روز ارتش جمهوری اسلامی ایران مبارک باد #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

#ما‌راپسران‌جنگ‌آفریده‌اند!!!🤙🏿😎 از کریدور زمینی‌ تا قلب‌ صهیونیست ؛ محاصره‌هست‌انبارهای‌عقیده‌هاو سلاح‌هاپُراست‌و‌آماده‌ ؛ راهِ‌قدس‌ازپاکسازی‌عقیده‌هامی‌گذرد ... #راه‌پاستورباید‌پاکسازی‌شود ...✌️ #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

#شهـــیدبابڪ‌نوری🌱 به تو حسادتـــــ میڪنند تو مڪن، تو را تڪذیبـــــ میڪنند آرام باش، تو را می ستایند فریبـــــ مخور، تو را نڪوهش میکنند شِڪوه مَڪُن، مردم از تو بد میگویند اندوهگین مشو همه مردم تو را نیڪ میخوانند مسرور مباش، آنگاه از ما خواهی بود، حدیثی بود ڪه همیشه در قلبـــــ من وجود داشتـــــ از امام پنجم… . #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

💔 اگر نگاه به #نامحرم را کنترل کنی، #نگاه_خدا روزی‌ات می‌شود. ‎ #شهید_محمد_بلباسی #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

#یاکریم ما با حسن به عشق حسین آشـنا شــــــــــدیم دوشنبه امام حسنی💚 #اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

کسی نمی‌توانست از کار جوانی سر درآورد که سرش همیشه توی کار خودش بوده؛ پسری که سالیان سال، بسیجی بودنش را، آن هم بسیجی فعال بودنش را، حتی دوست و فامیل متوجه نشده بود! پسری که خیلی از دوستانش، ‌بعد از شهادتش، متوجه سوریه رفتنش شده‌ اند، این پسر اهل تظاهر نبود، متواضع بود و می‌ گفت؛ من برای دل خودم و اعتقادِ خودم به بسیج رفته ‌ام، و حالا هم برای وظیفه ‌ای که رویِ شانه‌ ام سنگینی می ‌کند، راهیِ سوریه می‌ شوم! 📚بیست و‌ هفت روز‌ یک لبخند شهید بابک نوری هریس🕊🌷 #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

#قسم به ترڪش وقطع نخاع و جانباز قنوت و دست جداے #حسین_خرازی ڪه تارَمَق به تن هست، #مڪتبی هستم #حسینیم، #حسنیم ، #زینبی هستم #شهیدحسین_خرازی #یادش_باصلوات #الله_اڪبر #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

رهبر من، آقاے من... بهار ۸۳سالگیتان مبارڪ 😍 👌🏻 ۲۴ تیر ماه تاریخ شناسنامه اے تولد امام خامنه ای (حفظه الله) استــ و تاریخ دقیق تولد ایشان، ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ هستــ . به بهانه سالروز تولد حضرتــ آقا:❤️ هر چند همه دوستــ دارند شما را "آقا" صدا کنند ولے ... به جمع دانشجویان که می رسی، قامتــ "استاد" برازنده شماست😌❤️ در میان نظامیان ڪه می آیے، هیبتــ "فرماندهی" تان دل دوستان را شاد و دل دشمنانتان را می لرزاند😏 روز پدر که می آید می شوید مهربانترین "بابا" ی دنیا 💚 روز جانباز که می شود، همه دستــ "جانباز" شما را به هم نشان می دهند ... ۹ دی که می رسد قصه "علی" می شوید در جمل💪 🌤 راستی اصلا مهم نیستــ تاریخ تولدتان ۲۹ فروردین استــ یا ۲۴ تیر؛ همه اینها بهانه استــ آقاجان! بهانه ایستــ ڪه ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را داده استــ، خدا را برای این نعمتــ شکر می گوییم... #اللهم_احفظ #قائدناالامام_خامنه_اے 🙏 سلامتی آقا(حفظه الله) صلواتــ 😍🌺 #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

‍ 💢رفتار یک مدافع حرم در برابر زن بدکاره موتورش را کنار خیابان نگه‌ داشت و به‌طرف زن بدحجاب رفت! کم مانده بود چشمان علی از حدقه بیرون بزند. اسدالله مقابل زن ایستاد و گفت: خانم ببخشید! شما این‌ وقت شب اینجا کنار خیابون چه کار می‌کنید؟! زن با غمزه نگاهی به سر و وضع اسدالله انداخت و با خنده گفت: دارم کاسبی می‌کنم! منتظر مشتری‌ام... تو و رفیقت مشتری هستید؟ ارزون حساب می‌کنم تا مشتری دائمی شید! صورت اسدالله سرخ شد، گفت: قیمتت چقدره! شبی چقدر کاسبی می‌کنی؟! با این حرف اسدالله نزدیک بود علی سکته کند. عقب‌عقب رفت و افتاد داخل جوی آب! زن گفت: به‌به... برادر شما هم بله! الکی ریش می‌ذاری؟! رد گم کنیه مارمولک؟! حالا چون پسر خوبی بودی و رفتی سر اصل مطلب امشب رو ارزون حساب می‌کنم! صد تومن خیرشو ببینی! اسدالله دست در جیب لباسش کرد و مبلغی پول بیرون آورد، رفت سمت علی و گفت: سی تومن بده! علی داشت قبض روح می‌شد و زبانش بند آمده بود. به‌ سختی گفت: آقااسدالله! جون مادرت ما رو بی‌خیال‌شو! من نون حلال خوردم توی عمرم از این کارها نکردم به امام حسین (ع). اسدالله گفت: «چرا چرت‌ و پرت می‌گی؟ پول‌ داری یا نه؟!» به‌زور پول را از علی گرفت و رفت طرف زن. علی بلند فریاد زد: من راضی نیستم! اسدالله هم گفت: مهم نیست! راضی می‌شی.... اسدالله رفت طرف زن و پول را به او داد و گفت: بفرمایین! صد تومنه، این هم روزی امشب شما! حالا تشریف ببرید منزل، کنار خیابون خطرناکه.... آمد طرف موتور و سوار شد، علی نگاهی به زن انداخت. حال او هم دست‌کمی از حال علی نداشت. هر دوی آن‌ها از کار اسدالله شاخ درآورده بودند. اسدالله گفت: سوار نمی‌شی برادر؟ علی با شرمندگی سوار شد و راه افتادند. برگشت به‌ طرف زن، همچنان مات و مبهوت به آن‌ها نگاه می‌کرد و بعد راهش را گرفت و رفت. 🔺آنچه خواندید گوشه‌ای از رفتار جوانمردانه شهید مدافع حرم فاطمیون "اسدالله ابراهیمی" است که در کتاب «بهار، آخرین فصل» به قلم مرتضی اسدی از سوی انتشارات روایت فتح به رشته تحریر درآمده است. #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

#حر انقلاب شهید طیب حاج رضایی شهید شاهرخ ضرغام #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

#مناسبتی #روزارتش 🌹برادر ارتشے! تو، خورشید روزهاے خاڪسترے دفاع بودے و پرنده جانت، شڪستن قفس هاے وابستگۍ را به ما آموخت. آمدے تا ڪوچه هاے وارستگۍ و اقتدار را عابر باشیـم و عشـق به وطن، راز همیشه بودنمـان باشـد. روز ارتش مبارڪ باد.🌹🌹 #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi