eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
579 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
37 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال شرایط مون☕️↯: 『 @shaidehkeshavarz111 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستند خاکت کنند، جوانه شدی❤️ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند❤ ای فرزند زهرا هیچ وقت تنهات نمیگذاریم❤🌷 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🌹اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی 🌹به چشم آل پیمبر عزیز زهرایی... 🏴وفات (علیهاالسلام) مادر علمدار کربلا اسوه صبر و ادب... برآقا عج🌹 و همه شیعیان تسلیت باد..◾️🏴 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
یکی از خانمهایی که همسرشون با حضرت آقا دیدار داشتن می‌گفت در محضرشان از نگرانیهای اغتشاشات گفتیم حضرت آقا تبسم کردند و فرمودند اینها حوادث طبیعی انقلاب هست و زودگذر ... آنچه شبها خواب را از من گرفته مسأله و جمعیت کشور است.. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی هم رفت عرصه 😲 سلول های بنیادی 😵😍 رو تاسیس کرد😎📚 ترورش کردن ...💔🥀 کی گفته نمیشه با علم شد؟🥀 شهید دکتر 6⃣
بچه های جهادعلمی‌مون کجای مجلس‌ان؟😎 دیدید با علم هم میشه شهید شد؟ پس درستونو بخونید📚واسه کشور و اسلام مفید باشید این نوشتار مختص محصل هامون بودا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان❤ سلام امام خوبی ها ❤صبح زیبایت بخیر آقا جانم کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
~بسم رب العشق~ اَلَیْسَ اللهُ بِکٰافاٍ عَبْدُه و خدایی که به شدت کافیست🌱 ❤ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🌷پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلم فرمودند: العبدُ المطيعُ لوالديهِ و لرّبه في أعلي علّيين بنده‏ ای که مطیع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قیامت در بالاترین جایگاه است. 📚 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
『شهیده راضیه کشاورز』 🔸ولادت: ۱۳۷۱ 🔸شهادت: ۱۳۸۷ 🔸مکان شهادت: بیمارستان 🔸عامل شهادت: جراحات ناشی از انفجار بمب توسط گروهک تروریستی تندر در حسینیه سیدالشهدای (ع) شیراز(وابسته به انجمن پادشاهی) کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
شهیده «راضیه کشاورز» ۱۱ شهریور سال ۱۳۷۱ در مرودشت متولد شد.💚 وی هفت ساله بود که راهی مدرسه شهدای پتروشیمی شد و تا سوم ابتدایی را در آنجا گذراند و خرداد همان سال همراه خانواده به شیراز رفت. پدرش ورزشکار بود، از این رو راضیه را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد که سال پنجم ابتدایی کمربند قهوه‌ای و سال دوم راهنمایی موفق به اخذ کمربند مشکی شد. شهیده «راضیه کشاورز» در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمام مسابقات کومیته (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد. وی در سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد ۸ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد. وی سرانجام ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در ۱۶ سالگی بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی زخمی و پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان پیوست.🥀 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹مادر شهیده راضیه کشاورز: راضیه از همان کودکی، روحیه ای شاداب و پر شور و نشاط داشت و لطافت و مهربانی اش به وضوح در برخورد با اطرافیان، آشکار بود. مهربانی و سکوت همیشگی، از بارزترین ویژگی های اخلاقیش بود.🌸  به مسائلی از جمله نماز اول وقت، رابطه عاطفی با خانواده و حجاب، اهمیت زیادی می داد.🌱 همیشه جهانی دعا می کرد، تنها دغدغه خودشو نداشت، دوست داشت همه موفق باشن و به اونا کمک می کرد. به شهید برونسی خیلی علاقه داشت، ایشون رو الگوی خودش تو زندگی قرار داده بود. پدرش از رزمنده های جبهه بود. همیشه از پدرش می پرسید: وقتی دوستات شهید می شدن چه حالی داشتن؟ موقع شهادت چی می گفتن؟ خسته از مدرسه بر می گشت، وقتی می گفتم خسته نباشی، دستانم رو می بوسید و در آغوشم می گرفت، می گفت: مامان خیلی دوستت دارم، شما از صبح تا حالا زحمت کشیدید، من که کاری نکردم. از حالا به بعد نوبت منه، شما برید استراحت کنید🌱 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال سوم راهنمایی  راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود كه بعد از شهادتش تو وسایلش، البته تو وسایلش كه نه، داخل جعبه اسماء متبركه پیداش كردم.🥀 ●خلاصه كوتاهی از این عهد نامه:  بی حساب پیش، انشاء ا.. به امید خدا و توكل به خدا چهل روز تمام كارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز كه از 5/3/85 شروع می شه توفیق پیدا كنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین ا.. و ... را بخوانم و گریه كنم. آقا تو رو خدا توفیق اشك ریختن تو این دعاها را به من بده.و شب هم به یاد خانم حضرت زهرا (س) شبی 5 صفحه قرآن بخوانم؛ ان شاء الله تكرار آیه الكرسی هم توی بیشتر اوقات نصیبم بشه. و همچنین شكر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود كردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگو برداری از حجاب،عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سر لوحه زندگی خودم قرار دهم🥀 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹مادر شهیده راضیه کشاورز: شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ بود. از مدرسه آمد. پس از ناهار گفت: "مامان میتونم تو بغلت بخوام." نیم ساعتی خوابیدیم. دلم آشوب بود . روز قبل به مرودشت رفته بودیم، تمام مسیر دلم شور میزد . آیت الکرسی خواندم و روی بچه ها مخصوصا راضیه که پشت سر پدرش نشسته بود فوت کردم. ولی آن روز آشوب دلم بیشتر شده بود.🍃 پدر تازه از سر کار به خانه آمد. مرضیه و راضیه توی اتاق درس می خواندند. راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت: "کیا حسینیه ای هستن؟" همه برگشتیم و به راضیه نگاه کردیم. چهره اش زیبا و نورانی شده بود پدرش گفت: "بابا راضیه... تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی! نکنه اومدن خواستگاریت؟!" راضیه خندید سرش را پایین انداخت رفت توی اتاق. آن شب همه به علتی نمی توانستند به هیئت بروند به جز راضیه. مرضیه که پایه ی همیشگی راضیه بود را نگذاشتم برود و گفتم: "نه مادر شما امسال کنکور داری و تا زمان کنکورت تمام برنامه هایت را لغو کن." مرضیه مدام گریه می کرد و می گفت: "منم می خوام برم" و من هم محکم می گفتم نه. فقط راضیه ماند آماده شد و رفت حسینه. شب بود توی آشپزخانه در حال آماده کردن شام بودم که تلفن خانه به صدا در آمد. همسرم گوشی را برداشت. صدای بلندی توی خانه پچید. همسرم گفت: ،«دخترم؟!... نَه دخترم سالم بود!! مشکلی نداشت... » حالم دگرگون شد. با استرس پرسیدم: تیمور چی شده ؟! ذهنم همه جا رفت... نکنه تصادف کرده!... چادر را سرم انداختم. به بچه ها چیزی نگفتیم و با شتاب از خانه به سمت حسینه خارج شدیم. در راه انقدر با سرعت رانندگی می کرد که متوجه نشدم چطوری رسیدیم . درهای ماشین را باز رها کردیم و به سمت حسینه دویدیم. در راه به سر و سینه ی خود می زدم. به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت در حال خارج شدن بودن. هر چه اصرار می کردم که دخترم داخل است بگذارید بروم... ولی اجازه نمی دادند و می گفتند از خانم ها فقط یک نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است. دلم آرام و قرار نداشت به هر سختی که بود وارد حسینیه شدم. حسینه پر از دود و خون بود. هر چه گشتم دخترم را نیافتم. بیرون رفتم . همسرم را دیدم چشمانمان در هم قفل شد با اشاره گفتم راضیه؟ گفت ندیدم... ذهنم به19 روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: "مامان می خواستم برا خودم کفنی بخرم... دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم." آشوب دلم بیشتر شد... راضیه مامان کجایی ...🥀 به گوشی راضیه زنگ زدم ولی جواب نداد. دلشوره ام بیشتر شد. حضرت زینب را صدا زدم و گفتم: "یا زینب (سلام الله) چه بر سرت آمد لحظاتی که به دنبال فرزندان حسین(علیه السلام) بودی..." با خود می گفتم شاید راضیه از صدای انفجار ترسیده و در گوشه ای نشسته است... حدودای ساعت 11 بود که مرضیه زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است . با اضطراب و سرعت خودمان را به بیمارستان رساندیم. مرضیه رادیدم گفتم: "مادر راضیه کجاست؟" گفت توی اتاق عمل... داشتم قالب تهی می کردم. با خود می گفتم راضیه... راضیه ی من.... اتاق عمل.... راضیه ۱۸ روز در کما بود. اسمش را به نیت حضرت زهرا راضیه انتخاب کرده بودم. آن هم دقیقا با سینه‌ای خورد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک و... این 18 روزی که راضیه ماند برا این بود که ما را آماده کند و ما آماده بشویم برا رفتنش ! روزی که به شهادت رسید و بالای سرش رفتم، چشمانش را بسته بود. آرام صحبت می کردم. مثل اینکه بچه ی شیر خواره ام خواب باشد و ترس از بیدار شدنش داشته باشند. او در آغوش گرفتم و لالایی خواندم. نمی خواستم با گریه و زاری ام آرامشش را بهم بزنم. آرامشی تمام وجودم را فرا گرفته بود. یک لحظه تمام روزهای راضیه «تولد، خنده ، گریه هایش... سکوی قهرمانی ، چشمان بی باکش، چهره ی معصومش و ... » در برابر چشمانم مجسم شد. آری اکنون دخترکم در سکوی قهر مانی ایستاده بود و چه خوش می درخشید با همان صلابت و مهربانی. فرشته ی زیبای من به آسمان رفته بود. او به قافله شهدا پیوسته بود و قطعا دوستان شهیدش به استقبالش آمده بودند . به راضیه گفتم: "مامان دعا کن بتونم پیام رسان خونت باشم و پیامت رو به هم سن و سالانت برسونم." من باید آن پرچمی که راضیه به دستم داده بود را برای اینکه زیر دینش نباشم به دیگری بدهم . این لطف خدا بود که راضیه را به من هدیه داده بود  و قطعا برای یک مادر سخت است که فرزندش را اینگونه تکه تکه ببیند تمام زخمهای راضیه برای من روضه بود ولی خدا را شاکرم که در آن لحظه به من صبر داد هر چه دارم از آن صبر است. اکنون که چندین سال از آن اتفاق می گذرد ولی برای من هنوز تازگی دارد. از پای ننشستم همه جا می روم هر کجای ایران و از راضیه می گویم و قطعا پیام شهدا تاثیر گذار است. شهدا اخلاص مطلقند.🌷 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
بدلیل درخواست دوستان 👆🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم های دیگری از مادر بزرگوار شهید راضیه کشاورز سر مزار❤ 『۱۱شهریورماه۱۴۰۱』 سالروز تولد 🥀 | کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از مادر بزرگوار شهید راضیه کشاورزسر مزار❤ 『 امروز ۱۱شهریورماه۱۴۰۱』 سالروز تولد شهیده راضیه کشاورز🥀 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
عکس از مادر بزرگوار شهید راضیه کشاورز سر مزار❤ 『 امروز ۱۱شهریورماه۱۴۰۱』 سالروز تولد شهیده راضیه کشاورز @shahideRaziehkeshavarz🕊
بدلیل درخواست دوستان👆🌷
یکی رفت طلبه شد👳🏻‍♂خوب درس خوندگلوی اسلام شد🔊 وقتی دیدن کسی جلودارش نیست ...😔🥀💔 7⃣