💔
شُهرت در این مقام
به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی....
بی نشان بیا
#شهید_گمنام_سلام
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت هفتاد و دوم : فراق
✔️راوی : عباس هادی
🔸يك ماه از مفقود شدن ابراهيم مي گذشت. هيچكدام از رفقاي ابراهيم حال و روز خوبي نداشتند.
هر جا جمع ميشديم از ابراهيم ميگفتيم و اشك مي ريختيم.
براي ديدن يكي از بچه ها به بيمارستان رفتيم. رضا گوديني هم آنجا بود.
🔸وقتي رضا را ديدم انگار كه داغ دلش تازه شده، بلند بلند گريه ميكرد.
بعد گفت: بچه ها، دنيا بدون ابراهيم براي من جاي زندگي نيست! مطمئن باشيد من در اولين عمليات شهيد ميشم!
يكي ديگر از بچه ها گفت: ما نفهميديم ابراهيم كه بود. او بنده خالص خدا بود. بين ما آمد و مدتي با او زندگي كرديم تا بفهميم معني بنده خدا بودن چيست.
ديگري گفت: ابراهيم به تمام معنا يك پهلوان بود، يك عارف پهلوان.
٭٭٭
🔸پنج ماه از شهادت ابراهيم گذشت. هر چه مادر از ما می پرسيد: چرا ابراهيم مرخصي نمي آيد، با بهانه هاي مختلف بحث را عوض ميكرديم!
ما ميگفتيم: الان عملياته، فعلاً نميتونه بياد و... خلاصه هر روز چيزي ميگفتيم.
تا اينكه يكبار مادر آمده بود داخل اتاق.
روبروي عكس ابراهيم نشسته و اشك ميريخت! جلو آمدم. گفتم: مادر چي شده؟!
گفت: من بوي ابراهيم رو حس ميكنم! ابراهيم الان توي اين اتاقه!
همينجاست و...
🔸وقتي گريه اش كمتر شد. گفت: من مطمئن هستم كه ابراهيم شهيد شده.
مادر ادامه داد: ابراهيم دفعه آخر خيلي فرق كرده بود، هر چه گفتم: بيا بريم خواستگاري، ميخوام دامادت كنم، اما او ميگفت: نه مادر، من مطمئنم كه بر نميگردم. نميخواهم چشم گرياني گوشه خانه منتظر من باشه!
چند روز بعد دوباره جلوي عكس ابراهيم ايستاده بود و گريه ميكرد. ما بالاخره مجبور شديم دایي را بياوريم تا به مادر حقيقت را بگويد.
🔸آن روز حال مادر به هم خورد. ناراحتي قلبي او شديدتر شد و در سي سي يو بيمارستان بستري شد!
سال هاي بعد وقتي مادر را به بهشت زهرا (سلام الله علیها) ميبرديم بيشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار برود.
به ياد ابراهيم كنار قبر شهداي گمنام مي نشست.
هر چند گريه براي او بد بود، اما عقده دلش را آنجا باز ميكرد و حرف دلش را با شهداي گمنام میگفت.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
#شب_جمعه_کربلا
🎬 به یاد سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
📿شادی روحشان #صلوات
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔸فیلم #۲۳_نفر یک اثر خوب سینمایی است که در حال حاضر روی پرده سینما در حال اکران است.
🔸اما متاسفانه جریانات رسانه ای اخیر باعث شده فیلم دیده نشه و اگر توی این هفته استقبال خاصی صورت نگیره فیلم از پرده برداشته میشه.
🔸دوستان انقلابی رو دعوت می کنم حتما این فیلم رو خانوادگی بروند ببینند و درمورد آن در حد توانشان کار رسانه ای انجام بدن.
حتی شده در حد یک ارسال پیامک!
* عکس فوق مربوط به حضور سپهبد شهید سلیمانی در تصویربرداری یکی از سکانس های فیلم می باشد *
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
وقتۍکه میگویند"علی«ع»"غریببود؛
لعنتمۍکنیم مردمِآن زمان را...
وقتۍکه میگویند"حسین«ع»غریببود؛
لعنتمۍکنیم مردمِآن زمان را...
وای به روزۍڪه بگویند:
#مهدۍعج غریب بود💔...
#نکنهروزۍلعنتمونکنن....!
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
༻﷽༺
#دلتنگے💔 حد و مرز ندارد
جغرافیا سرش نمےشود
در اوج هم ڪہ باشے
دلٺ💔 تو را زمین مےزند!
و چہ زمینے بهتر از
#مزار #شـهـید🕊
#باز_پنجشنبہو🌷
#یاد_شهدا_باصلواٺ🌷
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
مادرت جوری دلتنگ است💔
که حتی به تکه،
استخوانهایت نیز راضی است..😞
برگرد "شهید گمنام"🌷🍃
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
⊰♥️⊱
#شهید_جهاد_مغنیه
.
•↯جهاد چهارمین⁴ شَهیـد از خٰـانواده مُغنیه مۍ باشد وے یڪ خٰـواهر و یڪ برادر به نام های فٰـاطِمه و مُصطفۍٰ داشت.
.
•↯ وے تحصیلات عالیه را در رشته مدیریت در دانشگاه آمریڪایۍ بیروت یڪی از بهترین دانشگاه های خاور میانه شروع ڪرد،و تنها یڪ درس باقی مانده بود تا مدرڪش را بگیرد ڪه به مقام والای شهادت نائـل شُد...🕊:(
.
•↯ اولین بار وقتـۍ مردُم با چهره جَهاد آشنـٰا شُدند،ڪه او در مراسم ختم والده سردار سلیمانی شرڪت ڪرده بود،درست پشت سر سردار ایستاده بود و به مهمـٰانـان خوش آمد میگفت.
.
گاهی شانه هاۍسردار را مۍ بوسید و سردار گـاه بر میگشت و با او نَجـوامۍڪرد...
.
•↯ بر اساس اعلام حِـزب الله لبنان در 18 ژانویه 2015 سالروز پایان جنگ 22 روزه غَـزه و شڪست اسرائیل در این جنگ گـروهۍاز رزمندگـان حِـزب الله در حین بازدید از شهرڱ های سوریه مورد حَمله موشڪی اسرائیل
قرار گرفتند و به مقام والای شَـهادت
نائل شدند...:(✨♥️
تولُّد↠|۲مہ_۱۹۹۱|
شَهادَتْ↠|۱۸ژانویہ_۲۰۱۵|
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#خاطرات_شهدا
ماجرای عجیب ولادت یک شهید…‼️
#از_لسان_مادر_شهید🌺
💠نام تو را خدا انتخاب کرد
🔰ماه ششم دوران بارداری ام بود.شب جمعه ای در عالم خواب مشاهده کردم دوست صمیمی ام که از سادات دو گوهره بود،در امامزاده نور گرگان به بنده گفت آقایی نورانی و سیدی با شما کار دارد.
🔰زمانی که داخل امامزاده شدم آن آقا از بنده پرسید: هنوز فارق نشده ای؟ پاسخ دادم: خیر.
ایشان به بنده گفت زایمان سختی در پیش داری. خداوند فرزندی به شما عطا می کند که با گذاشتن نامی که خدا برایش انتخاب کرده می توانید جان او را نجات دهید.
🔰پرسیدم چطور؟
پاسخ داد: اگر این نام را بگذاری خداوند فرموده (تا زمانی که فرزندت زنده است دست خود را از پشت او بر نخواهم داشت، هر چند این فرزند عمرطولانی ای نخواهد داشت) اما نگفتند تا چه زمانی.
🔰آن مرد نورانی به بنده گفت: حال سوالاتی از تو می پرسم.عرض کردم بفرمایید.
پرسید: دست به عربی چه می شود؟ پاسخ دادم «ید»
دوباره پرسید:خدا به عربی چه می شود؟ پاسخ دادم«الله»
گفت پس جمع این دو چه می شود؟
🔰گفتم 🌷یدالله🌷 که در ادامه ی حرفم ایشان فرمودند:«فَوْقَ أَیْدیٖهِمْ».....خب پس تو با این نامی که خدا برای او در نظر گرفته می توانی او را نجات دهی. اگر این نام را برای او نگذاری، فرزندت اگر زنده بماند عقب مانده خواهد شد یا از بین می رود...ناگهان نمیدانم چه شد که از خواب پریدم.
🔰آری #یدالله من علاوه بر خودش، نامش هم انتخاب شده بود واین به آن معناست که او از ابتدا وصل بود.
#شهید_یدالله_ترمیمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
آسمان اکنون برایم
روضه مادر بخوان
مادر پهلو شکسته
بسته است بار سفر
#ایام_فاطمیه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
تا لحظه "شکست"...
به ❤️خدا❤️ ایمان داشته باش!
خواهی دید که آن لحظه
"هرگز" نخواهد رسید.....!
#شبتون_خدایی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi