🔰مذهبی ها عاشقترند ...
وقتی به خانه میرسید، گویی جنگ را میگذاشت پشت در و می آمد تو، دیگر یک رزمنده نبود یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم، اغلب اوقات که میرسید خانه، خسته بود و درب و داغان، چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز میگشت، با این حال سعی میکرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی.اش را نسبت به خانه صورت دهد، به محض ورود میپرسید کم و کسری چی دارید؟ مریض که نیستید؟ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا میزد و پا به پای من در آشپزخانه کار میکرد، ظرف میشست، حتی لباسهایش را نمیگذاشت من بشویم، میگفت لباسهای کثیفم خیلی سنگین است نمی.توانی چنگ بزنی، گاهی فرصت شستن نداشت، زود بر میگشت، با این حال موقع رفتن مرا مدیون میکرد که دست به لباسها نزنم، در کمترین فرصتی که به دست میآورد، ما را میبرد گردش.
🌷شهید محمدرضا دستواره🌷
روزِ مرد نداشتند
لیکن روزها را مردانہ ساختند
تنھا جورابشان سوراخ نبود
ڪہ پیکری سوراخ شده
ازگلوله و ترکش داشتند!
پاس میداریم یادِمردانِ مردِسرزمینمانرا
روزِ مردان واقعۍ مبارڪ..