر: انتشارات شهید کاظمی
6⃣2⃣#قسمت_بیست_و_ششم
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت چهارم
📝لباس عزا♡
🌷ماه محرم از راه رسیده بود
در روستای ما رسم بود سه روز مانده به ماه محرم پیرغلامی علم را در وسط میدان روستا میگرفت و مردان سینه زنان گِرد عَلَم می چرخیدند و نوایش را تکرار می کردند.
🔸️ زنان محل هم در کناری به تماشا می نشستند و می گریستند، برخی هم برای حاجت گیری روسری دور عَلَم می بستند و از شب اول ماه محرم هر شب بساط عزاداری و اطعام حسینی برگزار می شد.
🌷هرکس به سهم خود مادی و معنوی خدمتی میکرد تا خود را در غم اهل بیت شریک کند.
محمد پنج ساله بود و شب اولی که از مسجد بر میگشت بسیار گرفته بود.
🔸️ از او دلیل ناراحتی اش را پرسیدم محمد خودش را در آغوشم انداخت و با گریه گفت: مادر! من هم دوست دارم مانند بزرگ ترها لباس مشکی بپوشم :
🌷گفتم شهر رفتن کار مشکلی است، ولی قول میدهم تا سال بعد ان شاء الله برايت لباسی مشکی تهیه کنم محمد کمی نگاهم کرد و پرسید: نامت چیست؟
گفتم فاطمه چطور؟
🔸️سرش را پایین انداخت و گفت یعنی من پسر فاطمه ام، امام حسین هم پسر حضرت فاطمه.....؟؟؟؟
امشب شیخ روستا می گفت مادر امام حسین پیراهنی برایش دوخته، خوش به حالش !کاش مادر من هم پیراهنی برایم میدوخت.
🌷با این جمله محمد جگرم آتش گرفت با خود میگفتم حالا که پسرم خواسته به جایی دارد من چرا مانع کارش شوم وقتی همه خوابیدند از جا برخاستم به سراغ صندوقچه چوبی رفتم
🔸️به زحمت چادر مشکی کهنه ام را پیدا کردم و پس از برش زدن پیراهنی مشکی برایش دوختم و فردا شب وقتی آماده رفتن به مسجد میشد صدایش زدم و پیراهن مشکی را نشانش دادم.
🌷غافلگیر شده بود، از خوشحالی زبانش بند آمده بود. با ذوق پیراهن را پوشاندم و خدا را شکر کردم که قواره تنش شده بود.
محمد تا چند لحظه دورم می چرخید و مرا می بوسید و تشکر می کرد.
واین اولین پیراهن مشکی جگرگوشه ام بود...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷