eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید سپهبد : 🔹در هیچ بُعدی از عالم اسلامی، مثل مقام معظم رهبری، اشبه‌تر به امام خمینی(ره) در سلوک، در مبارزه، در دفاع از انقلاب و اصول نداریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سروده جانباز فاطمیون برای حاج قاسم ✍سید علی اصغر حسینی جوان افغانستانی ساکن مشهد است که در عملیات آزادسازی حلب سوریه از ناحیه دو پا به شدت آسیب دیده است. او در رثای فرمانده شهید جبهه مقاومت "حاج قاسم سلیمانی" شعری نوشته و تقدیم روح مطهر شهید سلیمانی نموده است: السلام علیک یا سردار ای نمادِ شکوهِ ایرانی ای ابرمرد، اسوه‌ی ایثار مرحبا بر تو شیر کرمانی! بر شکوهت درود ای سالار فاتح‌ هر نبردِ طولانی و سلامی ز سینه‌ای تبدار به تو از شیعیانِ افغانی .. با مدد از خدای قاصم جبار راه حـق را نبوده پایانی نحن ابناء حیدر کرار صاحبِ اقتدارِ طوفانی و بدانند دشمنان زنهـار! کلنا قاسم سلیمانی‌ 📷 عکس، تصویری از حضور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر بالین سید علی اصغر حسینی، جانباز فاطمیون است. -------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
با سلام. 🌸🌷🌸این دل نوشته رو تقدیم میکنم به تمام شهدای سر افراز ایران، 🌸🌷🌸 ای شهید، لطفی نما، بَر این دلِ طوفان زده دستهامان خالی و آفت بَر این، ایمان زده حال و روز اکثر ماها پریشانی شده هر کسی از یک طریقی، سجده بر شیطان زده غافل از حال و هوای نفس گشتیم و کنون دل خوش از این، که هوای شهر را، باران زده نَفْسِمان سرگرم این دنیای افسونگر شده غافل از حق گشته او، بیهوده بر کادان زده دور نیست از ما بگیرد این حسد، حرص و طمع آنچه را ایزد ز لطفش، بَر دَرِ انسان زده ای برادر، ما از این دنیای خاکی نیستیم چند روزی قرعه ی ما را، بر این زندان زده خوب میشد ای شهید، سمت تو ما پل می زدیم نه به این شکلی که هر کس، دور خود میدان زده هر کسی از عشق جوری می کند تفسیر و رای در نبودت هر کسی، در وادی عرفان زده هر کسی، غیر از مسیر عاشقی را طی کند بی شک او، پا در مسیری سخت و بی پایان زده یاد دورانی که دلهامان هوای جبهه داشت بی حضورت ای شهید، دلهایمان بحران زده عده ای راحت ز خون پاک تو رد می شوند عده ای با نام تو، از بهر خود دُکّان زده خوش به حالت رفتی و پیمانه از کوثر زدی بد به حال این مَنِ، جا مانده ی خُسران زده ای شهید، با اینکه رفتی، همچنان دل می بری یک نگاهی هم بکن، بر این دل عصیان زده ای شهید، با دست بسته، دست من را هم بگیر رحم کن، آخر تو بر، چشم من گریان زده ----------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
✅خاطره سال ۱۳۷۷ به عنوان رایزن فرهنگی در کشور بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بودیم. برادران سپاه آن جا عملیات بازسازی به عهده شون بود و بعد از جنگ، در حال بازسازی بودند. یک بار حاج قاسم تشریف آوردند آن جا و شب مهمان ما شدند. سوال کردم از تعداد فرزندانشان. دهه هفتاد بود. حاج قاسم گفت: ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم. (یعنی کنترل جمعیت که دوتا بیشتر نشه) بعد خاطره ای نقل کرد که : من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ، بحث فرزند شد من گفتم که ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم. آقا فرمودند: این قانون رو ما خودمون هم قبول نداریم. 📚منبع: کتاب حاج قاسم -------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
در کنار رژ لب 🤔 در کنار خط چشم 🤔 در کنار شلوار تنگ 🤔 در کنار لنز 🤔 دست در کنار ناخن بلند با لاک 🤔 ☘ کسی سایه حضرت زهرا(س) رو هم حتی نمیدید☘ تحریف نشدیم ؟ که ما داریم تعریف شده نیس دلخواهه خودمونه خودمونیش اینه که مذهبی هستیم ولی همه اِلمان های بی حجاب ها رو هم داریم
/ اگه دلار به سطح 20هزار تومان برسه سه اتفاق مهم رخ خواهد داد: ١- 700 هزار ميليارد بدهي دولت به شركتها بارقمي در حدود 35 ميليارد دلار تسويه ميشه ٢- 1600 هزار ميليارد تومان سپرده مردم هم در بانكها با 80 ميليارد دلار تسويه ميشه و كل نقدينگي از بازار حذف ميشه و ديگه دولت مجبور نيست روزي 1000 ميليارد تومان سود سپرده بدهد. ٣- قبلا كل درآمد نفت باضافه 100 هزار ميليارد تومان درآمد مالياتي صرف حقوق كاركنان دولت ميشد اما در شرايط فعلي حتي اگر حقوقها دو برابر بشه باز با 20 ميليارد دلار تسويه ميشه و با فروش پنجاه درصدي نفت بازهم 10 ميليارد دلار اضافه مياد كه براي كالاي اساسي اختصاص ميدن . در واقع دولت با افزايش قيمت دلار و 120 ميليارد دلار ذخيره ارزي موجودعلاوه بر خنثي كردن اثر نقدينگي موجود و جلوگيري از پرداخت روزانه 1000 ميليارد تومن سود به سپرده ها بدهي خود به شركتها را نيز تسويه ميكند و باخيال راحت به مسير ادامه ميدهد! ♦️حالا متوجه همه چی شدین یا باز هم توضیح بدهیم ...
+حاجی یه سوال؟! -بفرمایید +چطوری یکی میتونه ادعای مسلمونی کنه بعد بنز سوار شه اما همسایه ش نون شب نداشته باشه؟! -محلشو عوض کنه +عه -اره +خب حله حاجی
پایان رزمایش سپاه در کردستان/ مناطق آلوده به حضور تروریست‌ها پاکسازی شد فرمانده نیروی زمینی سپاه: 🔹رزمایش اقتدار شهدای کرد مسلمان که در منطقه عمومی شمال غرب کشور، از دهانه چیلر در مرز عراق تا ارتفاعات چهل چشمه برگزار شد، با دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده پایان یافت. 🔹مناطق آلوده به حضور تروریست ها با موفقیت پاکسازی شد. 🔹به عناصر تروریستی و هم‌پیمانان آنان هشدار می دهیم که در صورت هرگونه شیطنت در مرزها به ویژه شمال غرب و جنوب شرق کشور با مشت آهنین و واکنش قاطع نیروی زمینی سپاه مواجه خواهند شد.
⭕️ نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه افزایش سرسام آور قیمت ها در دو هفته اخیر با پرونده فساد طبری و دوستانش ارتباط تنگاتنگ داره
‏خب دیگه کم‌کم از تقصیر دولت قبله و تقصیر دولت پنهانه و شماها هیچکدوم مدیر نیستید و.... داریم میرسیم به همه‌چی تقصیر ‎ . داداش بلد نیستی کارکنی استعفا بده برو بخدا راحت‌تری
❌ این مرد اتریشی، 24 سال دخترش را حبس کرده و بهش تجاوز کرده و ازش 6 بچه آورده! اعدام نشده! فقط حبس شده! اما هیچکس جنایتش را به دینش ربط نداد! اما چرا در ایران، بی دین ها، هر بی دینی را به دین ربط میدن؟! ༺════‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز دختر جا داره یادی کنیم از وزیر آموزش و پرورش که مظلومیتش دل ۸۰ میلیون ایرانی رو کباب کرد!!!😔😔😐 آخرش فقط :))) "محمد نصوحی"
‏نزدیك عملیات بود؛ می‌دانستم دختردار شده یك روز دیدم سرپاكت نامه از جیبش زده بیرون... گفتم: این چیه؟ گفت: «عكس دخترمه» گفتم: «بده ببینمش» گفت: «خودم هنوز ندیدمش!!» گفتم: چرا؟ گفت: الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده، باشه بعد... "شهید ‎مهدی زین‌الدین" 🌹روز دختر بر تمام دختران شهدا مبارک باد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارد دل ما راهِ نجاتی دیگر در مشهد و در قم، عتباتی دیگر بر بانویِ با کرامت قم صلوات بر شاه خراسان صلواتی دیگر 🔺اولین شب از دهه کرامت_صحن آزادی حرم مطهر رضوی @aqr_ir
🚨 جهانگیری: برخی خودشان توانایی مدیریتی ندارند، تصور می‎کنند مدیران کشور نیز توانمند نیستند! 🔰پ.ن:در توانمندی مدیران دولت تبخیر امید که شکی نیست‼️ ✅خداییش کدام مدیری می‌تواند👇 1. قیمت دلار را 20.000 تومان‌ 2. طلا رو هر گرم 850 هزار تومان 3. سکه رو 8.500.000 4. پراید رو 100 میلیون 5. گوشت رو 130 هزار 6. پیاز رو میوه و میوه رو طلا کنه 7. بازم بگم؟! خخخ😏 🔻این کار، خیلی مدیریت می خواد و قطعا از عهده ی هر کسی بر نمی آید. و فقط مدیران دولت شیخ حسن این توانایی ها را دارند😐 ✍علی اصغر سمیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های #داعش
✍️ 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ...