eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
87 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️به دختر خانمها میگیم حجاب ! ↩️میگن خب پسرا نگاه نکنن!!! ❗️به آقا پسرها میگیم نـــــ👀ـــــگاه ! ↩️میگن خب دخترا اینجوری نگردن!!!😒 💢من میگم: من اگر برخیزم ...🚶 تو اگر برخیزی ... 🏃 ⬅️همه بر میخیزند😃 من اگر بنشینم ... 😶 تو اگر بنشینی ...😐 🚫چه کسی برخیزد؟؟؟🙄 ◀️تغییر را از خودمان شروع کنیم😉 🌸🍃جفتتون @Shahidgomnam
#باید_شکسته_بشی 🌷| وارد #هیئت که می شد، جایگاه و پست و مقام رو میذاشت #کنار☝️ می شد یک #آدم خاکی و مخلص👌 از جابجایی چرخ #مخصوص حمل باند صوت🎤 گرفته تا شستن #ظرف_ها هر کاری از دستش بر #می_اومد انجام می داد✌️ می گفتند : آقا حامد! شما #افسری و همه شما رو می شناسند💯 بهتره این کارهارو #بقیه انجام بدند #می_گفت : اینجا جاییه که اگه سردار هم باشی باید شکسته #بشی تا بزرگ بشی صبر می کرد بعد از #هیئت که مردم می رفتند، مشغول شستن #دیگ_ها می شد😐 میگفت : #شفا تو آخر مجلسه؛ آخر مجلس هم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها #حاجتم رو خواهم گرفت👌 و آخر هم حاجتش رو با #شهادت گرفت🕊 |🌷 #شهید_حامد_جوانی #شهید_مدافع_حرم 🍃🌸 @Shahidgomnam
آقــاجان😇 خیالت راحتـ 😌افــســران جـوانــت دیگر نمی گذارند فتـــ نــه ای همچون فـــتــ نــهٔ😡 ۹دی🇮🇷❌ قلب💙شماراآزرده کند 😍 #رهبرانه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
▪️▪️ 🌚هر شب قرائت دسته جمعی 🕊 #دعای_فرج(الهي عظم البلاء)🕊 💟 #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج بیاید همگی در هر کجا که هستیم دست نیاز به سوی خالق بی نیاز بلند کنیم و عاجزانه ظهور مولایمان را طلب کنیم @Shahidgomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شبتون 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔹از اشک شما ارض و سما باریدند 🔹بر آه شما انس و ملک نالیدند 🔹گفتند همه "فدای اشکت آقا" 🔹تصویر شما را شهدا بوسیدند 🔹آقا خودتان حضرت خورشید هستید 🔹از نور شما ستاره ها تابیدند 🔹در مجلس خوبان شهدا هم بودند 🔹اما همگان گرد شما چرخیدند 🔹از اول و از آخر مجلس، شهدا 🔹آقای جهان سید علی را چیدند🌺 @shahidgomnam
🍃🌹 شهیدی که در روز شهادتش تروریست های داعش و فتنه گران سال 88 کف و سوت زدند... شهید مدافع حرم ناجا #مهدی_نوروزی معروف به شیر سامرا #یـادشهدا‌بـا‌ذڪـر‌صـلـوات 🌸🍃 @shahidgomnam
اسم رمان: من با تو نویسنده؛ لیلی سلطانی چند قسمت: ۷۱ قسمت با ما همـــراه باشیـــــن😊👇 @shahidgomnam
🌸🍃رمـــان ... 🌸🍃 قسمت دستش رو گرفت بہ سمت سهیلے و گفت:😊 _سلام امیرحسین! چشم هام گرد شد!😳 امین بہ سهیلے گفت امیرحسین!! سهیلے از روے مبل بلند شد و رو بہ روش ایستاد. دستش رو آروم فشرد😊 و جواب سلامش رو داد! امین جدے گفت: _ڪاراے دانشگاہ خوب پیش میرہ؟ سرش رو بہ سمت من برگردوند و نگاہ معنے دارے بهم انداخت!😏 خیرہ شدہ بودم👀😟 بهشون.پدر سهیلے گفت: _همدیگہ رو میشناسید؟😟 امین سریع گفت:😊😏 _بلہ منو امیرحسین حدود چهار پنج سالہ دوستیم! ڪم موندہ بود😥 سینے از دستم بیوفتہ! امین رو بہ سهیلے گفت: _شنیدم دارے از دانشگاہ میرے زیاد تعجب نڪردم چون دوسال پیشم بہ زور فرستادمت اون دانشگاہ!😊 چشم هام رو بستم! تقریبا سینے چاے رو بغل ڪردہ بودم!☕️ سهیلے دوست امین بود! 😥😐صداے امین پیچید: _ببخشید بے خبر اومدیم.😊 با لحن نیش دارے ادامہ داد: _خداحافظ رفیق!😏 چشم هام رو باز ڪردم، لبم رو بہ دندون گرفتم. سهیلے نشست روے مبل. دست هاش رو بہ هم گرہ زدہ بود. شهریار نگاهے بهم انداخت و لبخند زد.🙂 وارد حیاط شدن و چند لحظہ بعد صداے بستہ شدن در اومد. پدرم گفت:😊 _هانیہ جان برو چاے بیار همہ ے اینا یخ ڪرد. عصبے بودم،😠😟دست هام مے لرزید. جیران خانم سریع گفت:😊 _نہ نہ خوبہ! سینے چاے رو گذاشتم روے میز جلوے سهیلے. سریع ڪنار پدرم نشستم. نگاهم رو دوختم بہ چادرم.😒😠 مدام تو سرم تڪرار میشد، 💭سهیلے دوست امینِ!.... نگاہ معنے دار امین! صداے بقیہ اذیتم میڪرد،دلم میخواست فرار ڪنم. ولے نباید بچگانہ رفتار میڪردم باید با سهیلے صحبت میڪردم. چند دقیقہ بعد پدر سهیلے گفت:😊 _میگم جوونا برن باهم صحبت ڪنن؟ منتظر چشم دوختم بہ لب هاے پدرم، پدرم با لبخند گفت:😊 _آرہ ما حوصلہ شونو سرنبریم. سهیلے ڪلافہ پاهاش رو تڪون میداد، سرش رو بلند ڪرد،مثل من بہ پدرم زل زدہ بود. پدرم رو بہ من گفت: _دخترم راهنمایے شون ڪن بہ حیاط!😊🌳 نفسم رو آزاد ڪردم و از روے مبل بلند شدم. سهیلے هم بلند شد،با فاصلہ ڪنارم مے اومد. وارد حیاط شدیم.😊😟 نگاهے بہ حیاط انداخت و بہ تخت چوبے اشارہ ڪرد آروم گفت: _بشینیم؟😊 🌺🍃ادامه دارد... 🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸 @shahidgomnam
🌸🍃رمـــان ... 🌸🍃 قسمت با عجلہ نشستم، برعڪس من آروم رفتار میڪرد، با فاصلہ ازم نشست روے تخت،با زبون لب هاش رو تر ڪرد و گفت:😊 _خب امیرحسین سهیلے هستم بیست و شیش سالہ طلبہ و معلم..... با حرص حرفش😬😤 رو قطع ڪردم: _بہ نظرتون الان میخوام اینا رو بشنوم؟ نگاهش رو بہ دیوار رو بہ روش دوختہ بود،دستے بہ موهاش ڪشید و گفت: _نہ!😒 در حالے ڪہ سعے میڪردم آروم باشم گفتم:😐 _پس چیزے رو ڪہ میخوام بشنوم بگید! حالت نشستش رو تغییر داد و ڪمے بہ سمتم خم شد آروم گفت:😒 _نمیدونم بین شما و امین چے بودہ! اما میدونم شما.... ادامہ نداد. زل زدم بہ یقہ ے پیرهن سفیدش و گفتم:😕 _حرفاے امین بے معنے نبود! ابروهاش رو داد بالا: _امین!😟 میخواستم داد بڪشم الان وقت غیرت بازے نیست فقط جوابم رو بدہ! شمردہ شمردہ گفتم:😬 _آقاے..سهیلے..معنے...حر..ف..هاے...امین...چے..بود؟ دستے بہ ریشش ڪشید و گفت:😐 _منو امین دوستے عمیقے نداریم دوستے مون فقط در حد هیات بود! آب دهنش رو قورت داد: _دو سال پیش یہ روز طبق معمول اومدہ بود هیات، عصبے و گرفتہ بود حالشو ازش پرسیدم،گفت ازم ڪمڪ میخواد.😕 گفت ڪہ دختر همسایہ شونو چندبار تو ماشین یہ پسر غریبہ دیدہ و تعقیبش ڪردہ فهمیدہ از هم دانشگاهیاشہ. با تعجب😳 زل زدم بہ صورتش،امین من رو با بنیامین دیدہ بود!😥 ادامه داد: _گفتم چرا بہ خانوادش نمیگے گفت نمیتونم، باهاشون خیلے رفت و آمد داریم! نمیخوام مشڪلے پیش بیاد.😒 سرش رو بلند ڪرد و نگاهش رو دوخت بہ دست هاے قفل شدہ م:👀 _اون موقع دنبال ڪار تو دانشگاہ بودم امین اصرار ڪرد برم دانشگاہ اون دختر و یہ جورے ڪمڪش ڪنم! 😕گفت حساس و زود رنجہ از در خودت وارد شو! منم قبول ڪردم برم دانشگاہ اون دختر و روز اول دیدمش! جلوے ڪافے شاپ! داشت با پسرے دعوا میڪرد! نمیدونستم 😟همون دختریہ ڪہ امین میگفت وقتے ڪلاسش تموم شد و امین اومد پیشم فهمیدم همون دختر همسایہ س!😕 آروم گفتم: _پس چرا اون روز ڪہ جلوے دانشگاہ دیدیش گفتے نمیشناسیش؟😒 دستم رو گذاشتم جلوے دهنم، چطور فعل هاے جمع جاشون رو دادن بہ فعل هاے مفرد؟! مِن مِن ڪنان گفتم: _عذرمیخوام. سرش رو تڪون داد و گفت:😕 _امین خواستہ بود چیزے نگم،اون روز ڪہ جلوے دانشگاہ دیدمش تعجب ڪردم از طرفے..... ادامہ نداد، دست هاش رو بهم گرہ زد و نگاهش رو دوخت بہ دست هاش. با ڪنجڪاوے گفتم: _از طرفے چے؟ آروم گفت: _نمیخواستم...نمیخواستم چیزے بشہ ڪہ ازم دور بشید!میخواستم امشب همہ چیزو بگم!😊 از روے تخت بلند شدم، چادرم رو مرتب ڪردم پوزخندے 😏زدم و گفتم: _ڪاراتونو بہ نحواحسن انجام دادید آفرین! چیزے نگفت،خواستم برم سمت خونہ ڪہ گفت:☺️😍 _من اینجا اومدم خواستگارے! 🌺🍃ادامه دارد... 🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸 @Shahidgomnam