7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 *اربعینیها*
*یادتان باشد که ستون به ستون، مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید*
💔 *اربعینیها*
*وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهنهایشان مینوشتند* :
🌹 *یا زیارت یا شهادت😭*
💔 *اربعینیها*
*میانِ هرولههای بینالحرمین، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارتِ شش گوشهی اربابـــــ پرپر شـــدند*
💔 *اربعینیها*
*نمیدانم از کدام مرز میگذرید اما؛ یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای*
*خسروی... مهران… چذابه… حاج عمران…شلمچه…*
💔*یادتان نرود
ملتی باهزاران سرباز افتادتا
نهضت اربعین پاگرفت...
باهرقدمی برداشته اید شهدا رایادکنید...تا اونهاهم شمارونزد اربابشون یادکنند...
💔*اربعینی ها*
*التماس دعای فرج برای عزیزدل حضرت زهرا (س)
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#داستان
در درون خود چه دارید؟
سالها پیش کشور آلمان به دو بخش تقسیم شده بود، آلمان شرقی و آلمان غربی و دیواری شهر برلین را به دو قسمت برلین شرقی و برلین غربی تقسیم کرده بود.
یک روز، افرادی از برلین شرقی کامیونی پر از زباله و خوراکیهای گندیده متعفن را به سمت غربی دیوار یعنی برلین غربی ریختند.
مردم برلین غربی به سادگی می توانستند تلافی و انتقام جویی کنند، ولی این کار را انجام ندادند! ولی به جای آن کامیونی پر از کنسروهای خوراکی،بسته های نان و شیر و دیگر مایحتاج خوراکی تازه را در سمت شرقی دیوار یعنی برلین شرقی با نظم آنجا گذاشتند.
و بر روی بسته ها تابلویی نهادند که بر آن نوشته شده بود:
هرکس از آنچه دارد به دیگران می دهد
چه حقیقت زیبایی، ما تنها از آنچه پر هستیم به دیگران می دهیم!
چه چیزی در درون شماست؟
محبت یا نفرت؟
صلح یا جنگ؟
حیات یا مرگ؟
برکت یا لعنت؟
ظرفیت ساختن یا ظرفیت تخریب؟
شما چه چیز به دیگران هدیه می دهید ...؟
دراوج قدرت بودی وتلافی نکردی... کوچه معرفتو پیداکردی!!!
هیچوقت مقابله به مثل نکنیم...
اینطور بیشتربهم می ریزیم...
نزاریم خشونت طلبی باعث آسیب به زندگیمون بشه...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نمی تونیم از کنار
خشم ها و کینه هامون بگذریم
ما اسیر همه ی اون آدمایی هستیم
که به ما صـــــــدمه زدن
و ما رو دچار خشم و کینه کردن ..
برای آرامش وسعادت خودمون هم که شده....بیخیال این چیزابشیم عالیه...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
⚜در زندگی از چيزهای زيادی ميترسيدم تا اينکه آنها را تجربه کردم!
وحالا ترسی از آنها ندارم!
🔸از "تنهايی" ميترسيدم؛
ياد گرفتم:
"خود را دوست بدارم!"
🔸از "شکست" ميترسيدم؛
ياد گرفتم:
"تلاش نکردن، يعنی شکست!"
🔸از "نفرت مردم" ميترسيدم؛
ياد گرفتم:
"به هر حال هر کسی نظری دارد!"
🔸از "درد" ميترسيدم؛
ياد گرفتم:
"درد کشيدن، برای رشد روح لازم است!"
🔸از "سرنوشت" ميترسيدم؛
ياد گرفتم:
"خدای من، توان تغيير آن را دارد!"
🔸از "آينده" ميترسيدم؛
ياد گرفتم:
"ميتوان آينده بهتری ساخت!"
🔸از "گذشته" ميترسيدم؛
فهميدم:
"گذشته ديگر توان آسيب رساندن به من را ندارد!"
اگرمن راجع به آن فکرنکنم.
🔸و بالاخره از "تغيير" ميترسيدم؛
تا اينکه ياد گرفتم:
"حتی، زيباترين پروانه ها هم قبل از پرواز، کرم بودند و تغيير آنها را زيبا ميکند!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادری بدون رسید....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و
بیماری اش عمیقا به خدا عشق
می ورزید.
روزی یکی از دوستانش که اعتقادی
به خدا نداشت، از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج
و بیماری نصیبت می کند،
می توانی دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت:
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،
یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم
سپس آنرا روی سندان می گذارم و
می کوبم تا به شکل دلخواه درآید
اگر به صورت دلخواهم درآمد،
می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،
اگر نه آنرا کنار میگذارم !
همین موضوع باعث شده است که
همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ،
مرا در کوره های رنج قرار ده ،
اما کنار نگذار...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده زیباست این متن👌
میخواستم خدا را نوازش کنم !☔
ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن..
خواستم چهره خداوند را ببینم !🌸
ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر..
خواستم به خانه خدا بروم !☔
ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن..
خواستم نور الهی را مشاهده کنم🌸
ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصلهبگیر.☔
خواستم صبر خدای را ببینم !🌸
ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن..
خواستم خدای را یاد کنم !☔
ندا آمد؛ بربندگانم رحم کن..
خواستم که دیگر نخواهم ..🌸
ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#داستان_آموزنده
🔆بزرگوارى و اهميّت نعمت خداوند
🍂همچنين مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه در كتاب عيون أ خبار الرّضا عليه السّلام داستانى را آورده است كه از جهاتى قابل اهميّت مى باشد:
🍂روزى از روزها امام حسين عليه السّلام در حال داخل شدن به مکانی-، تكّه نانى را مشاهده نمود، آن را برداشت و تحويل غلام خود داد و فرمود: هنگامى كه خارج شدم آن را به من بازگردان .
🍂غلام لقمه نان را از حضرت گرفت ؛ و پس از آن كه آن را تميز و نظيف كرد، خورد.
وقتى كه حضرت ازمکان بيرون آمد، غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: آن لقمه نان را چه كردى ؟
🍂غلام عرضه داشت : يا ابن رسول اللّه ! آن را تميز كردم و خوردم .
🍂امام حسين عليه السّلام فرمود: همانا تو در راه خداوند متعال و به جهت خوشنودى و رضايت او آزاد كردم .
🍂در اين هنگام شخصى در آن حوالى حاضر بود و متوجّه اين جريان گرديد، به همين جهت جلو آمد و خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت : اى سرورم ! - به همين سادگى - او را آزاد گرداندى ؟!
🍂امام حسين عليه السّلام فرمود: بلى ، چون از جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:
🍂هركس لقمه نانى را كه بر روى زمين يا در جائى افتاده است ، ببيند و آن را بردارد و تميز كند؛ و تناول نمايد، در درونش استقرار نمى يابد مگر آن كه خداوند متعال او را از آتش دوزخ آزاد و رها گرداند.
🍂و سپس امام حسين عليه السّلام افزود: من نخواستم كسى را كه خداوند مهربان از آتش آزاد نموده ، عبد و غلام من باشد، به همين جهت او را آزاد كردم .
📚ـعيون الا خبار: ج 2، ص 43، ح 154، بحارالا نوار: ج 66 ص 433، و ج 80، ص186، وسائل الشيعه : ج 1، ص 254. ضمنا همين داستان را به بعضى ديگر از معصومين عليهم السّلام نسبت داده اند؛ و در كتابهاى مختلفى وارد شده است .
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
◇ سیزدهم ارديبهشت ۶۵ درکـربلای فـکه
همچـون مقـتدايش حضـرت ابوالفـضل العبـاس(ع) هـر دو دستش جـدا میشود و چشمانش هم مورد اصابت گلوله قرار ميگيرد. در حالی كه به علت خونريزی شديد دچار عطش شده بود و آب طلب می كرد، نیمه های شب آسمان شروع به باریدن كرد.
◇ دمادم صبح، یارانی که در کنارش بودند دیدند که حسن نیـمخـیز شد و عرضـه داشت :
« الســلام علــیک یــا ابـــاعــبداللـــه ع »
و بعد سـر به زمین گذاشت و به آسمـان پــرکشید ..
◇ مدتی قبل برای دوستان نزدیکش، تاریخ و نحوۀ شهادتش را بیان کرده بود! و دقيقاً روز شهادتش با سالروز تولدش يكی می شود.
◇پیـکر مطهرش ۱۸ روز در سرزمین گرم و سوزان فـکه، زیر آتش بی امان دشمن ماند تا به آغوش خـانواده بازگشت.
📚 گنجینه لشگر ۱۰
#شهـید_محـمدحـسن_حسنـیان
فـرمانده گـردان المـهدی عج
لشــگر ده سیدالشـهدا ع
مزار مطهرش: بهشت زهـرا س
قطعه ۲۴ ردیف۱۴۴ شماره ۳۳
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65