خیلی سخته اون لحظات...! وقتی طرف میخواد #شهید بشه خدا ازش میپرسه ببرم یا نبرم...؟!
کنده شدی از دنیا...؟!
اون وقته که مثل فیلم تمام لحظات شیرین زندگی از جلوی چشمات رد میشه...!
شهید محمد خانی میگفت... @shahideraziehkeshavarz
•|🌱♥️|•
✍ وقـتی حـجابـمون حـفـظ بشـہ
چـشـممون پـاڪـ مـیـشـہ👀
وقـتی چشـممـون پـاڪـ شـد
دلـمـون پـاڪ مـیـشـہ♥️
وقـتی دلـمون پـاکـ شـد
خـــدا عــاشقـمون مـیشـہ🌱
وقـتی خدا عاشقمـون شد
#شـهیـد مـیشیـم🕊
#شهیدابراهیمهادی...
@shahideraziehkeshavarz
‹🧸🎐›
•°
اسیر شما شدن
خوب است...
اسیر شهدا شدن را میگویم...
خوبے اش به
این است ڪه از اسارت دنیا
آزاد میشوی...ツ
•°
♥🎐¦⇨ #شهید حسین معز غلامے
‹🧸🎐›
•°
اسیر شما شدن
خوب است...
اسیر شهدا شدن را میگویم...
خوبے اش به
این است ڪه از اسارت دنیا
آزاد میشوی...ツ
•°
♥🎐¦⇨ #شهید حسین معز غلامے
🔵 خواب عجیب
🔻 «یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار» معمولاً عصرها به سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم،
همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم، دختری آمد و با گریه من را بغل کرد،
هقهق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری میذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.»
برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم،
گفتم: «من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»
#شهید
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹 در آغوش بهشت...
به یاد طلبه مجاهد و مردمی #شهید رمضان حرم رضوی
حجت الاسلام و المسلمین محمد اصلانی
#شهید_اصلانی
«یا فاطمه ..... »
#مثل_راضیه_خانم
•°•°•°•°•°•°•°•°°•°•
#عکس_نوشته
#ساخت_خودمون
#شهید
🖤✨🖤✨🖤✨🖤✨
______________
﴾@shahideraziehkeshavarz﴿
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿
«یا فاطمه ..... »
#مثل_راضیه_خانم
•°•°•°•°•°•°•°•°°•°•
#عکس_نوشته
#ساخت_خودمون
#شهید
🖤✨🖤✨🖤✨🖤✨
______________
﴾@shahideraziehkeshavarz﴿
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿
برای آشنایی بیشتر با
#شهیده_مدینه_بهمنی🥀
کتاب «چادر خاکی»
را مطالعه فرمایید📚
در این کتاب، با تعدادی از زنان شهیده💔،از جمله 🕊شهیده مدینه بهمنی🕊
آشنا میشویم📚.
#شهیده_مدینه_بهمنی🥀
#شهید🕊
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️
[بعضیا میگن...!🚶♀]
+ بعد مدت ها بازم نوشتار🙂✋🏿
#نوشتار | #پوستر | #شهید | #رفیقونه
#شهیده_راضیه_کشاورز
#ساخت_خودمون
ڪانال ݜـہیده ږاۻیـہ ڪۺاوږز | ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید / مصاحبههای شهید رزان النجار در راهپیمایی بازگشت✌️🇵🇸
#شهید
#شهیده_رزان_النجار
هࢪ ڪـے آࢪزو داشتہ باشہ
خیلـے خدمت ڪنہ #شہـــید مۍشہ..!
یہ گوشہ دلت پا بده،
شہدا بغلت مۍڪنن...
ـ ما بہ چشم دیدیم اینا ࢪو...
ـ از این شہــدا مدد بگیࢪید،
ـ مدد گࢪفتن از #شہدا ࢪسمہ...
دست بذاࢪ ࢪو خاڪ قبࢪ شہید بگو:
حُسین بہ حق این شہید،
یہ نگاه بہ ما بڪن....(:🌱
#شهیدانه
#شهیده_راضیه_کشاورز
#دلنوشته
ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
پدرش بعد از نماز، #زیارت_عاشورا میخواند
و محمدحسین از کودکی
علاقه زیادی به زیارت عاشورا پیدا کرد
از همان کودکی میگفت:
هرکس زیارت عاشورا بخواند؛ شهید میشود!
از بچگی آرزوی شهادت داشت
ولی ما زیاد توجه نمی کردیم
ما اصلا فکر نمی کردیم که زمانی محمدحسین رزمنده شود
و به جبهه رفته و شهید شود...
#شهید محمد حسین میر دوستی
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
🌷
•
ࢪفیق!
حواستبہجوونیتباشھ ...
نڪنہپاتبلغزه،
قرارھبااینپاهاتوگرداטּصاحبزمانباشے
•
#شهید دهقان
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینم فرق مرده با #شهید چیه؟🤨
_حاجی ما رو گرفتی؟😒
و سلام بر او که می گفت:
«این انقلاب، آن قدر تلاطم و سختی
دارد که یک روزی شهدا آرزو می کنند
زنده شوند و برای دفاع از این انقلاب
دوباره شهید شوند»
#شهید قاسم سلیمانی
#ایران _آباد
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-🌱💚-
شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را داری، چه تفاوتی ميكند كه نامت چیست و شغلت؟
#شهید سید مرتضی آوینی
#شهیده راضیه کشاورز ❤
🌷❤
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
🔴ثبت کوچکترین اعمال!
✅ #حضرت_على (عليه السلام) در حال عبور از محلى ، چشمش به عده اى از جوانان افتاد، كه سخنان لغو و بيهوده مى گفتند و مى خنديدند.
💥حضرت فرمودند : آيا نامه عملتان را با اين چيزها سياه مى كنيد؟!
✅گفتند : يا على (عليه السلام) آيا اينها را هم مى نويسند؟
🌹حضرت فرمود : آرى ! حتى دميدن نفس را هم مى نویسند.
📒داستانهاى #شهيد #دستغيب ، ج ۱، ص ۴۷
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
🔴 سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۹)
☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
♦️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا #شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود.
💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
♦️#روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شوک مرا احیا کردند.
🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی #بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد...
🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
🔆 یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم....
🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم.
💥احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار...
🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم باطن غذا را ببینم...
✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم...
🌟دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم.
❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که #شهید شده بودن!
🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
#سه_دقیقه_در_قیامت
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
🔴 سه دقیقه در قیامت(قسمت ۲۳)
♻️خوشحال سوار موتور جواد شدم.
رفتیم تا به یک تپه رسیدیم.
به من گفت پیاده شو زود باش.
🔆 بعد داد زد: سید یحیی، بیا
سید یحیی خودش را رساند و سوار شد من به جواد گفتم: اینجا کجاست خط کجاست نیروها کجایند؟
♻️جواد گفت: این آر پی جی را بگیر و برو بالای تپه آنجا بچه ها تو را توجیه میکنند.
🔰 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت.
💠منطقه خیلی آرام بود. تعجب کردند، از چند نفری پرسیدم: باید چیکار کنیم خط دشمن کجاست؟
♻️گفتند:بشین اینجا خط پدافندی است فقط باید مراقب حرکات دشمن باشیم..
❗️ تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده!
روز بعد که عملیات تمام شد جواد را دیدم گفتم: خدا بگم چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟؟
✅ لبخند زد و گفت: فعلاً نباید شهید بشی.باید برای مردم بگویی چه خبر است. مردم معاد را فراموش کردند. به همین خاطر جایی بردمت که دور باشی.
🔅خلاصه سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند..
مدتی بعد مرتضی زاده، شاه سنایی و عبدالمهدی هم...
♻️ در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما پر کشیدند رفتند، درست همانطور که قبلاً دیده بودم. جواد هم بعدها به آنها ملحق شد.
🔰بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند.من هم با دست خالی میان مدافعان حرم برگشته با حسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار میداد..
🔆 مدتی حال و روز من خیلی خراب بود بارها تا نزدیکی شهادت میرفتم اما شهید نمیشدم..
⛔️ به من گفته بودند هر نگاه حرام حداقل ۶ ماه شهادت آن را برای آنها که عاشق شهادت هستند عقب میاندازد...
❎ روزی که عازم سوریه بودم این پرواز با پرواز آنتالیا همزمان بود.
دختران جوان با لباسهایی بسیار زننده در مقابلم قرار گرفتند و من ناخواسته به آنها نگاهم افتاد.
♻️ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هرچی میخواستم حواس خودم را پرت کنم نمی شد، اما دوستان من در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد.
🔥 دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند... هر چه بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شد. گویی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی.
💥با اینکه در مقابل عشوههای آنها هیچ حرف و عکسالعملی نداشته ام متاسفانه در این آزمون قبول نشدم.
⚡️در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم چند نفر دیگر را میشناختم ان ها را نیز جزو شهدا دیده بودم میدانستم که آنها نیز شهید خواهند شد..
❄️ یکی از آنها علی خادم بود پسر ساده و دوست داشتنی #سپاه، آرام بود و بااخلاص...
✨ همیشه جایی مینشست تا نگاهش آلوده به نگاه #حرام نشود.
🍃 در جریان شهادت رفقای ما علی مجروح شد با من به ایران برگشت و با خودم فکر کردم که علی به زودی #شهید میشود اما چگونه ؟
🌿یکی از رفقای ما که او هم در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود در ایران بود.
🍃حتی در جمع #مدافعان_حرم هم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدا دیده بودم.. شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی #بهشت می شدند..!
ادامه دارد...
#سه_دقیقه_در_قیامت
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انشالله یه صدایی دم گوشت آروم بگه انشالله #شهید شی💔🥀
۱۸ آبان سالروز #شهادت شهید #نوید_صفری 📻 شادی روحش صلوات
-بالا عکس پدران شهیدشونه که همه در جنگ #شهید شدن ...
-پسرا هــم به یاد پدران در همان حالت عڪس پدران با هم عڪس گرفتند...! 🧡
چه قشنگ:)))
#شهیدانه
کانال شهیده راضیه کشاورز🌱
♡@shahideRaziehkeshavarz♡