eitaa logo
شفعا
148 دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.1هزار ویدیو
88 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج کانال رسمی پایگاه شهید فریادرس مدیر کانال: @jalalialii تبادل: @abbi313
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ #پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: ‌ 🌷به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله علی علیه‌‏السلام هدایت می‏‌یابید و به وسیله حسن احسان می‏‌شوید ‌ 🌱و به وسیله حسین خوشبخت می‏‌گردیدو بدون او بدبخت. 🍁 ‌ بدانید که حسین دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می‌کند.🌾 📚البرهان فی تفسیرالقرآن،ج۳،ص۲۳۲🌿 ‌
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷 ✫⇠ قسمت:4⃣1⃣ ✍توبه 🍁شاهرخ ادامه داد شما نمي داني توي اين کابارهها و هتلهاي تهران چه خبره ، اکثر اين جور جاها دســت يهودي هاســت ، نميدونيد چقدر از دختراي مسلمون به دست اين نا مسلمونها بي آبرو ميشن . شــاه دنبال عياشي خودشه ، مملکت هم که دست يه مشت اسرائيل ، اين وسط دين مردمه که داره از دست ميره . و وقتي بحث به اينجا رســيد حاج آقا داشــت خيره خيره تو صورت شاهرخ نگاه ميکرد ، بعد گفت : آقا شاهرخ ، من شما را که ميبينم ياد مرحوم طيب ميافتم . 🍁حاج اقا ادمه داد : طيب در روزگار خودش گنده لاتي بود ، مدتي هم وابسته به دربار،حتــي يکبار زده بود تو گوش رئيس پليس تهران ، ولي کاري باهاش نداشــتند . همين آقاي طيب را بعد از پانزده خرداد گرفتند و گفتند : شــرط آزادي تو ، اينه کــه به خميني دشــنام بدي . بعد هم بگي كه من از او پــول گرفتم تا مردم را به خيابانها بريزم ، اما او عاشــق امام حســين (ع) و آزاد مرد بود . قبول نکرد . گفت: دروغ نمي گم . توي همين تهران هم طيب رو به رگبار بستند . بعد ادامه داد: طيب اين درس عاشورا را خوب ياد گرفته بود که مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است . 🍁ســه روز از عاشــورا گذشته . شــاهرخ خيلي جدي تصميم گرفته بود . کار در کابــاره را رهــا کرد . فردا صبح هم رفتیم مشهد . وارد صحن اسماعيل طلائي شدیم . يکدفعه ديدم کنار درب ورودي ، شاهرخ روي زمين نشست . رو به سمت گنبد . خيره شد به گنبد و شروع کرد با آقا حرف زدن . مرتب مي گفــت: خدا ، من بد کردم . من غلط کردم ، اما مي خوام توبه کنم . خدايا منو ببخش ! يا امام رضا (ع) به دادم برس . من عمرم رو تباه کردم . اشــک از چشمان من هم جاري شد . شاهرخ يکساعتي به همين حالت بود . خلاصه دو روز مشهد بودیم و بعد برگشتيم تهران ، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد . همه خلافکارهاي گذشته را رها کرد . ادامه دارد منبع: 🔹کتاب شاهرخ ,حر انقلاب اسلامی 🔹کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا) @shahidfaryadras
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷 ✫⇠ قسمت:5⃣1⃣ ✍آتش زدن کاباره ها 🍁بهمن ماه بود و هر شــب در تهران تظاهرات بود . اعتصابــات و درگيريها همه چيز را به هم ريخته بود . از مشهد که برگشتيم . شاهرخ براي نماز جماعت رفت مسجد !! خيلي تعجب کردم . فردا شب هم براي نماز مسجد رفت . با چند تا از بچه هاي انقلابي آنجا آشنا شده بود . در همه تظاهراتها شرکت ميکرد . 🍁حضور شاهرخ با آن قد و هيکل و قدرت ، قوت قلبي براي دوســتاش بود . البته شاهرخ از قبل هم ميانه خوبي با شاه و درباريها نداشت . بارها ديده بودم كه به شاه فحش ميداد . ارادت شاهرخ به امام بعد از شناخت امام تا آنجا رسيد که در همان ايام قبل ازانقلاب سينه اش را خالکوبي کرده بود و روي آن هم نوشته بود : خميني ، فدايت شوم . 🍁اوايل بهمن بود ، با بچه هاي مســجد ســوار بر موتورها شــديم . همه به دنبال شــاهرخ حرکت کرديم .شــاهرخ رفت جلوی یه رستوران وایساد و گفت : این رستوران صاحبش يه يهوديه ، که الان ترســيده و رفته اســرائيل ، اینجا اسمش رســتورانه اما خيلي از دختراي مسلمون همين جا بي آبرو شدند . پشت اين سالن محل دانس و قمار و ... بعد سنگي را برداشت و شيشه را شکست . بعد هم سراغ کاباره های دیگه رفتيم . آن شب تا صبح بيشتر کابارهها و دانسينگهاي تهران را آتش زدیم ... 🍁نيمه هاي شب بود .وارد خانه شدیم . لباسهاش خوني بود . مادر با عصبانيت رفت جلو و گفت : معلوم هست کجائي ، اين کارها به تو چه ربطي داره . نشست روي پله ورودي و گفــت : اتفاقاً خيلي ربــط داره ، ما از طرف خدا مســئوليم ! ما با کســي درگير شــديم که جلوي قرآن و اسلام ايســتاده ، بعد به ما گفت: شــما ايمانتون ضعيفه ، شــما يا به خاطر بهشــت ،يا ترس از جهنم نماز ميخونيد ، اما راه درست اينه که همه کارهات براي خدا باشه !! خلاصه این شاهرخ ، با اون شاهرخ که چند ماه قبل ميشــناختيم خیلی فرق داشت...! ادامه دارد منبع: 🔹کتاب شاهرخ ,حر انقلاب اسلامی 🔹کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا) @shahidfaryadras
شهید شاهرخ ضرغام
ارسال عکس هایی از شهید شاهرخ ضرغام از مخاطبین کانال👆👆👆
اگر اسم شهدا را از کوچه بگیرند اما از اربعین نمیتوانند. اربعین ۹۸👆👆👆
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷 ✫⇠ قسمت:6⃣1⃣ ✍عشق به امام خمینی (ره) 🍁مادرش همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده... تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییرکرد، بهمن ۵۷ بود. 🍁شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی (ره) وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد. می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد. همیشه می گفت: هرچه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود. 🍁موقع ورود امام به ایران نزدیک می شد . براي گروه انتظامات شــاهرخ و دوستانش انتخاب شده بودند . بعد از ورود امام شاهرخ هر روز براي ديدار ایشان به مدرسه رفاه مي رفت . این چند ماه مدام شاهرخ در فضای کمیته و مسجد و ... بود . 🍁ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. ادامه دارد منبع: 🔹کتاب شاهرخ ,حر انقلاب اسلامی 🔹کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا) @shahidfaryadras
پست جدید آمدنیوز سپاه تازه شروع ماجراست