eitaa logo
شهیدان شاهدان زنده
205 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
6 فایل
⚘️امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره شهدا کمترازشهادت نیست امام خامنه ای مدظله العالی روزانه ۱۰۰ صلوات هدیه به روح پرفتوح تمام شهدا سهم شما ۵صلوات کپی مطالب کانال آزاد با ذکر صلوات ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
مشاهده در ایتا
دانلود
17.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 رهبر انقلاب ظهر امروز: مجاهدت مقاومت و بزرگان آن همچون سیدحسن نصرالله و سنوار سرنوشت منطقه را تغییر داد. 🟢 رهبر انقلاب: رژیم صهیونیستی تا امروز شکست بزرگی خورد چون نتوانست گروههای مقاومت را نابود کند و آنها با قدرت در حال مبارزه هستند. ۱۴۰۳/۸/۲ ┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
👈 قصه ننه علی 🟠 فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت سوم یکی از شب‌های تابستان رجب با پاکتی بزرگ که به دست داشت به خانه برگشت. پاکت را باز کرد و گذاشت جلوی من و گفت: «بخور زهرا. خودت و اون بچه باید جون بگیرید.» کمی به جلو خم شدم و داخل پاکت را نگاه کردم؛ پسته بود. از ظاهرش معلوم بود مرغوب و گران قیمت است. درشت و یک‌دست، دهان باز کرده بودند تا با آدم حرف بزنند! - اینا خیلی گرونه رجب! پولش رو از کجا آوردی؟! - چی‌کار به پولش داری؟! تو فقط بخور. امشب بعد از مهمونی هتل، صاحب مراسم اینا رو بین کارگرا تقسیم کرد. کمی عقب رفتم و گفتم: «پس نمی‌خورم!» - چرا؟! - از کجا معلوم حلال باشه؟! با ناراحتی گفت: «دزدی که نکردم، با رضایت خودش داده. این اداها چیه درمیاری؟!» - من از کجا بدونم با پول حلال خریده؟! اصلا شاید اهل خمس دادن نباشه! من نمی‌خورم. ببر پسشون بده. عصبانی شد و پاکت را از جلوی من برداشت. سر مسائل به‌ظاهر کوچک خیلی با هم درگیر می‌شدیم. همین که مال دزدی نباشد، برای او کافی بود؛ اما من نصیحت‌های مادرم را آویزه‌ی گوشم کرده بودم. حرام که جای خود داشت، شبهه‌ناک هم نمی‌خوردم! واقعا از لقمه حرام می‌ترسیدم. جز حلال از گلویم پایین نرفته بود. به‌خاطر یک ویار زنانه نمی‌خواستم عاقبت امیرم خراب شود. می‌دانستم مال شبهه‌ناک در آینده و نسل تأثیر مستقیم دارد. ♥️روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان
👈 قصه ننه علی 🟠 فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت چهارم آخر شب دراز کشیدم تا کمی استراحت کنم. پاهایم ورم کرده بود، خسته بودم. چشمانم را به‌سختی باز نگه داشتم. زیر دلم خیلی درد می‌کرد. باد بزن دست گرفتم و کمی خودم را باد زدم. چند دقیقه بعد درد امانم را برید؛ فهمیدم موقع زایمان است. چراغ اتاق برادرم خاموش بود. مادرم شب را سر کار مانده بود. رجب فوری رفت دنبال زن دایی. چندین مرتبه از حال رفتم و به هوش آمدم. نفهمیدم چطور به بیمارستان رسیدیم. درد نفسم را بریده بود. چیزی نمانده بود کمرم از وسط نصف شود. بازوی پرستار را محکم فشار دادم و جیغ کشیدم. پرستار با عصبانیت دستم را پس زد و گفت: «چی‌کار می‌کنی؟! تو رو تربیت نکردن؟!» انگار آب یخ روی سرم ریختند! به‌زحمت از تخت پایین آمدم. خیلی بهم برخورد. گفتم: «من درد دارم. دست خودم نیست! بازوت رو محکم فشار دادم، از جا که نکندم!» چادر سر کردم و از اتاق رفتم بیرون، دنبال درِ خروجی بیمارستان می‌گشتم. رجب و زن دایی افتادند دنبالم که: «کجا میری؟!» فریاد زدم: «منو ببرید خونه! دیگه اینجا نمی‌مونم.» رجب دستپاچه دنبالم راه افتاده بود و می‌گفت: «صبر کن زن! بذار ببینیم دکتر چی میگه.» فریاد زدم: «بمیرمم اینجا نمی‌مونم. رجب! منو ببر خونه.» پا در یک کفش کرده بودم و داد می‌زدم. با لجبازیِ من به خانه برگشتیم. رجب دنبال قابله رفت. اشهدم را خواندم. گفتم خورشید فردا را نمی‌بینم! از هوش رفتم؛ اما تقدیر چیز دیگری برایم نوشته بود. اول خرداد سال 44 صدای اذان صبح و گریه‌های امیر به هم گره خورد و قابله گفت: «آقا رجب! مژدگونی بده! بچه‌ت پسره!» رجب زد تو ذوق قابله و گفت: «خودم می‌دونم. کلی آدم خواب دیدن؛ اسمشم امیره.» دستمزدش را داد و راهی‌اش کرد. زن دایی تا آمدن مادرم کنارم ماند. نزدیک ظهر مادرم برگشت خانه. با صدای گریه‌ی امیر، فهمید من فارغ شدم. دست و پای امیر را بوسید و برایمان اسپند دود کرد. ♥️روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان
⚘ دوم آبان ماه سالروز شهادت ۴ شهید مدافع حرم شهید مدافع حرم امیرعلی هیودی(۱۳۹۴) ⚘شهید مدافع حرم روح الله مهرابی(۱۳۹۳) ⚘شهید مدافع حرم وحید نومی گلزار (۱۳۹۴) ⚘شهید مدافع حرم حمیدرضادایی تقی (۱۳۹۴) هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهرشان ⚘یادشهداباذکرصلوات ⚘اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
بوی_عطرشهادت سلام بر تو ای معنای زیبای «بل احیاء عند ربهم یرزقون» ♦️‌دکتر علی حیدری، پزشک ایرانی مستقر در لبنان و رزمنده دوران دفاع مقدس و دفاع از حرم در شهر عرب‌ صالیم استان نبطیه لبنان به شهادت رسید. 🔹‌خودروی حامل دکتر توسط پهپادهای رژیم صهیونیستی مورد اصابت قرار گرفت و ایشان به شهادت رسیدند. پیکر این شهید والامقام پنجشنبه به کشور منتقل شود. ♦️شهید از اعضای کادر پزشکی اعزامی ایران به لبنان بودند. ⚘🕊⚘🕊⚘🕊⚘🕊⚘🕊⚘ گفتم کلید قفل شکسته است؟ یا اندر این زمانه، در بـاغ بسته است؟ خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست..! در بسته نیست! بـال و پر ما شکسـته است... ⚘یادشهداباذکرصلوات ⚘اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گفت‌وگوی امروز فرزند نوجوان شهیدان کرباسی و عواضه با رهبر انقلاب 🔹مهدی، فرزند شهید: در لبنان، رزمنده‌ها و مقاومت واقعاً دعای شما را می‌خواهند. اگر ما در اندازۀ این مسئولیّت و این امتحان نبودیم، قطعاً خدا این‌طوری ما را امتحان نمی‌کرد. 🔸 رهبر انقلاب: دائماً دعایشان می‌کنم. خدا می‌دانست وسع شما به اندازۀ تحمل هست امّا ثواب خدا بالاتر از این حرف‌هاست. ان‌شاءالله ثواب الهی شامل حال شما و مادر باشد. https://eitaa.com/farhang_mazandaran