#راه_کربلا
دو روز وقت بود و #آقاحمید شبانهروز توی آن چادر بود.به هر گردانی میگفت از کجا باید بروند و با چی و چطور.ماکت درست مثل جزایر مجنون بود. زمین را کنده بودند و توش آب ریخته بودند.حمید با پاچههای بالازده و بیل به دست میرفت توی آب و میگفت هر جای آنجا کجاست.مثلاً میگفت: «اینجا جزایر مجنون است، شمالی جنوبی.اینجا دجله و فرات است. این پل طلاییه است. اینجا هم #راه_کربلا..
یادم است شهیدمشهدی عبادی گفت: #حمید_آقا! تو را خدا راه کربلا را نزدیکترش کن زودتر برسیم. این جوری خیلی دورست!!
بچهها رفتند کربلا را از روی ماکت برداشتند آوردند کنار جزایر مجنون و گفتند: «اینجوری بهتر شد.» و #خندیدیم..😊
@shahidbakeri31