یا اباالفضل😭✋
سحر #روز_نهم روضہ چنین باید خواند😔✋
وعده ے #آب بہ #حرم داد ولے حیف نشد😞✋
#بحق_قمر_بنے_هاشم
#یا_رب_الهــے_العفـو
@shahidgomnam
هدایت شده از مهردخت
#ماه_رمضان_در_جبهه_ها
بعداز ۴۸ ساعت درگیری با دشمن
نیمه شب به اردوگاه رسیدیم...
مقداری آب و یک جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های #گردان را به خط کرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می توانند، تا فردا صبح تحمل کنند.
جعبه خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخیددتا به #فرمانده رسید...
فرمانده به جعبه خرما نگاه کرد، خرماها دست نخورده بود ، بچهها تنها با آب قمقمههایشان افطار کرده بودند.
#ماه_رمضان
#تیرماه_شصت_و_یک
#عملیات_رمضان
#بفدای_لب_تشنه_ات_یا_حسین
#به_نام_خدای_مهدی
#قسمت_هشتم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
-ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
.
-نمیدونم چی بگم... تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟!😶
.
.
-چرا که یاد نمیدم گلم☺با افتخار آجی جون.😊😊
.
سمانه هم همه چیزوبا دقت بهم یاد میداد و منم کم کم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش
.
دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم😊
.
خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید😐😐
.
شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطراون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نشم😕😕نمیدونم 😔
.
اما این نمازم هرچی بود قربتا الی الله نبود و نتونستم مثل آقا سید و سمانه تو سجده بعدش درد و دل کنم و هر چی زور زدم اشکی هم در نیومد😕
.
.
بعد نماز تو حال خودمون بودیم که برا سمانه اس ام اس اومد و بعد خوندنش گفت:
.
-ریحانه جان پاشو بریم حسینیه
.
-چرا؟! نشستیم دیگه حالا😕
.
-زهرا پیام داد که آقا سید برای اعضای اجرایی جلسه گذاشته و منم باید باشم.
تو هم که اینورا رو بلد نیستی.
.
-باشه پس بریم
فهمیدم تو این جلسه سید مجبوره رو در رو با خانم ها حرف بزنه و چون زهرا هم بود میخواستم ببینم رابطشون چه جوریه😐😐
.
-سمانه؟!😯
.
-جانم؟؟😊
.
-منم میتونم بیام تو جلسه؟؟😕
.
متاسفم عزیزم.ولی فقط اونایی که اقا سید اجازه میدن میتونن بیان.جلسه خاصی نیستا هماهنگی در مورده سفره
.
.
-اوهوم...باشه 😔
.
جلسه تو اطاق بغل حسینیه خواهران بود و منم تو حسینیه بودم..داشتم با گوشیم ور میرفتم که مینا بهم زنگ.
.
-سلام ریحانه. خوبی؟؟چه خبر؟! بابا بی معرفت زنگی..پیامی چیزی؟!😑😑
.
-من باید زنگ میزدم یا تو..اخه نپرسیدی زنده رسیدیم یا نه😕😕😐
.
.
-پی ام دادم ولی جواب ندادی😕
.
-حوصله چک کردن ندارم😟
.
-چه خبرا دیگه.همسفرات چه جورین؟!
.
-سلامتی...آدمن دیگه😃ولی همه بسیجین
.
-مواظب باش اونجا به زور شوهرت ندن😂😂
.
-نترس اگه دادن برا تو هم میگیرم😄😄
.
- بی مزه😐حالا چه خبراخوش میگذره😉
.
- بد نیست جای شما خالی😊
.
- راستی ریحانه
.
- چی؟!
.
- پسره هست قد بلنده تو کلاسمون😆
.
- کدوم؟!😯
.
- احسان دیگه.باباش کارخونه داره😉
.
#ادامه_دارد ...
#شهیـد_گمنـام
@shahidgomnam
فرازی از وصیت نامه📝
#شهیدجاویدالاثر_مدافع_حرم_مهدےثامنےراد🌹
به راستی ڪه صحبت و درددل زیاد است ولی نه این حقیر مجال نوشتن دارم و نه این جا دل و جان فرصتی می دهد ڪه از ڪربلایی بودن دل ڪند و آن را توصیف ڪرد.
چند خواهش دارم؛
*یڪی: این ڪه نماز اول وقت ڪه گشایش از مشڪلات است.
*دوم: صبر و تحمل
*سوم: به یاد امام زمان (عج) باشیم.
(چند ڪلامی با دوستان و مسجدی های عزیز؛)
*از شما دوستان خواهش می ڪنم ڪار را جدی و به نحو احسن انجام دهید. تبعیض قائل نشوید. فعالیت های فرهنگی را بالا ببرید. درس ولایت شناسی و ولایت مداری را ترویج دهید.
*شخصیت اقا امام زمان (عج) و امام خامنه ای را خوب برای جوانان آموزش دهید.
این جا غوغایی است. جوانان پاڪی این جا جمع شدند ڪه به اذن و لب تر ڪردن ولی زمان خود ڪه یڪ حڪم جهاد برای جان بیست هزار شیعه در این سرزمین، ڪه چهار سال است در محاصره ڪفر قرار دارند و ابوالفضل وار با غیرتی عظیم از ناموس خدا تا امروز دفاع ڪرده اند.
#سحر_دهم
سحر روز دهم زير لبم مي خوانم :
"مكن اي صبح طلوعِ..."شب عاشورا را
@shahidgomnam
سحر روز دهم اشک مرا جاری کرد
غم بی مادری و گودی گودال حسین
...
سحر روز دهم روزی ما این روضه
زینب (س) و فاطمه (س) و شمر به روی سینه😭✋
@shahidgomnam