خداوند مقربترین بندگان خویش را از میان عشاق بر میگزیند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند ... ســـلام✋ #صبحتان_شهــ🌹ــدایی 🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷

با عرض سلام و ادب. بر مزار سردار دلها نائب الزیاره هستم.

عرض سلام و احترام خدمت مسئول محترم ستاد یادواره امام زادگان عشق، زیارت قبول، سپاس از ارسال کلیپ، سلام همه اهالی محله زینبیه را به سردار و شهدای کرمان برسانید « التماس دعا»

گلزار_شهدای_کرمان گزارش_ناب #حجاب 💠هدیه، یک چادر است. چادری که #حاج_قاسم به دخترشهید شیخ شعاعی هدیه داده است.... و حالا زائرین میخواهند آن را بپوشند.. 🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷

این فیلم؛ خط مقدم کربلای ۵، در شلمچه را به تصویر کشیده است. این عزیز آرپی جی زن که لباس سبز پوشیده، شهید سعید شاه حسینی، برادر شهیدان محمدحسن وحسین شاه حسینی است. این سه برادر شهید اصالتا نیاورانی بودند. پدر شهید ۲ سال پیش و مادر شهید مدتی قبل آسمانی شد. وقتی سعید شهید شد بچه ها رفتند تا خبر را به خانواده اش بدهند. حاج عبدالوهاب پدر شهید آمد و گفت شلوغ نکنید، مادر سعید قبلا دو فرزند دیگرش را هم تقدیم کرده، بگذارید من خودم این خبر رامی دهم. وقتی به منزل می روند می بینند مادر پای تلویزیون نشسته و همین فیلم در حال پخش شدن است. مادر با یک ذوق عجیبی می گوید سعید، سعید خودمونه. سعید آرپی جی می زند و یا حسین می گوید و به پشت تیربار می رود تا بعثی ها را نابود کند. پدر به مادر می گوید؛ دیدی شیر بچه ات را؟ مادر با خوشحالی می گوید؛ بله پدر می گوید: اگر لیاقت داشته باشد، باید مانند برادرانش شهید شود و بعد می گوید: این پسرمان هم لایق بود و این تکبیر آخرش است و به شهادت رسیده و قطرات اشک مادر جلوی تلویزیون جاری می شود. ای کاش بدانیم که مدیون چه کسانی هستیم. 🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷

🎥 امر به معروف جالب و متفاوت #حاج_حسین_یکتا، به یک خانم به شدت #بدحجاب در هواپیما #حتما_ببینید 🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷

#کتاب_با_بابا براساس خاطراتی از #سردار_شهید_حاج_محمد_طاهری و فرزندش#مصطفی #قسمت_پنجاه و پنجم #نبرد_آخر روایت شهادت حاج آقا طاهري را برادر فرخي و چند نفر دیگر از دوستانش اینگونه نقل کردند: سرانجام انتظارها به پایان رسید. نبردي سخت و طاقت فرسا آغاز شد. هدف مشخص بود. تصرف و تأمین تمامي هورالهویزه و کنترل جاده بصره العماره. تقریبا کار باید از جايي ادامه می یافت که در عملیات خیبر ناتمام مانده بود.دشمن به خوبي مي دانست که | منطقهي هورالهویزه و هورالعظیم، دیر یا زود، آبستن نبردي سخت خواهد شد. از این رو قوی ترین استحکامات و جنگ افزارهاي ممکن را تدارک دید تا شاید بتواند جلو پیشروی رزمندگان اسلام را سد کند. استحکاماتي شامل میادین متعدد مین با تله هاي انفجاري، سیمهاي خاردار حلقوي، خندق هاي عميق پراز مواد آتش زا، سنگرهاي بتني، تانک هاي تي ۷۲ که آرپي جي هم در آنها تأثیر نداشت. خاکریزهاي مرتفعي که هرچند متر با سنگري مستحکم پوشش داده شده بود. تیربار چهارلول ضدهوايي که بعثيها براي نيروهاي زميني ما استفاده می کردند و دیگر تجهیزات و امکانات بیشماري که با آتش شدید صدها قبضه توپ و خمپاره پشتيبانيمیشد. اما در این سوي خط، جان برکفاني بودند که با اسلحه هاي سبک خود اما با تکیه بر نیروی ایمان خویش، پا به راه گذاشته و سر به مولا سپرده بودند. هنوز دقایقی از شروع عملیات نگذشته بود که زمین و آسمان پر شد از آتش گلوله و ترکش خمپاره و دود باروت. بچه ها با تمامي توان به نبرد ادامه

مي دادند، اما بر اثر شدت درگیري و حجم بالاي آتش دشمن، کار هر لحظه سخت تر مي شد و پیشروی کندتر. در آن فضاي خونبار که بوي خون و دود و باروت همه جا را | پر کرده بود، به یکباره چشمم به قيافه ي خاک آلود حاجي طاهري افتاد! اولش فکر کردم او نیست، چون او معاون اول تیپ بود و انتظار نميرفت در خط مقدم پا به پاي بچه ها باشد، فکر می کردیم باید از سنگري دور از خط مقدم، نیروها را هدایت و پشتيباني کند، اما نزدیک تر که شد، دیدم خود حاجي است و تعجيي نداشت، چرا که او اهل رزم بود و ساخته شده براي روزهاي سخت. حضور حاجي در خط مقدم، روحیه بخش بود. به هر حال، | نبرد ادامه داشت؛ اما به دلیل استحکامات سخت دشمن ومقاومت شدید گارد ریاست جمهوري عراق، در منطقهي ما، عملیات گره خورد و بچه ها زمین گیر شدند. بحث بین فرماندهان بسیار شدید بود. همه مي خواستند که گردان هاي خط شکن جلو بروند اما به خاطر حجم آتش دشمن دیگر نیرويي نمانده بود. همه افتاده بودند، یا شهید شده بودند و یا مجروح. وضعیت بسیار نگران کنندهبود. بچه ها به یکدیگر نگاه | می کردند. در آن لحظات سخت و نفس گیر، کسی دیگر توان نبرد نداشت. چند دقیقه بعد، جمع کوچکي نیز به ما ملحق شدند و حدود بیست نفري شديم. با توکل به خداوند، به سمت چهارراه خندق که نقطه اوج درگیري بود به راه افتادیم و در حالي که شهادتین بر لب داشتیم، با تمام توان مبارزه کردیم. اما در آنسوي چهارراه، چهارلولي لعنتي در سنگري بسیار محکم، بچه ها را به رگبار بسته بود و هر که را مي خواست حتي یک قدم بر دارد، هدف قرار میداد. چاره اي نبود باید میرفتیم. در حالی که امکان ایستادن و وضو و نماز نبود، تیمم گرفته و در همان حال حرکت نابرابر، نمازمان را زیر لب خواندیم، سرانجام از همان جمع بیست نفري حدود هفت یا هشت نفر به چهارراه رسیدیم و مابقي، در بین راه افتادند یکی از بچه ها با آرپي جي، سنگر دشمن را خاموش کرد. با این اقدام وي، تا حدي از شر تیر دشمن نجات یافتیم و در پشت خاکریزي مستقر شدیم. کمي که قرار گرفتیم، همدیگر را صدا زدیم و سراغ دوستان و همرزمان را گرفتیم. یکی گفت: فلاني رفت. دیگري گفت: فلانی شهید شد وبه یکباره، صداي بغض آلودي قلبمان را آتش زد. يكي از بچه ها با بغضي که همراه با گریه اش ترکید، گفت: حاجي طاهري هم پرید! کسي که سالها به دنبال عمل به وظیفه و انسان سازي بود در سکوت از میان ما رفت. حاجي طاهري را کسي نشناخت. او مجموعه اي از صفات عالي الهي بود که در یک انسان جمع شده بود.او نیز مزد سالها تلاش و مجاهدت و خلوص خویش را گرفت و در سحرگاهي غريبانه پرواز کرد و از غصه نجات یافت. پیکر بسياري از شهدا در پیشانی منطقه عملياتي معروف به چهارراه خندق جاماند. عجیب بود، بیشتر کساني که در این چند شب با خدا مناجات داشتند و دلشان براي پرواز تنگ شده بود از همین نقطه به ملاقات خدا رفتند.بسیاری از پیکرهای شهدا نظیر حاجي برونسي به علت آتش سنگین دشمن در منطقه مانده اما پیکر حاجي طاهري و برخي شهدا برگشت. ⬅️ادامه_دارد.... 🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷

*شعار امسال هیئات مذهبی قم عبارت است* *نجات اهل عالم باحسین علیه السلام است* لطفا حتی المقدور درطراحی بنرها واطلاعیه های برنامه های خود(اعم از اکران شهری وفضای مجازی)این شعار زیبا استفاده بفرمایید.*