﷽🕊🌹 سلام امام زمانم 🌹🕊﷽
السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ...
سلام بر آن مولایی که آینه ی تمام نمای خداست.
سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست...
#اَلسَـّـلاٰمُعَليكَاَيُـّهَـاالاِمامُالْمُنتَظَـر
#السّلامُعَلَیْکَیاصاحِبَالزَّمانِ
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیاخَلیفَةَالرَّحْمانِ
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیاشَریکَالْقُرْآنِ
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیاإِمامَالْإِنْسِوَالْجانِّ
#اللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1
هدایت شده از سیستانی
حالم دوباره صبح شد و رو به راه شد
وقت سلام و عرض ارادت به شاه شد
عالم تمام،خاک کف پای شاه عشق
شاهی که بر تمام جهان سرپناه شد...
💚صبحتون حسینی
🌹اللهم ارزقنا کربلا...
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَباعَبدِالله الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلامُ
✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾
هدایت شده از سیستانی
💚آلوده ایم، حضرٺ باران ظهور ڪن
🍀آقا تورا قسم بہ شهیدان ظهور ڪن
💚گاهے دلم براے شما تنگ مےشود
🍀پیداترین ستارهے پنهان ظهور ڪن
💚السلام علیک یا ابا صالح المهدی💚
💖جانم فدای نام شما یا صاحبالزمان
💝قربـان آن مقام شما يا صاحبالزمان
💖جان میدهم بخاطريک لحظه ديدارتان
💝دل عاشقٍ سلامِ شما يا صاحب الزمان
💚اللهم عجل لوليك الفرج والعافية
💖والنصر واجعلنامن انصاره واعوانه.
💚والمستشهدين بين يديه تقوى القلوب.
✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾
هدایت شده از یا صاحب الزمان
4_6027274116401201171.mp3
1.11M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴۰ ثانیه دلتو ببر حرم التماس دعا🙏
السلام علیک یا اباعبدالله
اللهم ارزقنا کربلا...
گریونم کربلا...😭😭😭😭
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
صبح ها غرق عطر و گلابـــ
رو به ڪربُبلا بہ چشم پر آب
ٺا ڪمر خم شوم بگویم باز
السلام علیڪ یا اربابـــ
✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
#نذر_گل_نرجس_صلوات 🌺
من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام
عادت کند خیلی چیزها رو از دست میده.
چشم گنهکار لایق شهادت نیست.
👤 شهید محمد هادی ذوالفقاری
حدیث امروز....https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1
هدایت شده از خادم الشهدا
یادمونباشهکههرچی
برایخداکوچیکیوبندگیکنیم
خدادرنظردیگرانبزرگمونمیکنه🌱!'
#شھیدانہ
#شھیدحاجحسینخرازی
هدایت شده از گلهای بهاری 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸اولین روز اسفند ماه
💫را معطر میکنیم به ذکر
🌸عطر خوش صلوات
💫 بر حضرت محمد (ص)
🌸و خاندان پاک و مطهرش
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
🌷شهید محمد حسین یوسف الهی، جانشین واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان،
همو که بر اثر تقوی و رعایت حلال و حرام الهی، اخلاص در عبادت, جهاد در راه خدا. و ... ! چشمان برزخی اش باز شده بود و برخی خبرهای غیبی را بر زبان می آورد. این گوشه ای از کرامات ولی خدا، حسین آقای یوسف الهی بود💕
⚪️ چند خاطره از شهید یوسف الهی:👇
💠 همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار رودخانه اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب، خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود!!
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود!!
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس, از کرمان راهی تهران شدیم. ساعت ده شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته، ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی، از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر ۴۱ ثارالله بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاجی گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی، اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب، نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄