هدایت شده از بیداری ملت
2.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کد دستوری ستاره ۵۰۰ مربع
*500#
🏴 سامانهٔ اعلام وضعیت ویژهٔ زائرین اربعین! *(بدون نیاز به اینترنت و کاملاً رایگان!)*
📣 *ـ دقیقاً کجایی؟ ـ من اینجام، منو گم نکنید!*
توی سفر اربعین، بین ستونها و شلوغی جمعیت، گوشی آنتن نمیده و آشنات رو هم گم کردی. چه میکنی؟ دیگه لازم نیست وایسی تا *ازین ستون به اون ستون فرج بشه.* فقط کافیه که در *سامانهٔ اعلام وضعیت،* (کاملاً رایگان و بدون نیاز بهاینترنت)، *وضعیت* خودت رو ثبت کنی و بگی عمود چندم هستی یا در چه حالی. *آشنات هم با واردکردن شمارهت از مکان و حالت باخبر میشه و راحت به هم میرسید!*
✅ به کمک سامانهٔ اعلام وضعیت که با همت ستاره ۵۰۰ راهاندازی شده، زائرین دیگه لازم نیست سیمکارت عراقی بخرند و با همون سیمکارتهای همراه اول یا ایرانسل خودشون، میتونند از مکان و حال همدیگه باخبر بشند.
*500#
@bidariymelat
هدایت شده از ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یمن، گرفتار بدترین بحران انسانی جهان...
22 میلیون یمنی در معرض گرسنگی و مرگ...
بحران انسانی در یمن قابل توصیف نیست...
به یاریشان بشتابیم به هر مقدار که میتوانیم...
🔴 و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ...
🔵 شماره حساب بانک ملی:
0110212775001
⭕ شماره کارت:
6037991899958791
🔴 بنام ستاد پشتیبانی مردم #یمن
🔴 پرداخت آسان:
https://www.payping.ir/d/gxFq
لطفا تصویر فیش واریزی را برای ما ارسال فرمایید:
👇👇👇
@salamygarm
✔نشر این پیام #صدقه جاریست ...
#یمن
🔴 کانال رسمی ستاد پشتیبانی #جبهه_مقاومت:
🆔️ @moghavematt
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷
✫⇠ #خاطرات_شهید_شاهرخ_ضرغام
#از_جهالت_تا_شهادت
قسمت:9⃣
✍باطن متفاوت
🍁در پس هيکل درشت و ظاهر خشني که شاهرخ داشت ، باطني متفاوت وجود داشت که او را از بسياري از هم رديفانش جدا مي ساخت.
🍁هيچ گاه نديدم که در محرّم و صفر لب به نجاست هاي کاباره بزند . ماه رمضان را هميشه روزه ميگرفت و نماز ميخوند . به سادات بسيار احترام ميگذاشت .
🍁يکي از دوســتاش ميگفت : پدرش به لقمه حلال بســيار اهميت ميداد . مادرش هم بسيار انسان مقيدي بود . اينها بي تأثير در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود . قلبي بسيار رئوف و مهربان داشت . هيچ فقيري را دست خالي رد نميکرد .
🍁فراموش نمي کنم يکبار زمســتان بسيار ســردي بود . با هم در حال بازگشت به خانه بوديم .
پيرمردی مشــغول گدائي بود و از سرما ميلرزيد . شاهرخ فوري کاپشن گران قيمت خودش را در آورد و به مرد فقير داد . بعد هم دسته اي اسکناس بهش داد . پيرمرد از خوشحالي مرتب ميگفت : جوون ، خدا عاقبت به خيرت کنه !
ادامه دارد
منبع:
🔹کتاب شاهرخ ,حر انقلاب اسلامی
🔹کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا)
@shahidfaryadras
هدایت شده از کانال
✍رهبر معظم انقلاب:
جوانان مکرر برای تعالی روحی نصیحت میخواهند. چیزی که ازبزرگان شنیده ام یک کلمه است: پرهیز از گناه. توصیه دیگر انجام فرائض است؛ اصلی ترین فریضه هم نماز است؛ اول وقت و با حضور قلب و حتّیالمقدور با جماعت. در اینصورت فرشته خواهید شد؛ از فرشته هم بالاتر.
۹۴/۴/۲۰
#امام_خامنه_ای
هدایت شده از کانال
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعوت پادشاه سعودی از امام خامنه ای!☝️
❌ تضعیف آل سعود مقدمه ایمن سازی حریم کعبه و تحقق ظهور است.
🎤 تحلیل جنجالی حجت الاسلام #طائب درباره دعوت پادشاه سعودی از رهبر انقلاب
#اربعین
#یمن
#بین_الطلوعین_ظهور
هدایت شده از کانال
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی پور
📝 مظلومیت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
#اهل_بیت
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷
✫⇠ #خاطرات_شهید_شاهرخ_ضرغام
#از_جهالت_تا_شهادت
قسمت:0⃣1⃣
✍غیرت
🍁صبــح يکي از روزها با هم به کاباره پــل کارون رفتيم . به محض ورود ، نگاه شاهرخ به گارسون جديدي افتاد که سر به زير ، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود . با تعجب گفت : اين کيه ، تا حالا اينجا نديده بودمش؟!
🍁در ظاهر زن بســيار با حيائي بود . اما مجبور شده بود بدون حجاب به اين کار مشغول شود . شاهرخ جلوي ميز رفت و گفت : همشيره ، تا حالا نديده بودمت ، تازه اومدي اينجا ؟! زن ، خيلي آهسته گفت : بله ، من از امروز اومدم .
🍁شــاهرخ دوباره با تعجب پرســيد : تو اصلا قیافت به اینجور کارها و جاها نميخوره ! اسمت چيه ؟ قبلا چيکاره بودي ؟ زن در حالي که سرش را بالا نميگرفت گفت : مهين هستم ، شوهرم چند وقته که مُرده ، مجبور شدم که براي اجاره خانه و خرجي خودم و پسرم بيام اينجا !
🍁شاهرخ، حسابی به رگ غیرتش برخورده بود، دندانهایش را به هم فشار میداد، رگ گردنش زده بود بیرون، بعد دستش رو مشت کرد و محکم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی.
بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت برویم، همینطور که از در بیرون میرفت، رو کرد به ناصر جهود (صاحب کاباره) و گفت: زود برمیگردم!
🍁مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش را سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. پس از سلام و علیک، بیمقدمه پرسیدم: راستی قضیه مهین خانم چه شد؟
🍁اول درست پاسخ نمیداد. اما وقتی اصرار کردم، گفت: دلم خیلی براشون سوخت، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه به خاطر اجاره، اثاثها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوایی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچهات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم.
ادامه دارد
منبع:
🔹کتاب شاهرخ ,حر انقلاب اسلامی
🔹کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا)
@shahidfaryadras