بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلام خدمت همه عزیزان و بزرگواران
الحمدلله توفیق نصیب این بنده حقیر شد و رفتیم ماهشهر و رسیدیم خدمت خانواده شهید #فاضل و به نیابت از همه شما عزیزان ، آقا عادل (برادر شهید) و #مادر شهید رو زیارت کردیم؛
مادر با لهجه شیرین ماهشهری انقدر قشنگ درد و دل می کرد که ساعت ها دوست داشتی پای حرفاش بشینی و بیخیال همه دنیا بشی و فقط با تمام وجود به این صحبت ها گوش بدی
😍🌹
آقا عادل هم که سنگ تموم گذاشت و از همون لحظه حرکت از آبادان پیگیر ما بود و حتی می خواست تا ترمینال هم بیاد دنبال مون و وقتی هم که رسیدیم ، با برخورد خوب و رفتار محبت آمیزش ، ما رو شرمنده خودش کرد واقعا
واقعا جای همتون خالیییییییی ..🥰
الآن هم شما رو دعوت می کنم به دیدن این فیلم قشنگ از مادر شهید ..
#یه_مادری_زل_زده_باز_به_قاب_عکس_پسرش
💔
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
رفیق شهیدم فاضل شیرالی
بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام خدمت همه عزیزان و بزرگواران الحمدلله توفیق نصیب این بنده حقیر شد و رف
20.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فاضل ماه محرمه
نی خوای بری حسینیه ؟
😔💔🥀
#یه_مادری_زل_زده_باز_به_قاب_عکس_پسرش
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
#رفیق_واقعی
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
دو عدد عشق در یک قاب
❤️
پ.ن : وقتی مادر شهید داره خاطرات پسرش رو با لهجه شیرین ماهشهری تعریف می کنه😍
#مادر_شهید
#شهید_فاضل_شیرالی
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
#شهید_فاضل_شیرالی (سمت راست) و برادرش حمزه شیرالی
#برادرانه
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#پاسگاه_بوبیان
کم کم هوا داشت روشن میشد.
#فاضل با اینکه تمام شب را نخوابیده بود،
بسیار سرحال و شاداب به نظر میرسید.
به جلسه ای در قرارگاه کربلا که برای بررسی وضعیت عملیات کربلای ۵ و تصرف پاسگاه بوبیان تشکیل شده بود رفتیم.
جانشین قرارگاه آقای حسن دانایی فر و سایر فرماندهان یگان های دیگر در جلسه حضور داشتند.
در قرارگاه،
بحث های زیادی درباره ادامه عملیات و تصرف پاسگاه بوبيان صورت گرفت،
ادامه عملیات هم به تصرف پاسگاه بوبیان بستگی داشت؛
چون عراق در این منطقه سخت مقاومت میکرد و با تصرف بوبیان،
ایران قادر بود به نقطهٔ مهمی در عملیات کربلای ۵ دست پیدا کند.
با توجه به اینکه نیروهای پیاده نتوانسته بودند در روز قبل پاسگاه را به تصرف خود درآورند،
برادر دانایی فر جانشین قرارگاه خواست که گردان زرهی ۷۲ محرم وارد عمل شود و پاسگاه بوبیان را تصرف کند.
من به برادر دانایی فر گفتم:
ورود تانک ها به منطقه غیر ممکن است؛
چون دو طرف جاده پوشیده از باتلاق است و اگر تانک ها وارد جاده منتهی به پاسگاه بوبیان شوند،
بلافاصله هدف موشک های عراقی قرار میگیرند و بچه ها تار و مار می شوند.
به رغم بحث هایی که صورت گرفت جلسه به راه حل مشخصی نرسید؛
چون با نیروی پیاده نمی شد پاسگاه را تصرف کرد و لازم بود که تانک ها هم وارد عمل شوند؛
ولی شرایط به گونه ای بود که استفاده از تانک ممکن نبود.
برادر حسن دانایی فر به من گفت:
شما باید همان دیشب به طرف پاسگاه حرکت می کردید و آنجا را تصرف می کردید؛
اما مثل اینکه میترسید !
من حاضرم با شما سوار تانک بشوم و به طرف بوبیان برویم ! سردار سرخیلی در پاسخ به دانایی فر گفت:
ما از هیچ چیز نمی ترسیم ولی در جاده ای که دو طرف آن را باتلاق احاطه کرده،
تانک نمی تواند حرکت کند. اگر من تانک ها را به طرف بوبیان به حرکت درآورم،
ممکن است تلفات زیادی بدهیم ولی چاره ای جز عملیات نداشتیم و بنا به شرایط منطقه،
باید این عملیات انجام میشد.
راوی : سردار حمید سرخیلی
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#پیشاپیش_خبر_شهادتش_را_داد
ما در منطقه شلمچه پشت خط دفاعی ایران بودیم و منتظر آمدن برادر حمید سرخیلی و #فاضل بودیم.
فاضل و برادر سرخیلی سوار بر موتور هوندا از قرارگاه باز میگشتند،
وقتی آن دو با موتور از مقابل ما رد شدند،
فاضل در حالی که دستش را بالا برده بود با خوشحالی رو به ما کرد و گفت:
قبول شدم !
ما تعجب کردیم !
از حمید بن رشید پرسیدم:
فاضل تو چی قبول شده ؟
امتحان گرفته اند؟ برنامه ای بوده؟
حمید گفت:
خوب وقتی فرصت شد از او می پرسم.
این آخرین دیدار ما با فاضل بود؛
چرا که او در ظهر همان روز به شهادت رسید.
وقتی خبر شهادت فاضل را شنیدیم،
تازه متوجه شدیم که منظور فاضل از قبول شدن چه بوده؛
منظورش این بود که امروز شهید می شود و در این خصوص شک نداشت؛
به همین دلیل با خوشحالی خبر شهادتش را پیشاپیش به ما داده بود.
راوی : مکی دریس
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
به نقل از برادر شهید :
روز قبل از شهادتش بهم گفت من مثل آقا اباالفضل العباس و اربابم امام حسین علیهمالسلام شهید میشم !
فردای اون روز بود که وقتی تو جنگ سرش رو از تانک آورده بود بیرون ، خمپاره ای منفجر شد و ترکشش اومد و سر #شهید_فاضل_شیرالی رو قطع کرد و بدنش هم از تانک پرت شد بیرون و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پ.ن :
رفیق .. رفتی پیش ارباب دست ما رو هم بگیر و هوامونو داشته باش
الان بیشتر از هر وقتی بهت نیاز دارم ...
😭😔💔🥀
#رفیق_به_رسم_رفاقت_رفیقتو_دعا_کن
#رفیق_به_رسم_شهادت_رفیقتو_دعا_کن
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
#شهید_فاضل_شیرالی عاشق امام حسین بود و پای تمام امضا هاش هم می نوشت (انا حقیر خادم الحسین)؛
آرزوش بود و همیشه می گفت دوست دارم مثل اربابم شهید بشم و واقعا هم همین طور شد و مثل اربابش بدون سر پر کشید و رفت ..🥀😔
پ.ن :
حاج فاضل ، تو که انقدر پیش آقا عزیزی ، یادت نره فردا که روز عاشوراست ، به اسم ، هممون رو پیش آقا شفاعت کنی هاااا
حاج فاضل ببخشید این طور میگم ولی تقصیر خودته و همیشه گره گشایی کردی و بد عادت مون کردی که همیشه بیایم و دست به دامنت بشیم 😔
هوامونو داشته باش رفیق ..
✋😭💔
#عاشورا
#خادم_الحسین
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
هدایت شده از شهید مدافع حرم احمد مکیان
دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید
و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید
“تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “ حتما چنین کاری بکنید.
کانال رسمی|👈🏻شهید احمد مکیان