#بدون-توهرگز
نقل از همسر و فرزند شهید
شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش...
برای نماز صبح که بلند شدم ... پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ... رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم
روی پاش ... یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم ... با اولین حرکت نوازش دستش ... بی
اختیار ... اشک از چشمم فرو ریخت ...
-مامان ... شاید باورت نشه ... اما خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود...
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد...
دستش بین موهام حرکت می کرد ... و من بی اختیار، اشک می ریختم ... غم غربت و تنهایی ... فشار و
سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم ...
-خیلی سخت بود؟...
-چی؟...
-زندگی توی غربت...
سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرت حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های
بسته ... نگاه مادرم رو حس می کردم...
-خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه
شریک شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن...
اون موقع ها ... جوون بودم ... اما االن می تونم حتی از پشت این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم
رو ببینم ...
ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو...
چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون...
-کاش واقعا شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخالقش
می شد ... ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک
کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی ...
سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ... اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می
سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم ...کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ... علت
رفتنم رو هم نمی فهمیدم ...و جواب استخاره رو درک نمی کردم ...
"و اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان بر روی زمین قرار
دهیم"
زمان به سرعت برق و باد سپری شد ... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم
جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ... هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست
داده ها گریه می کردم...
حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ...حالتش با من عادی
شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم...
هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با
همه عوض می شد ...
╔═🍃🕊🍃═════╗
@shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
سه ساله دخترت افتاده از نفس، بابا!
دگر مرا ببر از كنج این قفس، بابا!
به جز تو كآمدهای، امشبی به دیدارم
نزد سری به یتیم تو، هیچ كس، بابا!
#التماس _دعای شهادت
╔═🍃🕊🍃═════╗
@shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترسه ساله و خرابه شام...
می شنوی ...
صدای زینب(س) است..
داغ یادگارسه ساله برادر کم چیزی نیست
#شهادت _حضرت رقیه(س) تسلیت💔
╔═🍃🕊🍃═════╗
@shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
💢 تصویر ویژه از یک عراقی (از اهالی شهر ناصریه جنوب عراق) در حرم امام حسین علیه السلام
📍(به نیابت از ملت ایران، امام حسین واباالفضل علیهما السلام را زیارت خواهم کرد)
📍به تو از دور سلام... 😔
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
ࢪفَقا!
امشب شب شهادَٺ حضࢪٺ"رقیه﴿؏﴾"هستش🥀
هࢪ دعا،خواستھ،حاجَٺو....از این مهࢪبون کوچولوے سہ سالھ بخوایݩ
باز شدَݩ راھ ڪربلا...💔
رفتݩ این بیماࢪے منحوسوناخواستھ....💔
با خودتوݩ نگین ڪہ کوچیکݩ و کاࢪے نمیتونن بکنن🌙
حضرت"رقیه﴿؏﴾"با دستاے کوچولوش گرھ هاے بزࢪگێ رو باز ڪࢪده و میتونه باز بکنھ...🕊🌻
ماࢪو یادتون نرھ...💔
دعا ڪنین شهید باشیم و شهید بشیم...!♥️
اڵتماسِدُعا🌱
امیدوارم روزت رو با یه دنیا امید، یه بغل آرزو
و یه عالمه انرژی مثبت شروع کنی…
صبح نازتون بخیر🌺🌹
╔═🍃🕊🍃═════╗
@shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
﷽
⭕️صلوات های امروز به نیابت از #شهید_محسن_قوطاسلو 🕊🌹🌹است 🌸
لطفا تعداد صلوات های خودرابه ایدی
⇨♡ @Deldaadeh ♡⇦ ارسال بفرمایید🌷
ثواب پست هایی که امروز گذاشته میشود تقدیم میشود به شهید روز کانال🌹☝️🏻
╔═🍃🕊🍃═════╗
@shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
🥀وقتے دلـــ💔ــمـ از زمونهـ خستهـ میشهـ
میامـ تو #گلـــزار میشینم...(::
🍃یکـے یکـے رد میشمـ از کنارتون،
عکسِ شمارو میبینمــ(::
🍂از دردِ دورۍِ شما یـِ گوشهـ اۍ میشینمـ و زار میزنمــ(::
#هفته_دفاع_مقدس
#سنگربہدوشان_سیدعلے💚
#نـحن_الغالبون✌️🏻
شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
⚡️ #تلنگر
‼️هیچ وقت نگو:
محیط خرابه
منم خراب شدم!
همانگونه که هرچه هوا سردتر باشد لباست را بیشتر میکنی!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد
تو لباسِ تقوایت را بیشتر کن.
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
•🌱• |دل نوجوان مانند زمین خالی است|¡¡
⭕️عکس بازشود
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
سلام خدا بر رقیه بنت حسین (ع) طلایه دار سپاه کربلا درشهرشام...
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
شـَـ🥀ــہیــدانـِہ
#story #سیدتییارقیه ╔═🍃🕊🍃═════╗ @Shahidasgarelyasi ╚═════🍃🕊🍃═╝
#روضه
#بابا.. 💔
نه پیر زمین خورده شود دختر سابق
نه این سر غارت شده بابا شدنی نیست😭
#یا_ابتا_من_الذی_ایتمنی.... 🏴
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
سلااااام رفقااااا🌺
ب دلیل عدم رضایت نویسنده رمان بدون تو هرگز،
قسمت های بعدی این رمان گذاشته نمی شود .
باعرض پوزش🙏
🌸 مَݩَم ۅ هۅاے طُ
.
.
هَۅاے قَشَنگ ٺَرین دَقیقہ ها⏱
#استوری
#حضرت_رقیه
#دفاع_مقدس
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
ڪاشڪے با اِمام زَمانَم ڔۅزے🌹
.
.
.
ٺۅےِ بِیݩُاݪحَرَمِیݩ آشݩاشَم📿
#پروفایل
#حضرت_رقیه
#دفاع_مقدس
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
ڪَنیزبہچےمیگَݩبابا😭
.
.
.
سَرَمفَداےرُقَیــــــــــــہ❤️
#پروفایل
#حضرت_رقیه
#دفاع_مقدس
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
مداحی آنلاین - این پا و اون پا نکن بابا - مهدی رسولی.mp3
5.94M
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
🌴این پا و اون پا نکن بابا
🌴چشمامو دریا نکن بابا
🎤 #مهدی_رسولی
⏯ #زمینه
👌 #پیشنهاد_ویژه
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
[ #یـاقمـــربنــےهــــاشمـ🌴]
شـدھ رویـای حــرمـ
ریـشـه بـھ جـانـت بـزنـد؟😔♥
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
hosseintaheri-@yaa_hossein.mp3
13.43M
📂#واحد🖤
🍃 روی پا آمده ای دیدن دختر مثلا...
🎙حسین #طاهری
#️⃣شهادت #حضرت_رقیه
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
••|✨🥀|••
ایکـاش
جایاونکـبـوتـرایحرمتبودم...(:
.
.
+ #ایکــاشـ....💔
╔═🍃🕊🍃═════╗
@Shahidasgarelyasi
╚═════🍃🕊🍃═╝
بعــدِتو،
ضربالمثلشـد:
«دختـرانبابایـیاند» !
جـانِعالَم
بهفـدایدلِبابایـیِتو...❣
#یاحضـرترقیـه 🥀🍃😔😭
یادت نـࢪهڪہ امـروزشڪرگذاࢪ باشے چـون خدا یادشنرفـتڪہامࢪوزصبح بیـدارتکنـھ...😎✨
-همیـشھیادتنرهخداࢪوشڪرڪنۍࢪفیق!🤭🌸🌿