🔹دختر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده: حضرت زینب توی یک روز کل خانواده شون رو از دست دادند، حالا من یک بابام رفته... شهید_صدرزاده محرم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

در وصیتنامه‌اش نوشته بود: "خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت سرور شهیدان؛ بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم در عملیات رمضان مفقود شد! نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان! خبر پیچید، هرکسی برایش حرفی درآورد. حرفها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد تا رسید به پناهنده شدن به عراق معمّای مفقود شدنش ۳۵ روز گذشت که خبر دادند جنازه‌اش پیدا شده است جنازه‌ای که فقط یک کتف و سر بود! ۳۵ روز گذشته بود اما در آن اوج‌ گرما و رطوبت‌ هوا صورتش سالم مانده بود اعارف خجالت زده‌ی امام‌ حسین (ع) نشد ولی با پیکرش خیلی‌ها را خجالت زده کرد یک شب خواب دیده بود که توی جمکران بعد از به جا آوردن زیارت و آداب مسجد، گم شده است که امام زمان (عج) را می بیند و آقا راهنمائیش می کنند تا به خانواده اش برسد و بعد می فرمایند: از قول ما به خانواده شهید عارف بگوئید چرا به وصیت نامه حمید عمل نکردید؟... حمید در یکی از وصیتنامه هایش نوشته بود، قبرم را ساده مثل شهدای بقیع بسازید!... همچنین آقا می فرمایند: شما قبر را درست کنید، ما خرج قبر را می دهیم که نشانی محل پول را هم می دهند. در همین حین از خواب بیدار می شود و با خانواده اش به گلزار شهدا می رود، به نیت زیارت و هم پیدا کردن آدرس و نشانی داده شده. در مکان مورد نظر، یک دستمال سبز با بوی خاص و عجیبی پیدا می شود که درون آن مبلغ ۳۰۳۰ تومان قرار داشت.پس از این اتفاق، ماجرا را برای خانواده شهید عارف و یکی از علما تعریف می کنند و بعد از تائید، مقداری از مبلغ را جهت باز سازی قبر حمید و ۳۰ تومان باقی مانده را برای انتشار خبر آن هزینه می کنند

🌺🍃 شهید محمد ابراهیم نظام پرست نام پدر رضا، متولد مشهد به تاریخ ۱۳۴۳/۹/۲ بودند که در سردشت کردستان ۱۳۶۶/۵/۲۷به شهادت رسید 💫خصوصیات اخلاقی شهید راوی همسر شهید سیده هدی دلاوری 🌺🍃 محمد خیلى خوش اخلاق بود همه را دورهم جمع میکرد حتى درمنطقه هم دوستانش مى گفتند همه دوستان رودورهم جمع مى کرد ازهمه نظرکامل بود وبه حجاب خیلى اهمیت میداد وجزخدمت به دیگران هدفى نداشت هیچ وقت در زندگى ندیدم محمدحقوق بگیره ! 🌺🍃همیشه دلتنگ جبهه مى شد و بارها گریه محمد را دیده بودم مى گفت دلم براى منطقه تنگ میشود. یه مدتى در اهواز، کردستان،دیوان دره خدمت میکردند 🌺🍃زندگی مشترک ماازسال 62تا66 بود خیلى کم باهم بودیم! یک دختر یک سال و ده ماهه داشتیم و پسرم هم 7ماه بعد از شهادتشون به دنیا آمد! 🌺🍃عاشق دخترم بود ومى گفت در منطقه به فکر دخترم هستم و در خیال خودم فکرمى کنم دخترم دندون درآورده،روى من مى پره و.. وقتى از جبهه به مرخصی می امد ،دست دخترم را مى گرفت ولحظه اى ازخودش جدا نمى کرد! 🌺🍃 بعد از شهادت محمد به معراج شهدا دعوت شدیم چون ایشون قدبلندى داشت سرش را روی شکمش تا کرده بودند. در دست ها و صورت و دهان شهید پر از خاک و ریگ بود وقتى دستم را گذاشتم در دستان شهید احساس کردم که دستم را فشارداد! باورم شدکه شهدا زنده اند وخیلى آرام شدم. 🌷🕊🌼🕊🌷 «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»

مثل بارون اشکات مطیعی

📌اینا جرمه! چرا کسی حواسش نیست؟! ❗️جنایت‌هایی که به سادگی در مدارس و مساجد اتفاق می‌افتد!