شهید حسن هدایتی کرد شهرستان : گلستان - شهرستان رامیان نام پدر : ابراهیم تاریخ تولد : 1334/03/06 محل تولد : ملچ آرام تاریخ شهادت : 1364/11/21 جنسیت : مرد دین : اسلام مذهب : شیعه آخرین مقطع تحصیلی : نهضت آخرین شغل غیر نظامی : کارگرذوب آهن تاهل : متاهل عضویت : بسیجی آخرین پست نظامی : تخریب چی محل شهادت : اروند رود عملیات منجر به شهادت : والفجر 8 عامل شهادت : دشمن بعثی علت شهادت : اصابت ترکش به سر استان محل دفن : گلستان شهرستان محل دفن : رامیان روستای ملچ آرام نام گلزار : گلزارشهدا دسته بندی : ادرات-جهاد شادی روحش صلوات🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1 ╚════🥀.🍃.📿═╝

🔶 سخنان جالب سید مجید بنی‌فاطمه درباره‌ رهبر انقلاب در برنامه حسینیه معلی https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1

🌷ثواب صلوات درماه شعبان            ده برابراست 🌷در آسمان ، دریایی است که آن را دریای برکات گویند و بر لب آن دریا درختی است که آن را درخت تحیّات نامند 🌷بر آن درخت آشیانة مرغی است به نام مرغ صلوات و وقتی مؤمنی در ماه شعبان بر سیّد پیغمبران صلوات فرستد خدا آن مرغ را امر نماید تا در آن دریا غوطه خورد و پرهای خود را بفشارد و هر قطره ای که از پرهای آن مرغ بریزد 🌷ملکی خلق نماید و جمیع آن فرشتگان به تقدیس و تحمید و مدح و ثنای پروردگار مشغول گردند و ثواب آنها در دیوان اعمال صلوات فرستنده ثبت گردد 🌷درروایت آمده یک صلوات در ماه شعبان برابر است با ده صلوات در غیر ماه شعبان

🌹🍃🌹🍃غروب دلتنگی 🍃🌹🍃 سلام امام زمانم ❤️🌹 دوباره جمعه‌ آمد ودلم تنگ شد🌹 دلم تنگ ارباب بیابانگرد شد 🌹 🌹بیراهه میروم سر به راهم کن 🌹 🍃🌹ازدوریت همیشه بد آورده‌ام 🌹 🍃🌹گل نرگس چشم به دردوخته ام 🍃🌹بیا ای گل نرگس کم آورده ام 🌹 🍃🌹بیا ومرحم این دل بی قرار باش، 🍃🌹یوسف زهرا می دانم عصیان 🍃 🍃🌹کرده‌ام بیا، 😔 توببخش به اون چشمی که‌ گناه نکرده، 🍃🌹ببخش که دلت را شکستم، 🥀 ولی دوستت دارم بیا ای امید غریبان 🌹 🍃🌹مرا با ندیدن روی ماهت جریمه نکن، 😭 اللهم عجل لولیک الفرج🌹🍃🌹🍃 m_a

ـ ـ ـ ــــــــ⊰ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتخار‌نسل‌ما‌اینہ‌ کہ‌داریم‌توعصرےزندگےمیکنیم کہ‌قراره‌اسرائیل‌‌تو‌اون‌دوره بدست‌ما‌نابود‌بشہ.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .

⭕️ اثر یک عصبانیت ! آیت الله سعادت پرور ره: من یک بار بیشتر در عمرم عصبانی نشدم در حالی که حق با من بود ولی بعد از آن خیلی سریع از دل طرف مقابلم در آوردم و او را شاد کردم، شب در عالم رویا دیدم که به من گفتند یک عصبانیت ۲۰ سال انسان را عقب میاندازد! نزد استادم علامه طباطبایی رفتم و اتفاق رخ داده را تعریف کردم. ایشان فرمودند: این سخن به حق است. .

🔴 در این جمعه بیشتر منتظر امام زمان بودی یا وصل شدن ایتا ؟ 🔵 اشتیاقی که امروز برای وصل شدن ایتا داشتیم، اگر برای ظهور داشتیم شاید الآن آقا ظهور کرده بود... 🔺 امروز امام زمان نبود انگار نه انگار یه چیزی کم داشتیم 😔

وقتی بچه بودم👶 میگفتند هر وقت به تنهایی توانستی بند کفشهایت را ببندی بزرگ شده ای...👦 اما من به فرزندم خواهم گفت👼 هر وقت از بخشیدن کفشهایت به انسان پابرهنه ای خوشحال شدی، بزرگ شده ای... ❤️

❤️ اے خدا اگر خوارےام را می‌خواستی هدایتم نمی‌ڪردے، و اگر می‌خواستی مرا رسوا ڪنی، آثار و اسباب رسوایی را از من دور نمی‌ڪردے اِلهی لَوْ اَرَدتَ هُوانّی لَمْ تَهْدِنی وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتی لَمْ تُعافِنی فرازے از #مناجات_شعبانیه  (مناجات ائمه علیهم‌السلام در ماه شعبان)

شهیدجاویدالاثر غلامحسین اکبری: قرائت قرآن، نور چشم را زیاد می‌ڪند. همان‌گونه ڪه بر بصیرت دل می‌افزاید. • #علامه‌طباطبایی ▪️ https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1 لینک کانال شهید غلامحسین اکبری با ذکرصلوات عضو کانال شید

﷽؛ #هشت‌درس‌زندگی 👈 شخصى از #حضرت‌سجاد_عليه‌السلام سوال كرد : چگونه صبح كردى ؟ امام‌فرمود : در حالى صبح ڪردم ڪه هشت‌طلبڪار هشت‌چيز را از من مطالبه مى‌ڪنند ، آن شخص عرض ڪرد : يابن‌رسول‌الله ! ڪيستند آن هشت‌طلبكار ؟ امام به طور اختصار فرمود : خداے متعال ، عمل به واجبات را طلب مى‌ڪند . نبى‌اسلام ، عمل به سنن را طلب مى‌ڪند . اهل‌وعيال ، روزے حلال را طلب مى‌ڪند . نفس‌اماره ، شهوت را طلب مى‌ڪند . شيطان ، نافرمانى از حق را طلب مى‌ڪند . رقيب‌ و عتيد ، عمل صالح را طلب مى‌ڪند . ملك‌الموت ، روح را طلب مى‌ڪند . زمين ، بدن و ڪالبد را طلب مى‌ڪند . ┅━❀💌❀━┅

✍داستانی زیبا 🌾در رستوراني در استراليا، گروهي ماهيگير دور هم جمع شده و در حال خوردن قهوه و گپ زدن بودند. درست در لحظه‌ای كه يكي از ماهيگيران با دستش در حال نشان دادن ماهی بزرگی بود كه از تورشان در رفته بود، پيشخدمتی از كنار او گذشت و ضربه دست او باعث شد كه قهوه داخل ليوان به ديوار سفيد رستوران پاشيده شود و لكه سياه آن شروع به پايين آمدن از روی ديوار كند.😨 پيشخدمت با ديدن منظره بی درنگ دستمالی از پيشبند خود بيرون كشيد و به تميز كردن آن پرداخت، اما لكه سياه قهوه از روی ديوار زدوده نشد.😰 در آن لحظه، مردی از پشت يكی از ميزهای رستوران بلند شد و به سمت لكه سياه رفت. او يك مداد شمعی از جيب خود درآورد و در حالی كه همه به او خيره شده بودند، شروع به كشيدن طرحی روی لكه سياه كرد.😯 چند دقيقه‌ای نگذشته بود كه تصوير زيبايی از يك گوزن با شاخ‌های بلند روی آن ديوار نقش بست.😊 اين هنرمند فرزانه كسی جز « ادوين لندسر » نبود.😇 لندسر در زمان خود از پيشگامان نقاشی حيوانات در انگليس بود. مرتكب اشتباه شدن در زندگی همه ما وجود دارد، اما در زندگی هستند كسانی كه اشتباه را با آغوش باز می پذيرند، آن را تغيير مي‌دهند و به چيزی دلپذير تبديل میکنند.

امروز ایتا #نبود، 🔸انگار یه چیزے ڪم داشتیم😁 هی می‌اومدیم سر میزدیم ببینیم وصل شد یا نه! 🔸بعضیا اعصابشون از دست #مسولین این قطعی به هم ریخته بود. 🔸بعضیا ڪارشون معطل مونده بود. از ڪار و زندگی عقب افتاده بودند و... اما اما اما امروز #امام_زمان #نبود، 🔸انگار نه انگار یه چیزے ڪم داشتیم😭 ڪی اومدیم ببینیم غیبت تموم شد یا نه؟! 🔸چرا بعضیا اعصابشون از دست #مسولین این #غیبت (ڪه خود ما هستیم) به هم نمی‌ریزه؟! 🔸چرا بعضیا ڪارشون معطل نمونده، و با غیبت امام از ڪار و زندگی عقب نیفتادند؟! چرا؟!!!!! 😔 •᯽🪞᯽••᯽🪞᯽••᯽🪞᯽• ✨ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـل ْ‌لِوَلـیِـڪ ْ‌ألْـفَـرَج✨ ❥❥❥❥❥❥❥

ای پرچمت ما را کفن 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 #ایران_عزیز_قوی

سلام صبحتون شهدایی

🎧 #واحد | یادش بخیر یادش بخیر، وقتی به دنیا اومدی 👤 سید رضا نریمانی 🔻 #شهدا #شهدای_گمنام #مادران_شهدا https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1

🎧 #شور | دائم تو مسیر مزار شهدا موندم 👤 سید رضا نریمانی 🔻 #شهدا https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1

🎧 #زمینه | ای برادر شهیدم، راهتو ادامه می‌دم 👤 مجتبی مهدی‌پور 🔻 #شهادت #شهدا https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1

📌 *شهیدی که بدون حساب و کتاب از برزخ عبور کرد/ ترکش خمپاره به پهلویش خورد و دست بر سینه با ذکر حضرت سیدالشهداء شهید شد* 🔹️ آیت الله حق شناس، در مجلسی درباره شهادت احمدعلی نیری (یکی از شاگردانش)؛ با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: ◇ این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم: از برزخ چه خبر؟ ◇ احمد به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. ◇ رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! ◇ " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" 🔹️ یکی از دوستان شهید می گوید: ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد. ◇ کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : *السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد  به زمین افتاد ...* ◇ احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..." *■ عارف‌ شهید احمد علی نیّری* 🔹️ *صبحانه ای با شهدا*

#تشرفات ♨️توجه خاص آقا #امام_زمان (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام) 🔹حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. 🔹حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 🔹حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🔹بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» ✍آیت الله ناصری دولت آبادی 📚 کمال الدین، ج 2، ص 670 بحارالأنوار، ج 68، ص 96