شهدای مدافع امنیت و حرم
ما گم شدگانیم که اندر خم دنیا تنها هنرِ ماست که مجنونِ حسینیم ؛
شاعـر میگہ . .
گـر ٺـو گـرفتارمـ ڪنے
مـن بـا گـرفتارے خوشمـ
داروے دردمـ گـر ٺـویے
در اوج بیمـارے خوشم(:
•
#بدونتعارف ..
مشتی خودمونیماا
تنهاکسیکههیچوقتترسازدستدادنِ محبتشرونداریم،
حضرتمادرِ..
قدر بدون و خوب نوکریشو کن..
-روحیلَکِالفداءیازهرا
#فاطمیه
دادمقسمتورابهنخچادریکهسوخت
شایددلتبسوزدویککربلادهی . .
#شهیدمدافعحرمحمیدسیاهکالیمرادی؛
خدانکندکه:
حرفزدنونگاهکردن
بهنامحرمبرایتانعادیشود...!
پناهمیبرمبهخداازروزیکه،
گناهفرهنگوعادتمردمشود:)!
#شهیدمدافعحرممحمدهادیذوالفقاری؛
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجابهای روز چون این حجابها بوی حضرت زهرا(ع) را نمیدهد.
#شهیدمدافعحرمروحاللهقربانی؛
«اگر میخوای سرباز امام زمان(عج) باشی
باید توانایی هات رو بالا ببری
شیعه باید همه فن حریف باشه
و از همه چی سر دربیاره»
#شهیدعلیرضاکریمی؛
شکر خدا را می نمایم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در تاریکی جهل از دنیا نروم.
#حجاب
#شهید
حاج حسین یکتا میگفت جیگر خانوم حضرت زهرا اگه خنک شه، جیگر زندگیتون خنک میشه...
دارم فکر میکنم که
چقدر تا حالا جگرشو سوزوندیم...🚶🏿♂💔
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🟢یه کار حماسی جذاب از حسین طاهری به همراه پدر بزرگوارشون برای فاطمیه
شهادت بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) تسلیت باد
شهیدی که حضرت زهرا را دید🌱🩷
شهید ملاح دستش را روی شانههایم چفت کرد و با لبخندی غریبانه گفت: سید، بذار برات از خواب دیشب بگم. تو هم از اصحاب خواب دیشب من هستی...
گفتم: من! این یعنی چی؟ خواب! حالا چه خوابی دیدی؟ پسر نکنه جرعه شهادت را تو خواب نوشیدی!
گفت: برو بالاتر سید، اصلاً یادت هست من همیشه بهت میگم که به شکل غریبانهای شهید میشم، تو هی به من بخند، ولی دیشب به ظهور رسیدم. بشارتش را گرفتم.
خندیم و گفتم: آره، تو از همین حالا سوت شهادتت رو بزن!
گفت: خواب دیدم همین اطرافم، بعد یکی به اسم صدام زد، نگاهی به دوربرم انداختم، صدا از تو چادر حسینه گردان میآمد، اما صدا یک جورایی غریبانه و خاص بود، حیرت کردم!؟ مثل اون صدا تابهحال هیچ کجا نشنیده بودم. آرام و بیتاب و بیقرار، گوشه چادر را کنار زدم، پر شدم از عطر ناب، در دم فرو ریختم. ناگهان اندیشهای مثل یک وحی ریخت توی دلم. مقابل تکهای از نور زانو زدم. مثل وقتی که مقابل ضریح آقا علیبن موسیالرضا(ع) میخواستم سلام بدهم، با اشک و بغض و بیقراری گفتم: السلام علیک یا فاطمه زهراء...
حال غریبی پیدا کردم، من و حضرت زهرا(س)...
حضرت فاطمه زهرا(س)، آقا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو طرفش نشسته بودند.
آنقدر مبهوت و متحیر بودم که کلامی برای گفتن نیافتم، دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، به اصحاب عاشورایی، به مولا علی(ع).
حضرت زهرا(س) فرمودند: پسرانم، حسن و حسین، سلام خدا بر شما باد، ایشان (نورالله) چند روز دیگر مهمان ما خواهد بود.
بعد، آقا امام حسین(ع) دست روی سرم کشیدند و من ناگهان از خواب پریدم،این بشارت بود.طولی نکشید که با رمز یا اباعبدالله الحسین(ع)، وارد عملیات شدیم و چند روز بعد در حین آزادسازی مهران، نورالله ملاح، بر بلندای قلاویزان، با اصابت مستقیم راکت هواپیمای دشمن، به شکل غریبانهای، مظلومانه شهید شد، و چنان پودر شد که چیزی از جنازهاش باقی نمانددر سحرگاه هفدهم تیرماه 65، نورالله ملاح مهمان حضرت زهرا(س) شد.