eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.7هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
50 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دل تنهـا نردبـانی ست که آدمـی را به آسمـان مـی‌رساند و تنها وسیله‌ایستــ کـه خدا را در مـی‌یابد ... 🌿
📌 تفاوت ترس ما و ترس امام 🔹اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. ◇ دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. ◇ امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ◇ همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ ◇ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. ◇ او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. ✍️ راوی: شهید ابراهیم همت
♦️حاج قاسم گفت جمهوری اسلامی حرم است و "عباس" ها پای این حرم ماندند...
🌹خون تو با خون سیدحسن آمیخته شد تا قفلی باشه بر دهن اونهایی که گفتن ایران حزب‌الله رو تنها گذاشته!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید یک شب قبل از شهادت با حنا روی دستش نوشت یا رقیه 💔 🌷سالروز شهادتت مبارک سیدجان🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه‌ای که پسرم را غمگین کرد...❤️‍🔥 بعد از رفتن رضا، همیشه با خودم می‌گفتم در قبال شهیدی که برای رضای خدا دادیم هیچ عوضی نمی‌گیریم. رضا هم همین طور بود. می دانستم رضا هم دلش نمی‌خواهد عشق ناب و خدایی‌اش رنگ و بوی دنیا و هر چه در آن است به خود بگیرد. پس هر چه مزایا از بنیاد شهید برای ما در نظر گرفته شده‌بود قبول نکردیم. در یکی از همان روزهایی که زندگی ما بدون رضا می‌گذشت از بزرگان شهر به دیدنمان آمدند تا یادی از رضا و خاطرات خوبش کنند و مرهمی برای دل رنج‌دیده‌مان شوند. هدیه‌ای نیز تهیه کرده و به همراه خود داشتند. هدیه‌شان سکه طلا بود که من طبق معمولِ دفعات قبل نپذیرفتم. در میان آن جمع، سید بزرگواری حضور داشت که گفت: «من سیدم! دستمو رد نکنید!» من هم به احترام ایشان پذیرفتم و بلافاصله سکه را روی طاقچه اتاق قرار دادم. آن روز را با فکر رضا به شب رساندم. همان شب رضا را در رویا دیدم که گویا از چیزی ناراحت بود. اصلا حرفی نزد. فقط کنار طاقچه اتاق ایستاد و نگاهی به سکه کرد و رفت. صبح زود وقتی از خواب بیدار شدم، اولین کاری که کردم، سکه را بیرون دادم تا دوباره بتوانم رضا را با لبخند همیشگی‌اش ببینم. ✍🏻به نقل از مادر شهید رضا میرزاخانی
زِندگیاتونُ وَقفِ ڪُنید...🍃 وَقفِ جِبهه‌‌ی فَرهَنگے...🧨 وَقفِ ظُهور...✨ وَقتے زِندگیاتون این‌شِکلے شه مَجبور میشین ڪه گُناه نَڪُنید... وَ وَقتیم ڪه گُناه‌هاتون‌ ڪَمتر شُد دَریچه‌اۍ از حَقایق بِه روتون باز میشه اون‌وَقته ڪه میشین شَبیهِ ...🌹
چندتا از ماها سردار نیلفروشان رو تا قبل از شهادتش میشناختیم مطمئن باشین در بدنه نیروهای نظامی ما صدها شیرمرد مثل حاج عباس در حال نبرد با رژیم صهیون هستن... 🇮🇷🌷🇮🇷