eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
30.5هزار عکس
27.6هزار ویدیو
74 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بارالها🙏 چشم امیدمان به رحمت توست🌼 از فضل و کرم خود بر ما ببخش و نگاه مهربانت را ازما نگیر🙏 آمین 🙏 🍃🌹
خدایا ما بنده توئیم و بنده را جز اطاعت نشاید!!! به ما الفبای بندگی بیاموز. .. به نام خدای همه 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور✨ إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۚ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی است، اگر ایمان بیاورید و پرهیزکاری کنید، خدا پاداش هایتان را می دهد و از شما نمی خواهد که اموالتان را در راه خدا انفاق کنید. -آیه ۳۶ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
بوی پیراهنی ای باد بیاور ، ورنه غم یوسف بکشد عاشق کنعانی را .. سلام گل همیشه بهارم✋ صاحبنا💚 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خدا هر روز صبح زنگ بیدار باش را می زند! خورشید می تابد و شهر، خمیازه می کشد! گل ها، رو به سوی آسمان می کنند و شاداب می شوند! سلام! روزتون با طراوت🌻 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فرصت هارفتنی ست و حسرت ها ماندنی... لذت های کوچک ودم دست امروز را فدای رویاهای واهی فردا نکنیم سلااااام حالِ دلتون خوب🌷 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 یڪ مُرغِ گرفتار در این گلشنِ ویرانـ تَنها بہ قَفَس ماند و شَهیدانـ هَمہ رفتَند💔⇉ ♡ شَهٰادَٺْ رویٰاے ناتَمومہٖ♡ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#رمان_فنجانی_چای_با_خدا☕️ #قسمت_ششم همه چیز به هم ریخته بود. انگار هیچگاه، دنیا قصد خوش رقصی برای م
☕️ هنوز کفشهایم را از پایم درنیاورده بودم که صدای جیغ مادر و سپس طوفانی از جنس دانیالِ مسلمان به وجودم حمله ور شد. همان برادری که هیچ وقت اجازه نداد زیر کتک های پدر بروم، حالا هجوم بی مهابایش، اجازه نفس کشیدن را هم میگرفت و چقدر کتک خوردم.. و چقدر جیغ ها و التماس های مادر، حالم را بهم میزد.. و چقدر دانیال، خوب مسلمان شده بود.. یک وحشیِ بی زنجیر.. و من زیر دست و پایش مانده بودم حیران، که چه شد؟؟ کی خدایم را از دست دادم؟؟ این همان برادر بود؟؟ و چقدر دلم برایِ دستهایش تنگ شده بوده.. چه تضاد عجیبی.. روزی نوازش.. روزی کتک. یعنی فراموش کرده بود که نامحرمم؟؟ الحق که رسم حلال زاده گی را خوب به جا آورد و درست مثل پدر میزند.. سَبکش کاملا آشنا بود.. و بینوا مادر که از کل دنیا فقط گریه و التماس را روی پیشانی اش نوشته بودند.. دانیال با صدایی نخراشیده که هیچگاه از حنجره اش نشنیده بودم؛ عربده میزد که (منو تعقیب میکنی؟؟ غلط کردی دختره ی بیشعور.. فقط یه بار دیگه دور و برم بپلک که روزگارتو واسه همیشه سیاه کنم). و من بی حال اما مات مانده.. نه، حتما اشتباه شده.. این مرد اصلا برادر من نیست.. نه صدا.. نه ظاهر.. این مرد که بود..؟؟؟ لعنت به تو ای دوست مسلمان، برادرم را مسلمان کردی.. از آن لحظه به بعد دیگر ندیدمش، منظورم یک دل سیر بود.. از این مرد متنفر بودم اما دانیالِ خودم نه.. فقط گاهی مثل یک عابر از کنارم درست وسط خیابان خانه و آشپزخانه مان رد میشد.. بی هیچ حسی و رنگی.. و این یعنی نهایت بدبختی.. حالا دیگر هیچ صدایی جز بد مستی های شبانه پدر در خانه نمیپیچید.. و جایی، شبیه آخر دنیا… مدتی گذشت. و من دیگر عابر بداخلاقِ خانه مان را ندیدم، مادر نگران بود و من آشفته تر.. این مسلمان وحشی کجا بود؟؟ دلم بی تابیش را میکرد. هر جا که به ذهنم میرسید به جستجویش رفتم. اما دریغ از یک نشانی.. مدام با موبایلش تماس میگرفتم، اما خاموش.. به تمام خیابانهایی که روزی تعقیبش میکردم سر زدم، اما خبری نبود.. حتی صمیمی ترین دوستانش بی اطلاع بودند.. من گم شده بودم یا او؟؟؟ هر روز به امید شناسایی عکسی که در دستم بود در بین افراد مختلف سراغش را میگرفتم، به خودم امید میدادم که بالاخره فردی میشناسدش. اما نه.. خبری نبود.. و عجیب اینکه در این مدت با خانواده های زیادی روبه رو شدم که آنها هم گم شده داشتند. تعدادی تازه مسلمان.. تعدادی مسیحی.. تعدادی یهودی.. مدت زیادی در بی خبری گذشت. و من در این بین با عثمان آشنا شدم. برادری مسلمان با سه خواهر. مهاجر بودند و اهل پاکستان. میگفت کشورش ناامن است و در واقع فرار کرده که اگر مجبور نبود، می ماند و هوای وطن به ریه می کشید. که انگار بدبختی در ذاتشان بود و حالا باید به دنبال کوچکترین خواهرش هانیه، که ۲۲ سال داشت ، خیابانها و شهرها را زیرو رو میکرد.. 📌ادامه دارد ... ✍نویسنده:زهرا اسعد بلند دوست 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
از دل خاک فکه شهيدی يافتند که در جيب لباسش برگه ای بود: بسمه تعالی جنگ بالاگرفته است، مجالی برای هيچ وصيتی نيست، تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حديثی از امام پنجم می‌نويسم: به تو خيانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذيب می‌کنند، آرام باش. تو را می‌ستايند، فريب مخور. تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن. مردم شهر از تو بد می‌گويند، اندوهگين مشو. همه مردم تو را نيک می‌خوانند، مسرور مباش، آنگاه از ما خواهی بود »… ديگر نايی در بدن ندارم خداحافظ دنیا یازهرا... ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💠بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم علی جمشیدی: 🍃🌸در اوضاع سیاسی کنونی که نایب بر حق حضرت ولیعصر امام خامنه ای (مد ظله العالی) به علَم را بر دوش گرفته و رجال سیاسی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمی کنند، بایستی بچه های مذهبی ( هیئتی و مسجدی ) خود را فدا کنند. فرمایشات نایب بر حق امام زمان (عج) را کلمه به کلمه اجرا نمایند ؛ چه در باب علم و چه در باب نفس و چه در باب سیاست.!!! 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
‼️ ✅ خدا نڪند ڪه حرف زدن و نگاه ڪردن به نامحرم برایتان عادی شود..! پناه می‌برم به خدا از روزی ڪه گناه، فرهنگ و عادت مردمم شود...!😔 🔺سخن شهید ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 پیڪر پسرشونو ڪه آوردند چیزِے جز دو سه ڪیلو استخوان نبود... پدر سرشو بالا گرفت و گفت: "حاج خانوم غصه نخورےها!!! دقیقا وزن همون روزے ڪه خدا بهمون هدیه دادش... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi