eitaa logo
شفعا
148 دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.1هزار ویدیو
88 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج کانال رسمی پایگاه شهید فریادرس مدیر کانال: @jalalialii تبادل: @abbi313
مشاهده در ایتا
دانلود
سالن فوتسال 19مهر @shahidfaryadras
برنامه ی گلزار شهدا،صبح جمعه.20مهر👆👆👆
خانم جوانی در سالن فرودگاه منتظر نوبت پروازش بود. از آن جايی كه بايد ساعات بسياری را در انتظار می ماند، كتابی خريد. البته بسته‌ای كلوچه هم با خود آورده بود. او روی صندلی دسته‌داری در قسمت ويژه فرودگاه نشست تا در آرامش استراحت و مطالعه كند. در كنار او بسته‌ای كلوچه بود، دختری نيز نشسته بود كه مجله‌اش را باز كرد و مشغول خواندن شد. وقتی او اولين كلوچه‌اش را برداشت، آن دختر نيز يك كلوچه برداشت. در اين هنگام احساس خشمی به او دست داد، اما هيچ چيز نگفت. فقط با خود فكر كرد: "عجب رويی داره! اگر امروز از روی دنده چپ بلند شده بودم چنان نشانش می دادم كه ديگه همچين جراتی به خودش نده!" هر بار كه او كلوچه‌ای بر می داشت آن دختر نيز با كلوچه‌ای ديگر از خود پذيرايی مي‌كرد. اين عمل او را عصبانی تر می كرد، اما نمی خواست از خود واكنشی نشان دهد. وقتی كه فقط يك كلوچه باقی مانده بود، با خود فكر كرد: "حالا اين دختر چه خواهد كرد؟" سپس، آن دختر آخرين كلوچه را نصف كرد و نيمه آن را به او داد. "بله؟! ديگه خيلی رويش را زياد كرده بود." تحمل او هم به سر آمده بود. بنابراين، كيف و كتابش را برداشت و به سمت سالن رفت. وقتي كه در صندلی هواپيما قرار گرفت، در كيفش را باز كرد تا عينكش را بردارد، و در نهايت تعجب ديد كه بسته كلوچه‌اش، دست نخورده، آن جاست. تازه يادش آمد كه اصلا بسته كلوچه‌اش را از كيفش درنياورده بود. خيلی از خودش خجالت كشيد!! متوجه شد كه كار زشت در واقع از جانب خود او سر زده است. آن دختر مهربان بسته كلوچه‌اش را بدون آن كه خشمگين، عصبانی يا ديوانه شود با او تقسيم كرده بود... ✨ از حضرت (ع) نیز در مورد قضاوت در مورد دیگران داریم که می‌فرمایند: «لَیسَ مِنَ العَدلِ القَضَاءُ عَلَی الثَّقَهِ بِالظَّنِّ.». ⭕️قضاوتی که با تکیه به ظن و گمان باشد، عادلانه نیست. 📚 « ، حکمت ۲۲۰» @shahidfaryadraf
⭕️ ‌دختر است دیگر... چه عیبی دارد بازی با پدر را چه کند... دل است دیگر بهانه بازی با پدر را می‌گیرد... @shahidfaryadras
پاسدار شهید @shahidfaryadras
1.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم عقد شهید حججی....
: روزی میاد مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند‼️ 🔻اوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم. پاسگاه مرزی دست عراقی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد میکردند.ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشورا خواندیم. 🔸بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم و گفتم: اِبرام جون این جاده مرزی رو ببین عراقی ها راحت تردد میکنند بعد گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن! ابراهیم که با نگاهش دوردست ها را میدید لبخندی زد و گفت: "چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به سفر میکنند!! " در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟ یکی از بچه ها گفت: مرز خسروی 📚 منبع: کتاب؛ سلام بر ابراهیم، ص۱۲۷ @shahidfaryadras