eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.2هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
24.9هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐ از هادی ذوالفقاری پرسیدم، هادی از چیزی ناراحتی!؟ چرا اینقدر گرفته‌ای؟ گفت: خیلی از وضعیّت حجاب خانم‌ها توی تهران ناراحتم! وقتی آدم توی کوچه راه میره نمی‌تونه سرش رو بالا بگیره! بعد گفت: یه نگاه حرام آدم رو خیلی عقب می‌اندازه! ⚘الهی بشی 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
اذان ابراهیم هادی.mp3
5.58M
اذان شهید ابراهیم هادی 🍃🌹@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
♦️یاد گرفته ام ؛ بحث کردن با انسانِ احمق ؛ شخصیت و شعورِ خودم را می برد زیرِ سوال ...! گاهی باید بی منطق ترین توهین ها را هم ... نادیده انگاشت ... چاره ای نیست !!! وقتی که قرار نیست کسی بفهمد ؛ آب در هاون کوبیدن ، از منطق و آرامشِ خودم می کاهد ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
پنجشنبه به رسم کهن یاد میکنیم از آنها که وقتشان و مکانشان از ما جداست یاد میکنیم از آنها که دلتنگشان میشویم💛 شادی روح اموات، فاتحه و صلوات 🙏🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
یکی از اولین نیروهای فاطمیون بود مردی پرتلاش و دلسوز بود👌 آخرین بار که او را دیدم یک ماه قبل از شهادتش بود با شوخی بهش گفتم : سید جان نورانی شدی نکند شهید بشی ⁉️باحسرت گفت ما کجا وشهادت کجا😔گلویش را بغض گرفت گفت تمام دوستانم دستمزدشان را گرفتند ، رفتند😭ولی من لایق نبودم دیگه خسته شدم کاش بی ‌بی زیـنب (س)دستمزد منو هم می‌داد می‌رفتم😢من بهش گفتم :سید جان فعلا کار داری بهت نیاز است ، گفت : بیشتراز ۳سال خدمت کردم دیگه بسه سرانجام در ایام محرم دستمزدش را گرفت و با لب خندان به جمع دوستان شهیدش پیوست.💔 راوی : همرزم شهید 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هدایت شده از کانال خوشبختی 🌹
☀️زیباتر از صبح.. سلام صبحگاهی است. خدا جونم... "سلام" زندگي... "سلام" دوستان خوب "سلام..." صبحتون بخیر زندگیتون آباد.. ⠀ @asshgjj ┗━━━🍃━━━┛
بسم الله الرحمن الرحیم خدای مهربانم تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو با نام تو آغاز می کنیم. خدایا به امید خودت ‎‌‌ ‎‌‌ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌷روزتان ‌معطر به ‌عطر صلوات🌷 اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم                   ‎‌‌       🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸 آدینه ی زیبای آبان ماهتون 🍃 شاد و بی نظیر 🌸 خوشی هاتون جاری 🍃 شمع وجودتون نورانی 🌸 بخت و اقبالتون بلند 🍃 وشادی هاتون از ته دل💞 🌸صبح جمعه تون به شادی🙂 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
مقدمه ی شدن سپردن دستت به دست خوبان است . و چه خوبی بهتر از ... دلت رو بسپر به شهدا، لحظه هات بوی خدا میگیره، دور گناه رو خط میکشی 🌷 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شانزدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💠 انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!💠 🌸مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌‌کنند و شانه‌‌هایشان از شدت گریه تکان می‌‌خورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌‌اید؟ 🌸ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: «آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌‌روند دنبال کار خودشان و هیچ‌کدام برای فرج من دعا نمی‌‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!» و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم... 📘 کتاب مهربان‌‌تر از مادر انتشارات مسجد مقدس جمکران روز ظهور تو، چه سرافکنده می‌شوند آنان‌که در دعای فرج کم گذاشتند... ♦️ اللهم عجل لولیک الفرج ♦️ تعجیل در ظهور آقا، صلوات 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
😍(شهیدابراهیم هادی)♥️ همه ی انسان ها غالبا شرایط سختی برای زندگی دارند.😕 ابراهیم هم شرایط سختی داشت ودر یتیمی بزرگ شده بود خانه آن ها کوچک بود و بدون پدر و پشتوانه زندگی کرد.😊🙃 دنیا برای آدم های خوب و بد جای سختیست ولی مهم این است که سر افراز از این دنیا بیرون بروی.😌💕 وگرنه همه اش می گذرد ...😏☺️🌱 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ ﺣﺘﯽﺍﮔﺮﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻗﺪﺭﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍﻧﺪﺍﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺫﺍﺕ ﻭﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ.. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
وقتے همہ چیز را به تو مےسپارم نور بےڪران تو در من جریان مےیابد ودعایم بہ بهترین شیوه‌ی ممڪن متجلے میشود... پس هم‌اڪنون خود را در آغوش تو رها مےڪنم تا تمام آشفتگی‌ها و سردر گمےهایم در حضور امن و گرمِ تو بہ آرامی ذوب شوند واز میان بروند.. الهےآمین به نام خدای همه 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
حبه نور فَاذْکُرُوني‏ أَذْکُرْکُمْ ~• به یاد من باشید تا به یاد شما باشم ( بقره/۱۵۲ ) 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
درد فراق تو روز و شب نمی‌شناسد به استخوان که می‌رسد... باران می‌گیرد! عجل لولیک الفرج 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
و تـو ای زندگی یک بـار دیگر صدایم کن شاید ذهن سرگردان مـن بـه آغاز دیگری برسد دیر نیست زمین هنوز هم بـرای خوشبختی همه‌ یِ انسانها جا دارد... سلام پگاه شنبتون خوشرنگ🍂🍃 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي 🍃تَحَبَّبَ إلَيَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي.. 🌸قربون اون خدایی 🍃که با من مهربونی میکنه 🌸بهم محبت میکنه 🍃با اینکه از من بی نیازه... 🌸چراغ امیدتون روشن 🍃وجودتون سلامت 🌸غم از احوالتون دور 🍃لبخند کُنج لباتون 🌸و دعای خیر همه 🍃در این هفته همراه زندگیتون🌸 سلام صبحتون زیبا 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
« يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ » ای خداوندی كه دست رد بر سینه بندگانِ پرتوقعِ خود نمی‌زنی... صحیفه سجادیه / ۴۱ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔹مادرگفت: نرو🚷بمان! دلم میخواهد عصای دستم باشد. گفت:هرچه توبگویی فقط یک سوال! میخواهی پسرت عصای این دنیایت باشد یا ⁉️ مادرش چیزی نگفت و با اشک😢 اش کرد. 🔺جوان ساله ای از لشگر و در حالیکه یاعلی میگفت سر از بدنش جدا کردند. 😭😭 قیمت این لحظات چند⁉️⁉️ اولین شهید بی سر مدافع حرم 🌷 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
❤️ عجل الله تعالی فرجه الشریف: 🌸هر يك از شما بايد كارى كند كه با آن به محبّت ما نزديك شود... 📚 ، ج۵۳ ، ص۱۷۶ 👈این یک هفته ای که گذشت، واسه امام زمانت چیکار کردی؟! ‌🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌹 11 آبان ماه سال 1342، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شدند. ♦️طیب حاج رضایی که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود، شب هنگام در معرض تیر سربازان قرار می گیرد تا به خاطر حمایت از امام خمینی (ع) که آن سالها آرام آرام نهضت انقلابی خویش را گسترده می نمود، تیرباران شود. اما چه می شود که چنین شخصیتی به گفته خودش، ندیده، خریدار امام (ره) می شود؟! ♦️امیر حاج رضایی می گوید:در دادگاه مي گفتند شما دسته راه مي انداختيد و روي علم ها عکس آيت الله خميني را مي گذاشتيد. طيب هم گفت؛ «من هميشه به مراجع تقليد اعتقاد داشتم و احترام مي گذاشتم. قبلاً هم عکس آيت الله بروجردي را مي گذاشتم و حالا هم عکس آيت الله خميني را مي گذارم و باز هم اگر باشم از عکس آنها استفاده مي کنم.» اين چيزهايي بود که من خودم در دادگاه شنيدم. به هرحال شنبه 11 آبان، ساعت 5 صبح اين اتفاق افتاد و اعدام شد. ♦️امیر حاج رضايي درباره اعدام طیب حاج رضایی میگوید : صحنه خيلي بدي بود. ما که در مراسم نبوديم اما آنها جسد را تحويل دادند. وقتي تحويل دادند و جسد را ديدم، بعد متوجه نشدم، چطور من را بلند کردند. چيزي حدود 17، 18 تا گلوله خورده بود و تمام رگ و پي اش زده بود بيرون. يعني بدن تمامش شکافته شده بود و هنوز چشم هايش بسته بود. آن بنده خدا اسماعيل رضايي، افتاده بود و تير خلاص را توي دهانش زده بودند اما عموي من با صورت خورده بود زمين و صورتش هم خون آلود بود که آن تير را به شقيقه اش زدند و گفتند؛ تير خلاص... من خودم آن صحنه را ديدم تا جايي هم که يادم مي آيد، غسال مدام پنبه توي اين سوراخ ها مي کرد. يعني همه جاي بدن سوراخ سوراخ شده بود. يک شمايل شهيد گونه يي داشت. به هر حال من را بيرون آوردند و نفهميدم چه کسي من را بيرون برد. نشسته بودم و مي ديدم که دارند طبق وصيتش در شاه عبدالعظيم کنار مادرش، خاکش مي کنند. ♦️آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم. هدیه ای بفرستیم به روح تمامی شهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ای با شهدا 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi