قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
🌸#بِـسْمِربـِّــالشُـــہَدٰا🌸 🌼••|باعـرض سـلـام✋🏻 ادب واحـترام خـدمت هـمسنگریاݩ
..🌸🌱
#تـــــولـــــد برادرمونـــــه🎈🎂💕.....
#جـــــانمونے.....🖐🏻
مادر بزرگ شهید #جهاد_مغنیه می گفت:↓↓
مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خوابم
بهش گفتم:چرا دیر ڪردی؟
منتظرت بودم!
گفت:دیر کردیم...
طول ڪشید تا از بازرسی ها رد شدیم...
گفتم :چه بازرسی؟!
گفت:بیشتر از همه سر بازرسی #نماز وایستادیم...
بیشتر از همه درباره
نمازصبح میپرسیدن...😥
منبع:هزارویک شب💎
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
🌸#بِـسْمِربـِّــالشُـــہَدٰا🌸 🌼••|باعـرض سـلـام✋🏻 ادب واحـترام خـدمت هـمسنگریاݩ
تعداد #صلوات ها تا به الان
🌿 2000 🌿
اجرتون با خود شهید مغنیه✨☺️
رفقا بجنبید هنوز وقت هست🌱
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_7 چشمهام رو ريز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم... جدي جدي داشت م
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_8
وقتي علي خونه نبود، بچه به دنيا اومد...👶
مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادي خبر تولد نوه اش رو بده، اما پدرم وقتي فهميد بچه دختره
با عصبانيت گفت: لابد به خاطر دختر دخترزات مژدگاني هم مي خواي؟😠
و تلفن رو قطع کرد. مادرم پاي تلفن خشکش زده بود و زيرچشمي با چشمهاي پراشک بهم نگاه مي کرد.
مادرم بعد کلي دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت...
بيشتر نگران علي و خانواده اش بود و مي خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها
و برخوردهاي اونها باشم.😥
هنوز توي شوک بودم که ديدم علي توي در ايستاده...
خبردار شده بود، سريع خودش رو رسونده بود خونه، چشمم که بهش افتاد گريه ام
گرفت.
نميتونستم جلوي خودم رو بگيرم. خنده روي لبش خشک شد با تعجب به
من و مادرم نگاه مي کرد! 😳
چقدر گذشت؟
نميدونم، مادرم با شرمندگي سرش رو انداخت پايين
– شرمنده ام علي آقا... دختره...😓
نگاهش خيلي جدي شد. هرگز اونطوري نديده بودمش، با همون حالت رو کرد به
مادرم... حاج خانم، عذرمي خوام؛ ولي امکان داره چند لحظه ما رو تنها بذاريد؟
مادرم با ترس در حالي که زيرچشمي به من و علي نگاه مي کرد رفت بيرون...
اومد سمتم و سرم رو گرفت توي بغلش، ديگه اشک نبود. با صداي بلند زدم زير گريه ، بدجور دلم سوخته بود..😢
– خانم گلم... آخه چرا ناشکري مي کني؟ دختر رحمت خداست... برکت زندگيه... خدا
به هر کي نظر کنه بهش دختر ميده، عزيز دل پيامبر و غيرت آسمان و زمين هم دختر بود 😇
و من بلند و بلندتر گريه مي کردم با هر جمله اش، شدت گريه ام بيشتر مي شد واصلا حواسم نبود،
مادرم بيرون اتاق با شنيدن صداي من داره از ترس سکته مي کنه.
بغلش کرد. در حالي که بسم الله مي گفت و صلوات مي فرستاد، پارچه قنداق رو از توي صورت بچه کنار داد...
چند لحظه بهش خيره شد؛ حتي پلک نمي زد. در حالیکه
لبخند شادي صورتش رو پر کرده بود، دانه هاي اشک از چشمش سرازير شد..
– بچه اوله و اين همه زحمت کشيدي... حق خودته که اسمش رو بذاري؛ اما من ميخوام پيش دستي کنم...
مکث کوتاهي کرد... زينب يعني زينت پدر... پيشونيش رو
بوسيد. 🤗
خوش آمدي زينب خانم و هنوز گريه مي کردم؛ اما نه از غصه،
ترس ونگراني...😰
بعد از تولد زينب و بي حرمتي اي که از طرف خانواده خودم بهم شده بود... علي همه رو بيرون کرد؛ حتي اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه؛ حتي اصرارهاي مادر علي هم
فايده اي نداشت. خودش توي خونه ايستاد. تک تک کارها رو به تنهايي انجام مي داد...
مثل پرستار و گاهي کارگر دم دستم بود... تا تکان مي خوردم از خواب مي پريد...
اونقدر که از خودم
خجالت مي کشيدم...😓
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونلینڪکانالحراماست⛔️
ʝoɨŋ👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
🍃💛🍃
هر کــسی
با هر ✨شــهـیدی✨ خـو گرفت
روز محشـــــر آبــــرو از او گرفت ...
♥️ شهید جهاد مغنیه ♥️
#تـولدٺمبـارک🌸✨🎉
➣ツ°•| @shahidhojajjy
4_5947116622064911813.mp3
8.27M
این روزا
خیلی دلم تنگه واسه کبوترات💔
امام رضایِجان، دلمون خیلی براتون تنگ شده . . .
#دوستداریمخیلـی(:
•🌙•
رفـیق...😌
هروقتخواستیگناهبڪنی؛
#بینالحرمینِحسینُ♥️ یادتبیار...!
اگهمنصرفنشدے؛ بامـــن..🙃!
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
•••‼️
میـگمڪہ
همـَشدنبـالایـننبـاش
ڪہچـےثـوابدارھ📿~•
〖اَولدنبـالایـنباش؛چـےگنـاهداره〗
تـابـوےگنـاهرونشنـاسـے~•
وگـرنہاینجـورے
ڪیسہےثـوابهـات #سـوراخمـےمـونہهـا...🙃~•
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
ذِکرِإِمروز:
#أَللّٰهُمَّصَلِّعَلیٰمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِلفَرَجَهُم✨
{ خُدایادُرودفِرِستبَرمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد}
۱۰۰مَرتبہ