#شهیدانه 🕊🕊
«همیشه روز مادر زنگ میزد و تبریک میگفت و من میگفتم اول پیش مادرهمسرت برو و بعد پیش من بیا. چون پدرش اهل قوچان بود، وقتی پیش من میآمد میگفت میخواهی قوچانی برایت برقصم. برای من محلی میرقصید و شادم میکرد.»
«گفته بودم هر مکان زیارتی مثل کاظمین، کربلا و نجف رفتی از طرف من هم زیارت کن. از همان جا زنگ میزد و میگفت: مامان از طرف تو هم زیارت کردم. خیلی مهربان و دلسوز بود؛ پسری سربهزیر و متین که هر چه بگویم کم گفتهام. علاقه زیادی به امامزاده صالح داشت. هر وقت دلش میگرفت زنگ میزد و میگفت مامان دلم گرفته، میخواهم به امامزاده صالح متوسل شوم. حاضر شو بیایم دنبالت و به زیارت برویم.»
#شهید علیاصغر کریمی بعد از ماهها رشادت در سن ۳۵سالگی در اسفندماه سال۱۳۹۵درجریان آزادسازی شهر موصل بهدست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید. وقتی پیکر بیسر و دست علیاصغرش را به تهران آوردند تنها نشانهای که مادر را مطمئن کرده بود که علیاصغرش برگشته، خال مشکی پشت کمرش بود و زخم روی زانوی او. آخر علیاصغر در نخستین اعزامش از ناحیه پا مجروح شده و با همان پای زخمی برای بار دوم و آخر راهی میشود.
#شهید_علیاصغر_کریمی
#سالروز_شهادت 🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱