#فرمانده_نجیب
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل:
بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس #یاداباعبدالله و #شهدا بدهید
#یاد_اباعبدالله
#یاد_شهدا
#وصیت_شهدا
#شهید_مهدی_باکرے
#فرمانده_لشکر۳۱_عاشورا
#الله_بنده_سی
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#بر_شهدا_صلوات
@shahidbakeri31
سردارشهیدمهدی باکری
#دقت_شدید_بر_روی_بیتالمال: - بهش گفتم:توی راه که بر می گردی,یه خورده کاهو و سبزی بخر. - گفت:من سر
رعایت ❌بیت المال❌ را از #شهدا یادبگیریم
سردارشهیدمهدی باکری
#شهیدجاویدالاثرآقامهدیباکری❤️😊 @shahidbakeri31 👇👇👇
#دیدنت_آرامبخش_هست_فرمانده😊
#خاطره🤗
#شهدا_و_بیتالمال
آخرای برج دهم سال۶۳ #فرماندهان به ما ابلاغ کردن که آماده و راهی ماموریت چند روزه شویم
رفتیم #سد_دز چند روز آنجا پشت سرهم بودیم
بعد چند روز #آقامهدی با هئیت همراهش تشریف آوردند صد دز
همه رزمنده ها از آمدن آقامهدی به آنجا تعجب کردند بعد فرماندهان گفتند چند تا قایق آماده کنیم که فرماندهان سوار قایق شوند بروند بالای تپه کوچکی ک در صد دز بود
#شهیدباکری و بقیه فرماندهان همراهشان نقشه های بزرگی داشتند
بسیجیانی که تجربه قبلی داشتند گفتند که صددرصد عملیاتی در پیش رو داریم که این عملیات آب وخاکیه
بعد از چند ساعت #آقامهدی برگشتند
سکانانی که قایق را میراندند مقابل آقا مهدی مانورتگزازی انجام دادند
یکی از سپاهیان که بچه اردبیل بود موتور قایق از دستش در رفت افتاد توی آب بعد من طناب و برداشتم رفتم زیر آب
نفس کم آوردم و نتوانستم طناب را ببندم به موتور آب
از آب امدم بیرون آقامهدی که اونجا بود گفن نه دوباره نرو؛ دیگر اجازه نداد برم زیر آب و گفت نفس کم آورده ای و خفه میشید
گفت این #موتور_بیت_الماله و بخاطر من افتاده توی آب تا اون موتور از آب بیرون نیاد من خودمو مقصر میدونم ...
بیسیم زدند و بچه های غواص آمدند و موتور را از آب کشیدند بیرون
آقامهدی با چهره خندان گفتند حالا راحت شدم...
👈درحالی که بعضی از مسئولین امروزی خطا میکنند وخیلی راحت از روش میگذرند....
#شهیدمهدیباکری #شهدا #بیت_المال #باکری #اخلاص #مردعمل #شهادت_اتفاقی_نیست... #شهادت_هنر_مردان_خداست #آقامهدی_چنین_بود_آیا_ما_هم_عمل_میکنیم؟؟! ♡شادی روحشون صلوات♡
#راوی: جناب آقای قدرت حبیبی از اردبیل
@shahidbakeri31
#شهدا_و_حجاب!!!
یکم فکر کنیم شهدا چرا ازهمه چیزخودشون گذشتند ورفتند؟!
آیا شهدا رفتند که تو روز روشن بیای چادر از سر دختران این سرزمین برداری ؟؟!! یاد کربلا افتادم😔روضه حضرت زینب💔
🌷 #حجاب__مقنعه__شهدا
حمید به این چیزها خیلی حساس بود.
به من میگفت« فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند ؟
میگفتم: مقنعه را میگویی؟
میگفت : نمیدانم اسمش چیه؟
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و
روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست..
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی..
گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟
خندید گفت: هر دوش..
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ،
تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده ...
(ببینید شهدا چقدر حساس بودند رومساله #حجاب) حالا درکش بااهلش...
#جاویدالاثر #شهیدآقاحمیدباکری #شهدا 🌷 #حجاب
@shahidbakeri31
دنیا به وسعت قفسی تنگ خواهد شد/ وقتی دلت برای #امامحسین تنگ میشود...😔
#شبجمعهشبزیارتیآقااباعبدالله(ع) و یاد #شهدا باذکر صلوات
@shahidbakeri
هرگاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند.
#شهید_گمنام
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_مهدی_باکرے
#شهید_حمید__باکرے
@shahidbakeri31
هرگاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_مهندس_ابوالمهدی
#حاج_قاسم
#جان_فدا
@shahidbakeri31
هرگاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند.
#کهف_الشهدا
#صلوات
@shahidbakeri31
هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند.
#یادشهداباصلوات
@shahidbakeri31
هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله(ع) شما را یاد میکنند.
#صلوات
@shahidbakeri31
#ماجرای_رفتگر_شدن_شهردار
رفتگر محله چهرهاش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است!
قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمیدادند.
میگفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار.
آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار.
#شهدا
#شهید_مهدی_باکری
#آقای_شهردار
صلوات
@shahidbakeri31
آنچه شهید باکری را از دیگران متمایز می کرد ، اخلاص، تواضع ، اصرار بر عبادت ، نماز اول وقت و دعا های شبانه ایشان بود، آن شهید بزرگوار در لباس پوشیدن ، خوردن و خوابیدن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود و هیچ علاقه ای نداشت که فرقی به لحاظ ظاهر با دیگران داشته باشد.
#شهید_مهدی_باکری با آنکه خود عاشق #شهادت بود و در نماز و دعاهای خود، فیض شهادت را از خداوند متعال مسالت می کرد ، ولی در حفظ جان و سلامتی افراد زیر دست بسیار حساس بود، توصیه های ایشان برای حفظ جان و سلامتی سربازان و بسیجیان مشهور بود و حتی به انحاء مختلف تلاش می کرد در مقاطع و مواضع خطرناک به جای دیگران انجام وظیفه کند.
#بروایت_دوستان
#شهید_مهدی_باکری
هدیه به #شهدا صلوات
@shahidbakeri31
اشكال دارد خانوم!
زندگي كردن با افرادي مثل #آقامهدي سختي دارد. من هم سختي كشيدم. از اين شهر به آن شهر سفر كردم. نگران و مضطرب بودم. هر لحظه منتظر خبر هاي ناگواري بودم؛ اما بهترين دوران زندگي ام در كنار ايشان بود. زندگي با آقا مهدي خيلي شيرين بود....
يك بار، خودكاري از ميان وسايلش برداشتم تا برايش چيزي بنويسم. وقتي متوجه شد، نگذاشت. گفت: خودكار مال من نيست. مال بيت المال است.
گفتم: مي خواستم دو سه كلمه اي بنويسم، همين!
گفت: اشكال دارد خانوم!
#شهدا و #بیت_المال
#فرمانده_شهید_مهدی_باکری
صلوات
@shahidbakeri31
هر آنچه که می خواهید با واسطه از #شهدا؛ در نماز اول وقت طلب کنید.
(شهید محمود کاوه)
@shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️مقام وعظمت #شهید(آیات ۱۶۹تا۱۷۱ آل عمران)❤️
آیا تا حالا به این آیه دقت کردیم که چرا بر پیامبر خدا نازل شد؟ ...
🍀هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند،مرده مپندار،بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
(آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آل عمران)
هدیه به جمیع #شهدا صلوات
@shahidbakeri31
#شهید_مهدی_باکری: #فرمانده دلاور لشکر عاشورا در سخنانی به تعریف #مفهوم_پاسداری و وظایف #پاسداران در انقلاب اسلامی اشاره کرده است:
#پاسداری از دیدگاه #شهیدباکری یعنی #حراست از وحی ادامه راه انبیا و ائمه، صلحا، شهدا. #حفاظت از مکتبی که پیامبر(ص) زحمتها کشید و جنگید، امام حسین (ع) برایش شهید شد. #خون ها و#جانها برایش دادند.
#پاسداری_تکلیف_است #نه_ماموریت
#پاسداری الگو است، یک پاسدار و رزمنده بایستی از خیلی چیزها که #حرام_هم_نیست_بگذرد.❌
#خصایل_پاسداری شامل: روحیه شاد و بشاش، ایثار، #شهادت طلبی، میل به کار، ترک دنیا، امیدواری، صبر و مقاومت، توکل، رحماء بینهم، کار برای خدا، #امین_بیتالمال_بودن، دلسوزی، عارف و عابد، متحمل مشکلات بودن، #داشتن_اخلاقاسلامی، #کنترل خود در هر شرایطی، #پرهیز از عصبانی شدن و اشتباه نمودن، #درک محتوای عمیق اسلامی مسئولیت، توجه نمودن خود و نیروها به #نماز، #وفای به عهد داشتن و دقیق بودن در وعده ها و حضور به موقع در جلسات، رعایت کردن سلسله مراتب، یادی از #شهدا کردن، ارزیابی دقیق و صحیح نیروها و برادران بسیجی جهت کادرسازی است.
@shahidbakeri31
۲۲ اسفند روز بزرگداشت #شهدا گرامی باد🌹
#شهیدان را به نوری ناب شویم
(قیصر امین پور)
#هدیه_به_جمیع_شهدا_صلوات
@shahidbakeri31
در دوران جنگ یک وقتی همسفر شدیم با جانشین #شهیدمهدیباکری فرمانده لشکر 31عاشورا، از ایشان سئوال کردم: چه شد که از مناطق مختلف خوزستان، #دزفول و شمال آن را جهت مقر لشکر انتخاب کردید؟ با توجه به اینکه از #جبهه ها دورتر شده اید و تدارکات شما مشکل تر می شود. ایشان گفت: زمانی که ما می خواستیم مقر لشکر را پیدا بکنیم. از اهواز شروع به گشتن نمودیم و مناطق مختلف را زیر پا گذاشتیم. ولی مورد موافقت شهید باکری قرار نمی گرفت! تا اینکه از اهواز به طرف شمال خوزستان راهی شدیم. و به شوش رسیدیم. ولی در شوش نیز جایی را پیدا نکردیم و به دزفول آمدیم...
💠در نهایت این مقر فعلی را پیدا کردیم و ایشان این محل را تایید کرد و گفت: اگر سپاه دزفول این مکان را به ما تحویل بدهد بسیار خوب خواهد شد. از شهید مهدی باکری سئوال کردم: چرا این محل را انتخاب کردید و چرا دزفول؟ ایشان گفت: من چیزی از این شهر می دانم که شما نمی دانید. من آن موقع نفهمیدم که منظور ایشان چه بود تا اینکه زمانی رسید که #هواپیماهای عراق مقر لشکر را بمباران کردند و شرایط بسیار بدی در پادگان بوجود آمد. عده ای به شهادت رسیده و تعدادی مجروح و بسیاری نیز شوکه شده بودند. واقعا اوضاع از دست ما خارج شد. در همین بین، با کمال تعجب دیدیم. تعداد زیادی وانت بار و ماشین های شخصی و موتور سیکلت از شهر برای کمک رسانی به #پادگان آمدند و تا ما بخواهیم خودمان را سامان بدهیم مردم دزفول تمام #شهدا و مجروحین را به بیمارستان افشار منتقل کردند. بعد از اینکه اوضاع را آرام کردیم به همراه تعدادی از نیروها سریع خودمان را به بیمارستان رسانده تا اگر احتیاج به اهداء خون باشد بتوانیم کمک بکنیم.
💠در بیمارستان با صحنه ها ی بسیار عجیبی مواجه شدیم. صف تویلی از مردم دزفول، درب بیمارستان ایستاده و آماده ی اهداء خون بودند و انتظار می کشیدند تا هرچه سریعتر خون بدهند. به همین خاطر و با توجه به ازدحام جمعیت، نیروها را که از بمباران شوکه شده بودند به لشکر بازگرداندیم. سالن بیمارستان و حتی حیاط، مملو بود از مجروحین، و هر مجروحی که روی زمین قرار داشت مردان و زنانی در کنار و بالای سر آنها و مواظب آنها بودند و می دیدم سرم در دست داشته و بالای سر آنها ایستاده بودند. با چشم خود می دیدم که تعدادی از آنها سر مجروحین را بر دامن گذاشته و با کمال ملاطفت آن ها را نوازش می کردند. با دیدن این صحنه ها یاد صحبت شهید باکری افتادم که می گفت: من چیزی از این مردم دزفول می دانم که شما نمی دانید و بعدها می فهمید که #دزفولی ها چه مردمانی هستند.
#راوی: بهرام صالحی
برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی شهر نمونه دزفول اثر غلامحسین سخاوت و ناصر آیرمی
@shahidbakeri31