افطار هفتم...
هم محمد بود و هم حسین ..
خادم هیات و گریه کن روضه و زحمت کش امامزاده علی اکبر...
همه حرف هام رو خلاصه میکنم در دو جمله...
اگه راستی راستی زهرایی باشیم...
شب شهادتش صورتمون کبود میشه و پهلوون چاقو....
کسایی میزنن که از ریشه و پایه با زهرا مشکل دارند...
*روایت کوچه مدینه تو یه خیابون گلستانی برا مادرت زنده میشه...*
میشیم محمدحسین حدادیان...
روحت شاد جوان با غیرت خانه آقا فرهاد...
#شهید_محمدحسین_حدادیان
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه باسلام به ارباب بیاد تمام شهدا واموات.