#خاطرات_شهید
🏴 امیری حسین و نعم الامیر
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه....
روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت....
میگفت: مثل ارباب همه جا رو مثل دود میدیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم....
از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید .
#شهید_هادی_ذوالفقاری
@shahidhojajjy
#کوملهها بشدت شکنجش کرده بودن، هیچ #ناخنی در دست و پا نداشت، جای جای #سرش شکسته و کبود بود.
# موهای سرش رو تراشیده و در روستا میگردوندن، شرط رهاییش #توهین به حضرت امام(ره) بود اما او مقاومت کرد؛
پس از یازده ماه اسارت و شکنجههای بسیار در ۱۷ سالگی زنده بگورش کردن...
🌷 #شهیده_ناهید_فاتحـےڪرجو🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
@shahidhojajjy
#طنز_جبهه😄😄
#آخ_كربلاي_پنج
پسر فوقالعاده بامزه و دوست داشتني بود.
بهش ميگفتند «آدم آهني» يك جاي سالم در بدن نداشت.
يك آبكش به تمام معنا بود.
آنقدر طي اين چند سال جنگ تير و🏹 تركش خورده بود كه كلكسيون تير و تركش شده بود.
دست به هر كجاي بدنش ميگذاشتي جاي زخم و جراحت كهنه و تازه بود.
اگر كسي نميدانست و جاي زخمش را محكم فشار ميداد و دردش ميآمد،
نميگفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) 🧐
يا ( درد آمد فشار نده) 😕
بلكه با يك ملاحت خاصي😍 عملياتي را به زبان ميآورد كه آن زخم و جراحت را آنجا داشت.
مثلاً كتف راستش را اگر كسي محكم ميگرفت
ميگفت: « آخ بيتالمقدس» 🤭
و اگر كمي پايينتر را دست ميزد،
ميگفت: «آخ والفجر مقدماتي»😄
و همينطور «آخ فتحالمبين»
، «آخ كربلاي پنج و...» تا آخر
بچهها هم عمداً اذيتش ميكردند و صدايش را به اصطلاح در ميآوردند تا شايد تقويم عملياتها را مرور كرده باشند.😄😄
@shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات.
#شهید_علی_زاده_اکبر
تولد ۵۵/۳/۴کاشمر
شهادت ۹۲/۵/۲۸سوریه
گلزارشهدای امامزاده سیدحمزه کاشمر
🔹خاطره : از دوست و هم محله شهید
🕋یادم میاد یک سالی ثبت نام حج عمره
کرده بودم با شهید زاده اکبر در میون
گذاشتم که اگه خدا خواست با هم مشرف
بشیم؛ گذشت.
❓بعد از مدتی علی آقا رو دیدم .
گفتم: چیکار کردی ؟؟ثبت نام کردی؟؟
گفت:جات خالی من رفتم و برگشتم
گفتم: چه جوری
🔰تعریف کرد به ماموریتی به جنوب
داشته و در اونجا به چندتا از بچه های
محروم قرآن آموزش می داده و کار
فرهنگی می کرده و در پایان ماموریت
به بچه های که چند جزء قرآن رو حفظ
کرده بودن جوائز نفیس از پولی که برای
این سفر کنار گذاشته بوده؛ هدیه می داده.
✨که به درستی ثواب این کارش از چند تا
حج بیشتر بود و تازه چقدر چقدر هم از
کرده خودش خشنود بود.
@shahidhojajjy
#خاطراتسربازعراقی 🕊
یہپسربچهروگرفتیمکهازشحرفبکشیم.
آوردنش سنگرمن. خیلیکمسنوسالبود.
بهشگفتم: «مگهسنسربازیتویایران هجدهسالتمام نیست...؟!
سرشرا تکان داد...
گفتم:«توکه هنوز هجدهسالت نشده!..»
بعدهم مسخرهاش کردموگفتم:«شاید بهخاطر جنگ، امامخمینی کارشبهجایی رسیدهکهدستبهدامنشما بچههاشدهو سنسربازیرو کمکرده؟»😏
جوابشخیلیمنرواذیتکردبالحنفیلسوفانهای گفت:
+سنسربازیپاییننیومده
سنعاشقیپاییناومده •|🥀|•
🦋شـہدا شـرمݩده ایـم🦋
🕊زنـده نگہ داشتنـ یـاد و خـاطره شـہدا ڪمتر از شـہادت نـیستـ🕊
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️ #پارت_۵۵ چند ثانیه ای که از فیلم گذشت حاجی گفت: "کی این رو درست کرده؟"..
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️
#پارت_۵۶
•خدایا مرا پاکیزه بپذیر
سردار عزیز، قبل از شهادتشان ( گفتند شاید سه ساعتی قبل از اینکه شهید شوند) دستنوشته کوچکی نوشته اند و به همراه تسبیح و انگشتری به دختر محترمه ایشان تقدیم شده است. در آن دستنوشته یک بار نوشتخاند خدا مرا بپذیر؛ قبولم کن. دو بار گوشه دیگری نوشتهاند:خدایا مرا پاکیزه بپذیر. پاکیزه بودن مراتب دارد. این طهارتی که میخواهد بوجود بیاید، مراتب مختلف دارد. یکی این است که بر سر زبان های ماست که خدایا گناهان ما را ببخش و یک مرتبه اش این است که خدایا مرا خالص کن؛ یعنی از خود بینی من را بیرون بیاور...
یک قسمت ایشان این جمله را نوشته اند که از آن دیدارهایی که به موسی (ع) نشان دادید که طاقت نیاورد و در مقابل تو نایستاد [و طاقت نفس کشیدنش نماند،]از ِن دیدار روزی من کن که می خواهم تو را اینطور ببینم. دیدار حضرت موسی (ع) از همین دیدار ها بود. حضرت موسی (ع) تقاضا داشتند که خدایا من تو را طوری ببینم و عظمت تو را طوری ادراک کنم که اصلا خودیت من برداشته شود و دیگر برای من خودیتی باقی نماند؛ چون بالاخره همه با مردن به لقاءالله میرسند؛ [آن] مراتب لقاءالله [است که ] فرق می کند.یک طوری انسان به لقاءالله برسد که در موقع رسیدن به لقاءالله دیگر خودیتی در کار نباشد. دیگر نن اصلا بر [سر] پا نایستم و من اصلا نمانم. در مقابل عظمت تو مدهوش شوم [و] برای خودم دیگر هیچ نداشته باشم. از این دیدار ها روزی من کن. این یک معرفت خیلی عالی است. من اطلاعات خیلی دقیقی ندارم، ولی از دوستان شنیدم که شهید سردار سلیمانی در زمان حیاتشان هم خود با برهی شاگردان مرحوم آیت الله انصاری همدانی، رضوان الله علیه در ارتباط بودند و [از ایشان] در مسائل معنوی استفاده می کردند. این حرف ها برای همان افق مسائل معرفتی است که آدم از خدا، رفتن و شهادت را تقاضا می کند، شهادتی تقاضا می کند که شهادت با پاکیزگی است. فقط نگوید خدایا من را شهید کن. شهدای راه خدا هم مراتبی دارند. خدا من را بپذیر و پاکیزه بپذیر.
#ادامهدارد...
⛔️کپی بدون لینڪ کانال حرام میباشد⛔️
👇ʝoɨŋ🌿
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
«| #رسم_شیدایـے |
محمدرضا ڪہ از جبهہ مےاومد و براے چند روز خونہ بود ، ماها خیلے از حضورش خوشحال بودیم .
مےدیدم نماز شب میخونہ و حال عجیبے داره !
یہ جورے شرمنده خداسٺ و زارے میڪنہ ڪہ انگار بزرگٺرین گناه رو در طول روز انجام داده . یہ روز صبح ازش پرسیدم :
چرا انقدر اسٺغفار میڪنے؟ از ڪدام گناه مےنالے؟
جواب داد: همین ڪہ اینهمہ خدا بهمون نعمٺ داده و ما نمےٺونیم شڪرش رو بہ جا بیاریم بسیار جاے شرمندگے داره...
راوے:🗣
"خواهر شهید"💚
@shahidhojajjy