👌🏻هم #رأی دادند
👌🏻هم #خون دادند
تا ذرهای دلِ ما نلرزد...
✨همه میگوییم مردان میدان
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🗳 «رأی ما، چون قلعهای محکم برای این وطن»
🕊#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی:
دشمن همه تلاشش این است که مردم ایران با حداقل آرا در انتخابات شرکت کنند، انتخابات برای حکومت ما یک مبارزهٔ سیاسی است؛
بنابراین ما باید با تمام توانمان در صحنهٔ انتخابات حضور داشته باشیم.
🎙 سخنرانی به مناسبت قیام ۱۵ خرداد- کهنوج خرداد ۱۳۸۰
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰اسامی شهدای حمله اشرار به خودروی صندوق رای
🔹ستاد انتظامی سیستانوبلوچستان:
🕊سرباز وظیفه انتظامی «فرهاد جلیل» و
🕊گروهبانیکم مرزبانی «ابراهیم مرمزی»
بامداد امروز درپی حمله اشرار مسلح به خودروی حامل صندوق اخذ رای در منطقه جکیگور این استان به شهادت رسیدند و با رشادت ماموران انتظامی محافظ، صندوق ارای مردم حفاظت شد.
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 وقتی شهید مسعودی صحنه عاشورا را در شلمچه به نمایش گذاشت
🔹️ چراغی که عَلَمِ علمداری اسماعیل در کربلای چهار شد با شهادت ایشان صحنه عاشورا را به تصویر کشید.
◇ رزمندگانی که در وسط معرکه جنگ بودند با شهادت مسعود خود را در میدان کربلا میدیدند.
🔹 شهید مسعودی قرار بود با چراغ مخصوص، راه رو به بچه ها نشون بدهد
◇ چراغ در دست راستش بود که تیری به دستش خورد
◇ گفتیم: اسماعیل چراغ رو رهاش کن؛
◇ گفت: "نه! من راهنما هستم"
🔸️ با دست چپ چراغ رو گرفت؛تیری به پهلویش نشست، باز هم کوتاه نیامد؛ و ادامه داد.
◇ تیر بعد به دست چپش خورد چراغ رو به دندان گرفت؛ تیر بعد به فکش خورد؛ چراغ که افتاد خودش هم افتاد.
◇ «و همرزمان شهید مسعودی می گویند: او هنوز هم به ما راه را نشان می دهد»
◇ آری علمداران، علمداری را از عباس بن علی(ع) آموخته اند
"اَلا لایَحمِلُ هذا العَلَمَ اِلّا اَهلُ البَصَرِ وَ اَهلُ الصَّبرِ"
🔻 «سردار شهید اسماعیل مسعودی» پس از سالها جهاد و مبارزه، در پنجم دی ماه ۱۳۶۵ و در جریان عملیات کربلای ۴ به خیل عاشوراییان هشت سال دفاع مقدس پیوست.
◇ پیکر مطهر این سردار شهید، پس از یازده سال غربت، در یکی از روزهای آفتابی سال ۱۳۷۶ بر نسیم دستهایی آسمانی، تشییع و در گلستان شهدای اقلید، در کنار همرزمان و دیگر برادر شهیدش «رضا مسعودی» به خاک سپرده شد.
🕊#شهید_اسماعیل_مسعودی
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 حاج قاسم: در خواب از شهید زین الدین راز سیدمهدی شدن را پرسیدم و گفت: اینجا مقام سیادت گرفتم
🔹️ هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جاده سردشت؟»
◇ حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.»
◇ عجله داشت. میخواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.»
◇ رویم را زمین نزد و گفت: « قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که میگم زود بنویس.»
◇ هولهولكی گشتم یک برگه كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم»
◇ بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت.
◇ موقع خداحافظی به او گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زینالدین»
◇ نگاهی بهتزده به آن كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی»
◇ سید مهدی گفت: « اینجا بهم مقام سیادت دادن.»
◇ از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم»
🕊#زین_الدین
🕊#حاج_قاسم
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush