eitaa logo
شهدای اسارت استان قزوین
258 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
7 فایل
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری ) تنها کانال تخصصی فعال با محتوای شهدایی در استان قزوین ارتباط با ادمین: @abcdefil اگه میخوای ارادت قلبی خودت رو به شهدا نشون بدی عضو کانال شو و مارو به دوستانت معرفی کن
مشاهده در ایتا
دانلود
یادتان باشد بسیجی تمام عمرش می‌جنگد! دردها و مشکلات خستگی‌ها و بی خوابی‌ها باشد برای قبرهایمان آنجا برای سال‌ها استراحت خواهیم کرد… خستگی‌ها باشه تا با شهدا در کنیم… ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
• گفت: خوش‌ به حالشون که دنیارو شوخی گرفتن و رها کردن، ولی آخرت رو محکم و جدی گرفتن؛ دقیقا برعکس ما... ‎‎‌ http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
📷 🌷۱۱ شهید در یک قاب از لشکر ویژه ۲۵ کربلا . ۱_ محمد ایزدی🕊 ۲_ جمال عسگری🕊 ۳_ حسن فدایی🕊 ۴_ منوچهر بلباسی🕊 ۵_ مهدی رحیمی🕊 ۶_ رمضانعلی حبیب پور🕊 ۷_ قربانعلی یزدانخواه 🕊 ۸_ مهدی عبداله پور 🕊 ۹_ عباس میرزاپور🕊 ۱۰_ حسینعلی فخاری🕊 ۱۱_ رضا حق پرست🕊 . http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍نامتان حک شده است پابرجا بر تمام واژه ها... 🔹ای روی دل آرایتان مجموع زیبایی 🔸جمال حسن وجاهت صباحت خوبرویی... 🔹چه خوش بود روزهای با هم بودنتان خنده‌ی لبان‌تان دل ما را بُرد... 🔸دل ما هم رفیقی از جنس شهید می‌خواهد لبخند زنان و در آغوش هم تا عرش أعلی... http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی گشته بودیم، نه ، نه ، نه ، چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه به تنش بود . چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب که دقت کردم ، دیدم یک نگین عقیق است که انگار روش جمله ای حک شده. خاک و گل ها رو پاک کردم …. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم … روی عقیق نوشته بود : “به یاد ❤️   🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز که فقیری به مسجد رفته بود وَکفش مناسب نداشت، ابراهیم پیش او رفت و کفش خود را به آن فقیـر صدقهـ داد و خودش در اوجِ گـرمـای تابستان با پای برهنه ازمسجد تا خانه رفت . او واقعا مردِ خدا بود. .💚!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفته بودند جنوب تویِ فکه یکی از رفقایش مداحی‌ می‌کرد و روضه میخواند... یکدفعه روح‌الله بلند شد و گفت: سید،رسیدی به گوشواره... از رقیه بخون از بیابون‌هایِ داغ پای برهنه،دست‌هایِ سنگین دشمن... میگفت و بلند بلند گریه می‌کرد از خود بی‌خود شده‌ بود... همه با دیدن حالِ روح‌الله به گریه افتادند عاشقِ حضرت رقیه(س)بود! همین که شنیده‌ بود تکفیری‌ها تا حرم حضرت رقیه(س)رسیده بودند دیوانه می‌شد... حتی نمی‌توانست غذا بخورد می‌گفت: من نباید الان اینجا باشم و اون حرومی‌ها برسند نزدیکِ حرمِ حضرت رقیه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا