فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فیلمی از تواضع سید ابراهیم #رئیسی که در
فضای مجازی عراق پربازدید شده است.
#شهید_رئیسی
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا_عليه_السلام
🇮🇷https://eitaa.com/shahidbazaz
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه رفیق شهید پیدا کنین!
بعد شروع کنین باهاش رفاقت کنین
بعد از چند وقت اثرش رو توی زندگیتون میببینید🙂
منتها یک شرط داره....! ؟؟؟
💚 https://eitaa.com/shahidbazaz
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎴 ویزای اربعین امسال رو از دست خود امام حسین(ع) بگیر! به نیت شهدا
#ویدیو_رو_ببینید
برای ساخت زائرسرای اربعینی امام زمان(عج) در مسیر مرزهای خسروی و مهران به کمک شما نیاز داریم! تا الان ۱۵ هزار نفر توی ساخت شریک شدن و انشاءالله در ثواب زیارت اربعین همه سهیم هستند.
هزینهی هر آجر با تمام مصالح و هزینههای جانبی ۴۰ هزار تومنه! شماره کارت های #رسمی و #قانونی به نام مسجد حضرت قائم(عج) 👇
●
6037991899988582IR
040170000000206596699008اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
🔻#مسابقه_خطبه_غدیر غدیرستان🔻
سؤال ۱۰ :
طبق فرمایش پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر کدام لقب به حضرت علی علیه السلام اختصاص دارد؟
گزینه 1️⃣ امام
گزینه 2️⃣ وصی
گزینه 3️⃣ امیرالمومنین
گزینه 4️⃣ معصوم
_____________
🔻مهلت پاسخ دهی: تا ساعت ۱۵ امروز
😳 بزن رو لینک و گزینه درست و بفرس و جایزه ببر :
https://eitaa.com/joinchat/170852368C22da5b2e1f
☝️☝️☝️
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تفاوت فاحش مغز مرد و زن از نگاه جنسی
❓آیا گفتگو و رابطه دوستانه خنثی میان زن و مرد نامحرم، ممکن است؟
🔹از لحاظ نوروسایکولوژی و یافته های FMRI چیزی به عنوان just friend (دوستی خنثی و بدون دخالت بعد جنسی) در رابطه مرد با زن معنا ندارد.
🖌 لذا دخترها نباید پسرها را از بعد احساسات جنسی مثل خود بپندارند و فریب بخورند
اگر اسلام در نوع روابط زن و مرد نامحرم، حریمهایی قرار داده و توصیه هایی را پیشنهاد می کند، حاکی از کمال دقت علمی اسلام است
🔺کشف فلسفه احکام اسلام پس از ۱۴۰۰ سال
🇮🇷https://eitaa.com/shahidbazaz
🟢 در انتهای دولت #شهید_رئیسی، بانک جهانی طی گزارشی به بهبود رشد و عدالت در این دوره اعتراف کرد:
رشد اقتصادی ایران علیرغم تحریم و تنشهای ژئوپلیتیک، «پایدار» بود
نرخ فقر و ضریب جینی به ترتیب ۲.۹ و ۱ واحد درصد کاهش یافت
۶.۵ میلیون نفر از زیرخط فقر خارج شدند و چشمانداز مثبت است.
🗣 سید احسان خاندوزی
ــــــــــــــــ
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...
🇮🇷https://eitaa.com/shahidbazaz
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 همهی اینها در یک نفر جمع شده!!
🇮🇷https://eitaa.com/shahidbazaz
🔷 چهار #ذکر #قرآنی آرامش بخش که در زندگیت #معجزه میکنه :
1️⃣ حسبنا الله و نعم الوکیل
🍃 (برای وقتایی که ترس و اضطراب داری)
2️⃣ لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
🍃 (وقتی خیلی ناراحتی و دلت گرفته)
3️⃣ افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد
🍃 (برا وقتایی که میخوای خدا مکر و حیله دیگران رو در حق تو خنثی کنه)
4️⃣ ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله
🍃 (برا وقتایی که طالب زیبایی در دنیا هستی)
به نیت شفای مریضان
🌺https://eitaa.com/shahidbazaz
🟢 خواب قیامت
🟡 هنگامی که از «مالک بن دینار» سبب توبه کردنش را پرسیدند، گفت:
در اوایل جوانی، من در لشکر خلیفه کار میکردم و شرابخوار بودم. تا اینکه کنیزی خریدم و بعد از مدتی سخت به او علاقه مندشدم و خداوند از او به من فرزندی داد. مهر فرزند روز به روز در قلبم افزون میشد، هنگامی که کودک به راه افتاد، علاقه من به او بیشتر شد. او هم انس و الفت زیادی با من داشت، بطوری که هرگاه ظرف شراب را به دست میگرفتم تا بیاشامم، آن را از دستم میگرفت و بر لباسم میریخت.
هنگامی که فرزندم دو ساله شد، ناگهان از دنیا رفت. مرگ او مرا سخت غصه دار و بیقرار کرد. در یکی از شبهای جمعه ماه شعبان، من شراب خورده و نماز نخوانده خوابیدم. پس در خواب دیدم گویا مردگان از قبرها بیرون آمده و همگی محشور شده اند و من نیز همراه ایشان هستم. پس از پشت، صدایی شنیدم، چون به عقب نگریستم، افعی سیاه و بسیار بزرگی را دیدم که دهان باز کرده و به سرعت به طرف من میآید. پس با ترس و هول بسیار از جلوی او گریختم و او هم به سرعت مرا دنبال میکرد.
در راه، پیرمرد خوش رو و خوشبوئی را دیدم. سلام کردم، جوابم را داد. گفتم: به فریادم برس و مرا نجات بده.
گفت: من در برابر این افعی ناتوانم، لکن سرعتت را بیشتر کن، امیدوارم خداوند تورانجات دهد.
پس به تندی فرار کردم تا به یکی از منازل قیامت، رسیدم، از آنجا میتوانستم طبقات جهنم و اهل آنرا ببینم، نزدیک بود از ترس افعی خودم را به جهنم بیندازم، ولی ناگاه صدایی به گوشم رسید که به من گفت: «برگرد، که تو اهل اینجا نیستی»
🔹 بر اثر این صدا، کمی آرامش یافته و برگشتم. دیدم افعی هم برگشت و مرا دنبال نمود. دوباره به همان پیرمرد، رسیدم. گفتم: ای پیر! از تو خواستم که پناهم بدهی ولی تو اعتنایی نکردی.
پیرمرد گریست و گفت: من ناتوانم، ولی به سمت آن کوه برو که امانتهای مسلمانان در آن است، اگر توهم امانتی داشته باشی، تورا یاری خواهد کرد.
چون به کوه نگاه کردم، آن را پر از اتاق و خانههایی دیدم که جلوی آنها پردههایی کشیده بودند و درهای آنها از طلای سرخ بود که با یاقوت و جواهرات دیگر زینت داده شده بودند، پس به طرف کوه دویدم و هنوز هم افعی مرا دنبال میکرد.
چون به نزدیک کوه رسیدم، فرشته ای ندا داد: پردهها را عقب بزنید و درها را باز کنید و بیرون بیائید، شاید این بیچاره در بین شما امانتی داشته باشد که او را از شر دشمن پناه دهد، در این هنگام بچههایی که صورت هایشان مانند ماه میدرخشید، بیرون آمدند. افعی اینک به من نزدیک شده بود و من دست از جان شسته بودم که ناگاه بچه ای فریاد زد: «همه بیائید که دشمن به او نزدیک شد. »
بچهها دسته دسته بیرون آمدند. ناگاه دخترم را که مرده بود دیدم، چون مرا دید، گریه کرد و گفت: « به خدا قسم، این پدر من است» پس از آن دست چپش را در دست راست من گذاشت و بادست راست به افعی، اشاره کرد. افعی برگشت و فرار نمود.
بعد از آن، دخترم مرا نشانید و در دامنم نشست و با دست راست، به ریشم زد و گفت: « ای پدر، أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ» من گریه کردم و گفتم: «دخترم، تو قرآن مجید را میدانی؟ )
گفت: ای پدر، ما بهتر از شما به قرآن دانا هستیم.
گفتم: به من بگو، این افعی چه بود؟
گفت: کردار زشت تو بود که آن را تقویت کرده بودی و او میخواست ترا به جهنم بفرستد.
گفتم: آن پیرمرد که بود؟
گفت: کارهای نیک تو بود که خودت او را ناتوان کرده
بودی، به طوری که در برابر کارهای زشتت نتوانست تورا یاری دهد.
گفتم: دخترم، تو در این کوه چه میکنی؟
گفت: ما بچههای مسلمانان هستیم که به هنگام کودکی از دنیا به اینجا آمده ایم و خداوند ما را در اینجا جای داده است، و ما تا قیامت چشم به راه پدر و مادرمان هستیم که نزد ما بیایند تا ما از آنها شفاعت کنیم.
در این هنگام با ترس و فریاد بسیار، از خواب بیدار شدم و پس از آن شرابخواری و سایر گناهان را به کلی ترک کردم و به سوی خداوند توبه نمودم.
📚داستانهای شهید دستغیب (معاد و قیامت) - ص۱۸
🇮🇷https://eitaa.com/shahidbazaz
حکایت
روزی در بیرون صحرا نشسته بودم، موری را دیدم که دانه گندمی را از زیر خار و خاشاک پیدا کرد، آن را با زحمت و مشقت بسیار از زیر خار و خاشاک بیرون آورد، و مقداری آن را با خود حمل کرد. هرجا که پستی و بلندی بود، او به زحمت بسیار میافتاد و آن دانه گندم را با سختی بسیار همراه خود میبرد.
من هم عقب سرش رفتم تا ببینم او به کجا میرود.
مسافت زیادی را پیمود تا بالاخره به لانه اش رسید، اما ناگهان دیدم که گنجشکی از بالا به پائین جست و دانه گندم را به
همراه خود مورچه بلعید.
به فکر فرو رفتم که، آدمی این همه زحمت میکشد، ناگهان فرشته مرگ میآید و او را میبرد. آنچه زحمت کشیده، تمامش به هدر میرود. مال و جاه را با خود تا لب گور میآورد، اما آنجا از او میگیرند و بدنش را زیر خاک میکنند، نه فرش و نه چراغی، نه انیس و مونسی، جز ایمان و عمل صالح، هیچ چیز هم ندارد. آدمی بدبخت این جور است که برای خوشی در دنیا زحمت میکشد، اما بیچاره نمی داند غیر از دردسر، چیز دیگری نیست.
📚معارفی از قرآن - صفحه ۲۶۸
🇮🇷https://eitaa.com/shahidbazaz