فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 گلچینی از بهترین تجربیات زندگی
که بکار بردن آنها در زندگی قطعا تاثیراتی مثبت به بار خواهد آورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اصول دین و فروع دین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️❤️حاج قاسم عزیز
نقل این حرفها نیست
واقعا" جایت خالیست❤️❤️❤️
🦋
وصیتنامه #شهید_مدافع_حرم_عارف_کایدخورده
«میرویم به پیشواز گلولههایی که سینههایمان را سرد میکند از داغهایتان... و شما میمانید و دو چیز. اولی: خون ما و پیروی از ولایت فقیه دومی؛ دنیا و هوای نفستان. یادتان باشد؛ قیامت باید در چشمان تکتک شهدا زل بزنید و جواب بدهید.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊
💐
🕊السلام علیک یا امام الرئوف🕊
💐سر عاشق شدنم
لطف طبیبانه توست
💐ورنه عشق تو کجا؟
این دل بیمار کجا؟
ঊঈ🌺🍃ঊঈ
═✧❁یا امام رضا❁✧═
ঊঈ🍃🌺ঊঈ
🕊ساعت ۸ به وقت عاشقی🕊
🕊
28.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
#سلاممغان
🟡"جمعه مسجد" اردبیل برای ثبت جهانی معرفی شد
🔸مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اردبیل گفت: جمعه مسجد اردبیل به عنوان یک اثر ثبت ملی شده و حائز شرایط، برای ثبت جهانی به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی معرفی شده و پرونده آن در حال تکمیل است.
H🌺🍃
حرف هایی که میزنیم،
دست دارند!دست های بلندی که گاهی،
گلویی را می فشارند
و نفس فرد را می گیرند…
حرف هایی که میزنیم،پا دارند !پاهای بزرگی که گاهی جایشان را روی دلی می گذارند
و برای همیشه می مانند…
حرف هایی که میزنیم ،چشم دارند !
چشم های سیاهی که،
گاهی به چشم های دیگران نگاه میکنند،
و آنها را در شرمی بیکران فرو میبرند…
پس . . .
مراقب حرفهایی که میزنیم باشیم زیرا سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است
H🌺🍃
10505503801939.mp3
5.82M
💙زیارت آل یاسین💙
💫🤍بسم الله الرّحمن الرّحیم🤍💫
#امام_مهدی_عج💙میفرمایند:
💫🌺هر گاه خواستید به وسیلهء ما، به سوی خداوند متعال و مهربان💚 توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید🌺💫
#سلام_علی_آل_یاسین💜
#سلام_علی_آل_یاسین💚
*سلامیاایهاالعزیز❤️✋
*🌹چه انتظار عجیبـے! تو بین منتظران همـــ، عزیز من چه غریبـے!🌹عجیبــــ تر ڪه چه آسان نبودنتــــ شده عادتـــــ !🌹چه بـے خیال نشستیمـــ ، نه ڪوششی نه وفایـے!🌹فقط نشسته و گفتیمـــ: «خدا ڪند ڪه بیایـے!*
*🍂تعجیل در ظهور مولا گناه نڪنیمـــ🍂*
*اللهمعجللولیکالفرج🕊️
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا....🌺🍃
🥀⃟🦋
هر وقت میخواستیم در خانواده، عکس دسته جمعی بگیریم، او با ما همراه نمیشد.
گاهی اوقات با اصرار و قسم و آیه، مجبورش میکردیم و میآمد و توی جمع میایستاد.
امّا به محض آنکه میخواستند عکس بیندازند، او کنار میرفت.
مادرم میگفت: «محمّدرضا چرا وقتی دارن از عملیاتها فیلم میگیرن، تو هیچ وقت توی فیلم نیستی؟»
او جواب میداد: «من که توی عملیات نیستم مادر! من پشت جبههام. کاری نمیکنم که منو نشون بدن.»
همیشه دوست داشت گمنام باشد. میگفت: «آی نمیدونی! چه لذّتی داره، آدم برای خدا تکّه تکّه بشه و هیچّی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش.»
#شهید_محمد_رضا_کارور
مداحی_آنلاین_حرم_تو_کعبهی_دل؛_کرمت_همه_خدایی_کریمی.mp3
4.17M
حرم تو کعبهی دل
کرمت همه خدایی
#تک🔊
#شهادت_امام_رضا(ع)🏴
#محمود_کریمی🎙
#شهدا_شر_منده_ایم
#مدیون_شهداییم
┅✿💠❀🇮🇷❀
4_5987572422264490910.mp3
13.16M
یا امام حسن
🎵هر نفس....
🎤#کربلایی_وحید_شکری
☆🌺〰️🍃〰️🌺〰️🍃☆
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿
پنج ماه از شهادت ابراهیم هادی گذشته بود. هر چه مادر از ما پرسید: چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟
با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم.
تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه.
اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟
گفت:من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا.
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده.
مادر ادامه داد: ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه.
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه.
آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.
سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت.