بوی پیراهن حسین ۱ - @ostad_shojae.mp3
6.29M
#تلنگری 🎧 #بوی_پیراهن_حسین 1⃣
#محرم و تمام فلسفهی عزاداریاش، برای آن است که؛ هر یک نفر از ما، بشود یک زینب (سلاماللهعلیها)، برای حسین زمان خویش!
🔺تمرین زینب شدن خیلی سادهتر از آن است که از ذهن ما میگذرد!
زینب شدن را از کجا باید شروع کرد؟
#استاد_شجاعی 🎤
💔|↫ #محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ گریه کن های تو همسایهی زهرا هستند؛
◾️ محرم امسال به نیابت از حاج قاسم، به روضه میرویم...
🏴 ما ملت امام حسینیم
🔰 چشمهایی که سوخته بود و لبهایی که میخندید
برادر شهید حسینعلی عالی: عملیات والفجر ۸ بود، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن تعدادی از رزمندهها زیر آوار ماندند، حسینعلی بدون توجه به گازهای شیمیایی سریع به طرف بچهها رفت، من نیز به دنبالش رفتم، به سختی بسیجیها را بیرون آوردیم، وقتی از محوطه خارج شدیم حالت تهوع و سرگیجه شدید به ما دست داد، تمام صورت برادرم سوخته بود ما را به بیمارستان «بوعلی» تهران اعزام کردند، مصدومیت حسین از ناحیه چشم بیشتر از دیگر اعضای بدنش بود، اما باز میخندید، در حالیکه نگرانش بودم و به استقامت او در برابر آزمایشهای الهی غبطه میخوردم او با دیدن ناراحتی من مرا به صبوری دعوت کرد و گفت: اینها نعمتهای الهی هستند، از این نعمتها استفاده کنید، این بالاترین افتخار است، اگر خداوند شهادت را نصیب ما نکرد، همین که جراحتی از جنگ داشته باشیم، بالاترین افتخار برای ما است.
#عکس | #کردستان
سفری در زمان 2
به ارتفاعات یادمان خانم شیخان که سفر می کنی، در نقطه ای میایستی که روزی
جای پای قدم های همت و متوسلیان و یارانش بوده.
چشم که می اندازی دره شیلر و ارتفاعات کانیمانگا هنوز هم خودنمایی می کنند.
دقیقا همان جا...
همان قاب!
تو انگار در نقطه ای از تاریخ ایستاده ای که زمان متوقف شده و تو را به فکر فرو می برد.
گویی امروز ما هستیم و شهدا رفته اند...
اما اگر کمی تامل کنی در مییابی
"حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند..."
______________
📌موقعیت ثبت عکس: یادمان والفجر4، مریوان، کردستان،
عکس اول: پاییز 1362، عملیات کربلای4
عکس دوم: تابستان 1396، یادمان والفجر4، حین بازدید کاروان های راهیان نور از یادمان
قاب هایی از ناب ترین لحظات مهمانی شُهـــدا در مرکز عکاسان راهیـان نـور
🚨تصاویر شهید مدافع امنیت امیر حسین پور که چند روز پیش در تبریز به شهادت رسید.💔
🛑 شهید خوش تیپی که دکتر بود
پدر شهید مدافع امنیت امیر حسین پور :
🔷این پسر آنقدری خاص بود که هر چقدر هم بگویم باز هم ناگفتههای زیادی میماند! هی میگفت میخواهم مدافع حرم شوم! آن موقعها کم سن و سال بود و اجازه ندادم؛ مدام میگفت کاش در کربلا شهید شوم.
🔵 وقتی از پایگاه به امیر زنگ زدند که انگار چند نفر میخواهند بنرهای امام حسین(ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است را آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت. میگفت نابرادرها به امام حسین(ع) زورتان نمیرسد به جان بنرهایش افتادهاید؟ پسرم دست خالی بود! آن نابرادر چند ضربه به او زد و چاقو به یکی از چشمهایش زده بود که شدت جراحت به قدری زیاد بود که بعد از 4 روز به شهادت رسید همان آرزویی که داشت.